نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

علم و شبه علم در مدخل دانشنامه فلسفی استنفورد (۵)

سون او هانسون ترجمه: امیرحسن موسوی*

0

مروری بر تلاش‌های صورت گرفته در قرن بیستم

  • پوزتیویست‌های منطقی:
    در حوالی سال ۱۹۳۰، پوزیتیویست های منطقی حلقه وین، رویکردهای تاییدگرایانه مختلفی را درباره علم توسعه دادند.
    ایده اصلی این بود که یک گزاره علمی را می توان از یک گزاره متافیزیکی متمایز کرد، زیرا حداقل در اصول آن امکان تأیید تجربی وجود دارد. این دیدگاه مستلزم این نگرش بود که معنای یک گزاره، همان روش تایید آن است. (اگر روش تایید معلوم نباشد، گزاره بی‌معنی است)
    این پیشنهاد اغلب در گزارش های مربوط به مرزبندی علم و شبه علم گنجانده شده است. فارغ از دلایل معرفت‌شناختی که پروژه پوزتویست‌ها را منسوخ کرد، از نظر تاریخی نیز استفاده از این معیار برای تفکیک علم از شبه‌علم صحیح نیست چرا که پیشنهاد پوزتیوست‌ها با هدف حل مشکل مرزبندی علم و متافیزیک بود که با مسئله مرزبندی علم از شبه‌علم کاملا متفاوت است.

 

  • ابطال‌گرایی:
    کارل پوپر مسئله مرزبندی را «کلید بسیاری از مشکلات اساسی در فلسفه علم» توصیف کرد (پوپر ۱۹۶۲، ۴۲). او تاییدپذیری را به عنوان معیاری برای تمییز علمی بودن یک نظریه از شبه‌علم یا حتی متافیزیک رد کرد.
    در عوض، او به عنوان یک معیار پیشنهاد کرد که نظریه‌ای علمی است که ابطال پذیر باشد، یا به طور دقیق‌تر، «گزاره‌ها یا سیستم‌ گزاره‌ها، برای اینکه به عنوان علمی در نظر گرفته شوند، باید قابلیت تضاد با مشاهدات احتمالی یا قابل تصور را داشته باشند» (Popper 1962, 39)
    پوپر این پیشنهاد را به عنوان راهی برای ترسیم مرز بین گزاره‌های مربوط به علوم تجربی و همه گزاره‌های دیگر – خواه دینی، متافیزیکی یا صرفاً شبه علمی ارائه کرد. (Popper 1962, 39; cf. Popper 1974, 981)
    این هم جایگزینی برای معیارهای تأیید پوزیتیویست های منطقی و هم معیاری برای تمایز بین علم و شبه علم بود. البته پور در میان غیر علم ارزش همه را یکسان نمی‌دانست. او مانند پوزتویست‌های منطقی گزاره‌های متافیزیکی را الزاما بی‌معنا یا بی‌ارزش نمی‌دانست ولی برای شبه علم شان معرفتی قائل نبود. (Bartley 1968) معیار تحدید پوپر از دو جهت مورد نقد واقع شده است؛ با این معیار هم بعضی از علوم مشروع بیرون از مرز ترسیمی پوپر قرار می‌گیرند (Hansson 2006) و هم بعضی از انواع شبه‌علم در حیطه علم وارد می شوند. (Agassi 1991) به بیان دقیق‌تر طبق معیار پوپر گزاره شبه‌علمی قابلیت ابطال ندارد. به بیان لری لاودن (۱۹۸۳, ۱۲۱) معیار ابطال‌پذیری این نتیجه نامطلوب را دارد که هر ادعای نادرستی که با شواهد قطعی بتوان نشان داد نادرست است، علمی جلوه می‌دهد. به عنوان مثال، طالع‌بینی که به درستی توسط پوپر به عنوان مثال واضحی از شبه‌علم معرفی شد، کاملا قابل‌ آزمایش و ابطال‌پذیر است و در واقع ابطال‌ هم شده است. (Culver and Ianna 1988; Carlson 1985) بطور مشابه تهدیدهای عمده برعلیه جایگاه علمی روانکاوی (که یکی دیگر از اهداف اصلی پوپر بود) از ادعاهایی که غیرقابل آزمایش یا ابطال‌ناپذیر نیستند، ناشی نمی‌شود، بلکه از ادعاهایی ناشی می‌شود که آزمایش شده‌اند و در آزمایش‌ها درستی آنها زیر سوال رفته است.
    مدافعان پوپر مدعی شده‌اند که این انتقاد بر تفسیری بی رحمانه از ایده‌های او تکیه دارد. مدافعان ادعا می‌کنند که معیار ابطال‌پذیری را نباید به عنوان شرط کافی برای مرزبندی علم تفسیر کرد بلکه بعضی از بخش‌ها از کارهای پوپر نشان می‌دهد که او این معیار را فقط به عنوان شرط لازم برای علمی بودن پیشنهاد داده است. (Feleppa 1990, 142) کارهای پوپر نشان می دهد که او علاوه بر معیار ابطال‌پذیری برای نظریه پیشنهاد داده است که برای علمی بودن یک نظریه لازم است تلاش‌ها و آزمون‌های زیادی برای ابطال شدن انجام شود و نتایج منفی این آزمون‌ها مشخص شود. (Cioffi 1985, 14–۱۶).

