نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

بیمارستان مکانی برای «مرگ قابل قبول»

غلامحسین مقدم حیدری

0

فلیپ آریس -مورخ مشهور مکتب آنال- در کتاب «تاریخ مرگ: نگرش های غربی در باب مرگ از قرون وسطی تا کنون»(۱۹۷۴) معتقد است نگرش به مرگ از اوایل قرون وسطی تا نیمه سده نوزدهم تغییر کرده است. او در فصل «مرگ ممنوعه» می گوید: « مرگ که در گذشته چنان در همه جا حاضر و از این رو امری آشنا بود، محو و ناپدید شد و به امری شرم آور و ممنوع بدل گشت». آریس معتقد است که بین سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ این تحول به شکل محسوسی شتاب گرفته است. علت این تحول را باید در «تغییر یافتن مکان مرگ» دانست زیرا «فرد دیگر نه در خانه و در آغوش خانواده اش که در بیمارستان، در تنهایی می میرد». قبلا بیمارستان پناهگاهی برای فقرا و زوار بود اما از اواخر قرن نوزدهم بیمارستان به مکانی برای درمان تبدیل شد که در آن از فرد مراقبت هایی می شد که دیگر در خانه ارائه آنها امکان پذیر نبود. همچنین بیمارستان به مثابه مکانی برای مردن نیز در نظر گرفته شد.

از آن زمان تا کنون فرد در بیمارستان می میرد زیرا پزشک موفق به درمان او نمی شود. در مواردی فرد برای درمان به بیمارستان نمی رود بلکه دقیقا برای مردن رهسپار بیمارستان می شود. به عبارت دیگر می توان به دو دسته افراد اشاره کرد:

  • دسته اول افرادی هستند که وابسته به سنت های گذشته مرگ هستند و می کوشند تا فرد در حال مرگ را از بیمارستان بقاپند تا به شیوه نیاکانش در خانه بمیرد.
  • دسته دوم آن هایی هستند که بیشتر با مدرنیته درگیر شده اند و برای مردن به بیمارستان می آیند زیرا مزگ در خانه ناراجت کننده است.

پزشک و گروه پزشکی اربابان مرگ اند -اربابان شرایط و زمان مرگ- و دیده می شود که آنها می کوشند برای بیمارانشان «سبکی قابل قبول از حیات را به هنگام مرگ» به دست آورند.

آریس معتقد است که مرگ در بیمارستان دیگر محمل مراسم آیینی نیست که در آن فرد محتضر با اقتدار در میان اجتماع بستگان و دوستانش قرار داشت. بلکه مرگ پدیده ای فنی است که با متوقف کردن مراقبت های پزشکی به دست می آید که منوط به تصمیم پزشک و گروه پزشکی بیمارستان است. در بیشتر موارد فرد در حال مرگ قبلا هوشیاری اش را از دست داده است و مرگ به مراحل جزیی تقلیل یافته است. اینکه فرد در کدام مرحله می میرد خود محل مناقشه است: آیا وقتی فرد هوشیاری اش را از دست می دهد، او مرده است؟ یا وقتی که دیگر نفس نمی کشد؟

تمام این مرگ های جزیی و خاموش جایگزین نمایش بسیار شور انگیز مرگ شده و آن را محو کرده اند و دیگر هیچ کس این توان یا شکیبایی را ندارد که برای هفته ها منتظر لحظه ای بماند که وجهی از معنای خود را از دست داده است. مرگ از میان خانواده به بیمارستان منتقل شده است. اختیار مرگ در دست پزشک و گروه پزشکی بیمارستان است. آنها اربابان مرگ اند -اربابان شرایط و زمان مرگ- و دیده می شود که آنها می کوشند برای بیمارانشان «سبکی قابل قبول از حیات را به هنگام مرگ» به دست آورند. «مرگ قابل قبول» مرگی است که بازماندگان بتوانند آن را بپذیرند یا تحمل کنند. نقطه مقابل این نوع مرگ، «مرگ شرم آور و زشت» است. مرگی که سبب برانگیختن شدید احساسات بازماندگان می شود و بیمارستان می کوشد تا آن را مهار کند.

 

منبع

آریس، فلیپ(۱۳۹۷) تاریخ مرگ: نگرش های غربی در باب مرگ از قرون وسطی تا کنون، ترجمه محمدجواد عبداللهی، نشر علم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.