نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

تعریف محدود شواهد نزد پزشکی مبتنی بر شواهد

رضا دانشور*

0

پزشکی مبتنی بر شواهد (EBM)، شواهد (Evidence) را  درجه‎ بندی می‎کند و این کار مبتنی بر این گمان است که شواهدی که توسط روش‎های خاصِ مرجح جمع ‎آوری می‎شوند، بهتر از شواهدی هستند که از منابع دیگر بدست می‎آیند. پزشکی مبتنی بر شواهد بخصوص  در  ارزیابیِ یک مداخله ،کارآزمایی کنترلی تصادفی را فراهم آورندۀ  بالاترین مرتبۀ شواهد تلقی می‎کند.  پزشکی مبتنی بر شواهد برای حیطه‎ های دیگر پزشکی نیز شواهد با بالاترین کیفیت مربوط به آنها را  تعریف می‎کند.

این درجه ‎بندیِ کیفیتِ شواهد از اصول اپیدمیولوژیِ بالینی بدست می‎آید که مطالعاتِ دارای مرتبۀ بالاتر کیفیت را آنهایی تلقی می‎کند که حداقل سوگیری (biesed) را داشته و فرض می‎کند که برخی از انواع مطالعه و بررسی از پیشداوری دچار حداقل آسیب می‎شوند. تعریف Davidoff به این نکته اشاره دارد: “تعیین بهترین شاهد برمبنای استفاده از شیوه‎های تفکر اپیدمیولوژی و آمار زیستی.”

در پزشکی مبتنی بر شواهد این نوع شواهد نسبت به اطلاعاتی که توسط روشهای دیگری همچون مطالعات مشاهدتی   ومردم نگاری و نیز تجربۀ بالینی  و همچنین اطلاعاتی که از تحلیل ناشی از روش‎های کیفی بدست می‎آیند، ترجیح داده می‎شوند.

انتقادها بر این دیدگاه متمرکز بر سه نکته است:

۱ـ نشان داده نشده است که  کارآزمایی بالینی (RCT) ها و فراتحلیل قابل اعتمادتر از روش‎های دیگر پژوهش هستند.

۲ـ پرسش‎هایی که پزشکی مبتنی بر شواهد می‎تواند پاسخ دهد محدود هستند.

۳ـ پزشکی مبتنی بر شواهد در فراهم نمودن ابزاری برای مشارکت انواع دیگر اطلاعات پزشکی غیرآماری همچون تجربۀ حرفه‎ای و مشخصه‎های خاص فرد بیمار، ناکام مانده است.

تحقیقاتی که در صدد این بوده‎اند که نشان دهند RCT ها و فراتحلیل به‎طور منسجم (سازگار) بهتر از پژوهشی است که کیفیت خوبی داشته و از روش‎های دیگری برای تعیین کارآمدی بالینی درمان استفاده می‎کند، شکست خورده‎اند.

به عنوان مثال RCT هایی که به طور مشابهی برای تحقیق در مورد پرسش‎های یکسانی طراحی شده‎اند، به دفعات با یکدیگر عدم توافق دارند. عدم توافق یافته‎های مطالعات هم‎گروهیِ (Cohort) با کیفیت بیشتر از یافته‎ های RCT نیست.و این نشان دهندۀ اینست که می‎توان علاوه بر RCT ها، می توان طراحی‎های تحقیق و مطالعه(طرحهای مطالعاتی) را  منشأ اطمینان بالا دانست.

علاوه بر این خود RCT ها و فرا تحلیلها در معرض انواع خاصی از سوگیری(پیشداوری) ]  bias [ هستند.

نقد دوم اینست که واژۀ “شاهد” بدانگونه که پزشکی مبتنی بر شواهد آن را تعریف می‎کند، تنها می‎تواند پاسخ به پرسش‎هایی باشد که مناسب و مطابق آنها طرح شده است.نمی‎توان با روش‎هایی که پزشکی مبتنی بر شواهد به منزلۀ بهترین روش‎ها تلقی می‎کند، پرسش‎های خاصی را که اختصاص به جمعیت‎های کوچک بیمار یا آنهایی که مستلزم ارزیابی ذهنی (مانند بهبودی در کیفیت حیات)، روش‎های کیفی و یا مشاهدات طبیعی است، مورد بررسی قرار داد. علاوه بر این از آنجا که روش‎های پزشکی مبتنی بر شواهد، همه‎ گیرشناسی (اپیدمیولوژی) و آماری است، جزئیاتی که به لحاظ بالینی مهم هستند ممکن است پنهان شده، صرفنظر شده و یا اینکه صرفاً به واسطۀ روش‎های مطالعه هم‎تراز شده باشند. در کنار شواهدی که توسط پزشکی مبتنی بر شواهد فراهم می‎آید. منابع و انواع دیگری از شواهد مهم و به لحاظ بالینی مفید وجود دارد.

Upshur  رده‎بندی‎ای از شواهد را توصیف می‎کند که شامل چهار نوع شاهد است : کیفی ـ شخصی، کیفی ـ کلی، کمی ـ شخصی و کمی کلی. دسته ‎بندی Upshur ،  به مشخصه‎ های اساسی شاهد اشاره دارد، اموری مانند سیاقِ (بافت) کاربرد آن و ابزارهای تولیدِ آن و علاوه بر این هیچ ترکیبی را به طور ذاتی بهتر از بقیه تلقی نمی‎کند. از بین این چهار دسته پزشکی مبتنی بر شواهد صرفاً با نوع شواهد کمی ـ کلی سروکار دارد. صور دیگر شواهد متضمن مقدار زیادی از اطلاعات با ارزش است که پزشکی مبتنی بر شواهد برخی از آنها را نمی‎تواند آشکارسازی کند و تنها می‎توان با روش‎های دیگر آنها را مورد بررسی قرار داد.

در سال‎های اخیر برخی از حامیان پزشکی مبتنی بر شواهد تعریف خود را چنان بسط داده‎اند که شامل انواع دیگر شواهد و اطلاعاتی شود که با مراقبت بیمار مربوط بوده و کیفیت بالایی داشته باشد. با این همه مدافعان پزشکی مبتنی بر شواهد هیچ فرایند خاصی را برای ادغام و ارزیابی شواهد ناشی از منابع و روش‎شناسی‎های متنوع طراحی نکرده‎اند. آنها صرفاً همچنان بیان می‎کنند که روش‎های پزشکی مبتنی بر شواهد، شواهدِ با بالاترین کیفیت را تعیین می‎کنند. این باور به خودیِ خود معضل‎آفرین است چرا که بافت(سیاق)، مناسبتِ شواهد را تغییر می‎دهد.

موافقان پزشکی مبتنی بر شواهد بیان می‎کنند که پزشکان می‎بایست بر تجربه حرفه‎ای خود و مهارت بالینی تکیه کنند که این امر ضعف پزشکی مبتنی بر شواهد را در کنش بالینی برجسته می‎سازد و دیدگاه کسانی را تقویت می کند که قائل هستند  در پزشکی مبتنی بر شواهد هیچ چیز جدیدی نیست  جز اینکه  به بخش کوچکی از آن کاری که پزشکی انجام می‎داده است، نامی جدیداعطا نموده است.

 

*دانش آموخته دکتزای تخصصی فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.