هانسون نشان می دهد که معیار ابطال‌پذیری پوپر، دست‌کم به روایت خودش معیاری لازم و کافی برای علمی بودن یک نظریه است و صرفا به ساختار منطقی گزاره‌ها ارتباط دارد. ابطال پذیری منطقی پوپر ورژنی ضعیف‌تر از ابطال‌پذیری عملی مفسران اوست و ابطال‌پذیری منطقی می تواند در مرزبندی های عملی مشکلاتی ایجاد کند.
پوپر زمانی این دیدگاه را پذیرفت که انتخاب طبیعی یک نظریه علمی مناسب نیست، و استدلال می‌کرد که این نظریه تنها به گفتن این که «بازمانده‌ها زنده می‌مانند» ختم می‌شود و مجموعه‌ای از گزاره های این همانی یا توتولوژیک است. او گفت
داروینیسم یک نظریه علمی قابل آزمایش نیست، بلکه یک برنامه تحقیقاتی متافیزیکی است» (پوپر ۱۹۷۶) این اظهارنظر توسط دانشمندان تکاملی مورد انتقاد واقع شد و خاطر نشان کردند که این نظر اشتباه است. نظریه انتخاب طبیعی پیش‌بینی های فراوانی را بوجود آورده است که هم در مطالعات میدانی و هم در محیط‌های آزمایشگاهی از آزمون‌ها سربلند بیرون آمده‌اند. (Ruse 1977; 2000. پوپر بعدا در یک سخنرانی در سال ۱۹۷۷ نظر خود درباره نظریه انتخاب طبیعی را پس گرفت و پذیرفت این نظریه آزمون‌پذیر است اگرچه آزمایش آن دشوار است. با وجود این بازپس‌گیری واضح پوپر، همچنان دیدگاه قبلی او در مخالفت با نظریه انتخاب طبیعی تبلیغ می‌شود و بعضی براساس نظر پوپر، علی‌رغم شواهد انباشته از آزمون های تجربی، نظریه انتخاب طبیعی را غیرعلمی قلمداد می‌کنند!

 

  • معیار «حل مسئله و معما»ی کوهن

توماس کوهن یکی از بسیاری از فیلسوفانی است که دیدگاه پوپر در مورد مسئله مرزبندی را نقطه شروع برای توسعه ایده‌های خود قرار دادند. کوهن از پوپر انتقاد کرد که «کل کار علمی را به بخش‌های انقلابی علم، که گه‌گاه اتفاق می افتد، تقلیل داده است. تمرکز پوپر بر ابطال گرایی نظریه‌ها منجر به تمرکز بر زمان‌های نادری در تاریخ علم می‌شود که کل یک نظریه در معرض تهدید است. به عقیده کوهن، روشی که علم در چنین مواقع نادری کار می کند نمی تواند برای توصیف کل کار علمی مورد استفاده قرار گیرد. در عوض ما باید در علم عادی، علم رایجی که بین لحظات نادر انقلاب‌های علمی در جریان است، به دنبال مشخصه‌هایی باشیم که علم را از سایر فعالیت‌ها تفکیک کند.
در علم عادی، فعالیت دانشمند به جای آزمایش تئوری های بنیادی، جور کردن قطعات پازل است.
در حل پازل، نظریه فعلی پذیرفته شده است و معما در واقع در چارچوب همان نظریه تعریف می‌شود.

معیار تحدید پیشنهادی کوهن توانایی حل پازل که او آن را ویژگی اساسی علم عادی می‌داند.
دیدگاه کوهن در مورد مسیله تحدید به وضوح در مقایسه او از نجوم با طالع بینی بیان شده است.
از دوران باستان، نجوم یک فعالیت حل پازل و در نتیجه یک علم بوده است. اگر پیش‌بینی یک منجم با شکست مواجه می‌شد، پس این معمایی بود که او می‌توانست امیدوار باشد مثلا اندازه‌گیری‌ها و بررسی‌های دقیق‌تر یا تعدیل‌‌هایی در نظریه آن را حل کند.
در مقابل، طالع بین چنین معماهایی نداشت، زیرا در آن رشته «شکست‌های خاص باعث پیدایش پازل‌های تحقیقاتی نمی‌شد، زیرا هیچ مردی، هرچند ماهر، نمی‌توانست از آن‌ها در تلاشی سازنده برای تجدید نظر در سنت طالع بینی استفاده کند. بنابراین بر اساس نظر کوهن، طالع بینی هیچ وقت علم نبوده است.
پوپر کاملاً با معیار مرزبندی کوهن مخالف بود. به گفته پوپر، اخترشناسان درگیر حل معما هستند و در نتیجه معیار کوهن او را متعهد می‌کند که طالع بینی را به عنوان یک علم بشناسد.
به نظر او پیشنهاد کوهن منجر به «فاجعه بزرگ» یعنی «جایگزینی معیار عقلانی علم با معیار جامعه‌شناختی» می‌شود

* دانشجوی دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

منبع Hansson, Sven Ove, “Science and Pseudo-Science”, The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2021 Edition), Edward N. Zalta (ed.), URL = <https://plato.stanford.edu/archives/fall2021/entries/pseudo-science/>.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.