رویه های عمومی روانشناسی: تأکید بر جلوه های هنری
نوشته:هانا لین ونابل بازسازی و ترجمه: محسن خادمی
در این بخش میخواهیم تبعات مرزبندی میان نظریه و رویۀ عملیِ حاکم بر روانشناسی را شرح دهیم. بدین منظور سه حوزۀ مختلف را به طور جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم: (الف) رویۀ عمومی روانشناسی در تأکید بر انواع جلوه های هنری؛ (ب) تجربۀ فردی بیماران و خانواده ها در خصوص احساس مبهم گناه؛ (ج) مخالفت بیماران با تشخیص پزشکان. همۀ این نمونه ها تبعاتی است که از دل ساختارهای تاریخی روانشناسی برآمده اند، و وقوف بر آنها میتواند نگاه ما را به زوایای پنهان وجود انسان معطوف سازد.
مرزبندی میان نظریه و رویهای که در دل روانشناسی وجود دارد، به وضوح خود را در رویه های عمومی روانشناسی نشان میدهد. گرچه شاید امروزه شاهد رژه های بیماران روانی نباشیم، اما فعالیتهای دیگری وجود دارد که با رویدادی چون «کارناوال دیوانگان» پهلو میزند و با توسل صرف به روایت علمی نمیتوان آنها را تبیین کرد. نمونه اولیۀ آن را میتوان در تأکید جدی بر هنرهای تجسمی و نمایشی در میان افرادی جُست که تجربۀ اختلالات روانی دارند. در اینجا میتوان به دو مورد برجسته اشاره کرد:
مورد اول: در بیمارستان دولتی آستین در ایالت تگزاس، بیماران تشویق میشوند که در کلاسهای نقاشی شرکت کنند و آثار هنری خلق کنند. سپس آثار هنری آنها در کل اماکن مختلف بیمارستان به نمایش گذاشته میشود و حتی برای حمایت از انجمن خدمات داوطلبان، در بیمارستان فروخته میشوند. نام این برنامۀ هنری Insights است، با این شعار: «هنرِ منحصربه فردی که بیماران بیمارستان دولتی آستین خلق کردهاند».[۱] ظاهرِ عنوان Insights نشان میدهد که این هنرهای تجسمی برای بیماران فعالیتی است که بیشتر جنبۀ درمانی دارد.
مورد دیگر: در ایالت مینه سوتا، مرکزی غیرانتفاعی به نام «مرکز تعامل» وجود دارد که افراد دارای قابلیتهای مختلف را تشویق میکنند تا در هنرهای تجسمی و نمایشی شرکت کنند. برنامۀ هنرهای نمایشی آنها هر ساله کارهای منظمی را به نمایش میگذارد. طُرفه آنکه برنامۀ آنها در سال ۲۰۱۷ تحت عنوان «جشن احمقان» نامگذاری شد که در آن، بازیگران (از جمله افراد دارای اختلال)، دوران قرون وسطی را روی صحنۀ نمایش اجرا کردند.
اما همانطور که فوکو اشاره کرده است، پیوند عمیقِ «کارناوال دیوانگان» در عصر مدرن و «جشن احمقان» در قرون وسطی نشان میدهد که رویۀ عملیِ حاکم بر روانشناسی مدرن هنوز ریشه های خود را از رویه های قرون وسطایی نگسسته است. در اینجا نیز اجرای «جشن احمقان» و تأکید بر هنرهای تجسمی و نمایشی، ما را وامیدارد که از خود بپرسیم آیا این برنامه ها صرفاً برای سرگرمی است یا ابرازِ بُعد عمیقتری از اختلالاتی است که بیماران روانی به نمایش میگذارند؟ آیا این هنرها میتوانند راهی برای بیان حقایقی در مورد جهان باشند؟ آیا نباید از خود بپرسیم که شاید در این جلوههای هنری، بینش و بصیرتهایی وجود دارد که بیماران روانی میتوانند آنها را به ما بیاموزند؟ آیا برچسبِ «هنردرمانی» (Art Therapy) برای بیماران روانی میتواند تبیین گر احوال و تجاربِ نامتعارف و غیرعقلانی آنها باشد؟ از نظر فوکو، جوششهای هنری نشانۀ این است که روزی پی به فقر روانشناسی مدرن خواهیم برد و با حقایق عمیقتری از تجارب بشری مواجه خواهیم شد.[۲] از این مهمتر، روشهای درمانی تربیتیِ ʼمدرنʻ گرچه با روشهای قرون وسطایی تفاوت ظاهری دارد، اما هر دو برای دستآموزکردن دیوانگان (بیماران روانی) و همسوکردن آنها با هنجارهای غالب و عقلگرایانۀ جامعه اعمال میشوند.
[۱] . Austin State Hospital, “Insights”. https://www.austincoolart.com (accessed June 11, 2020).
[۲] . Hannah Lyn Venable, The Carnival of the Mad: Foucault’s Window into the Origin of Psychology, p.76
منبع
متن حاضر بازسازی مقالۀ «هانا لین ونابل» (استادیار فلسفه در دانشگاه مری (UMary)) است تحت عنوانِ
The Carnival of the Mad: Foucault’s Window into the Origin of Psychology, Hannah Lyn Venable, Texas State University, United States.
محسن خادمی دانشجوی دکتری فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی