نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

طبی سازی در لباس طبی زدایی: مورد کاوی طب سنتی ایران

امیرحسن موسوی

0

پژوهشکده تاریخ و فلسفه علمِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری سازمان‌ها و نهادهای علمی کشور،
همایش ملّی «تکنولوژی و فرهنگ؛ تأملات انتقادی با رویکردهای فلسفی_تاریخی» در ۱۶ و ۱۷ دی‌ماه ۱۴۰۲ برگزار کرد.

سخنران پایانی دکتر امیرحسن موسوی دانش آموخته فلسفه علم از پژوهشگاه علوم انسانی و یکی از فعالان رسانه و علم و عمومی سازی علم است.
سلام. ارائه آخر هست و من بدون فوت وقت می روم سر اصل مطلب. خب ادبیات طبی سازی در حدود ۷۰ تا ۸۰ سال گذشته از کارای زولا و فوکو و بعدتر هم کُنراد توسعه پیدا کرد. دست کم در موج اول طبی سازی یک انتقاد تندی بود بر پزشکی مدرن و من وارد ادبیات موضوع نمی شوم. دوستان مفصل در صحبت های قبلی گفتند که در واقع شرح و جزئیات این انتقاد به پزشکی مدرن چیست و چطور پزشکی مدرن که قرار هست که در نهایت عنصری برای رهایی بخشی انسان از آلام و رنجها باشد می تواند خودش موجب انقیاد اجتماعی بشودو من یک انتقادی دارم بر ادبیات انتقادی طبی سازی. البته در موج های بعدی ادبیات طبی سازی بخصوص آنهایی که در چارچوب اخلاق زیست و بعد فلسفه پزشکی موضوع را تحلیل کردند طبی سازی را به طبی سازی خوب و طبی سازی بد تفکیک کردند. طبی سازی خوبی مثلاً طبی سازی که در حوزه اعتیاد اتفاق افتاده است. وقتی شما اعتیاد را تبدیل به بیماری می کنید، احتمالاً اتفاق بهتری می افتد تا اینکه اعتیاد یک جرم تلقی شود. خب طبی سازی بعد هم نمونه های فراوانی را چه در حوزه روانشناسی و روانکاوی چه در حوزه های متأخرتری مثل جراحی های زیبایی و… را در برگرفت.
خب من حرف آخر را اول بزنم. حرف آخرم در واقع در این پژوهشی- که مقاله اش هم با افتخار در کنار دکتر منجمی انجامش دادم و منتشر شده است- این هست که ما گونه ایی از طبی سازی های مدرن داریم که در لباس طبی زدایی دارند عمل می کنند. یعنی در ظاهر امر به نظر ادعا مبنی بر طبی زدایی هست، اما وقتی در مورد آنها تأمل می کنید می بینید که خودشان دارند یک طبی سازی اتفاقاً خیلی لجام گسیخته تر و افسار گسیخته تری را دارند انجام می دهند بدون اینکه نظارتی هم در کار باشد. و بالاخره پزشکی در طول صدها سال توسعه ایی که پیدا کرده است یک بخش آن هم بخش های نظارتیش هم بوده است، ولی این طبی سازی های مدرن آن بخش های نظارتی را هم ندارد. حالا این حرف آخرم هست.
حالا من در این یک ربع تلاش می کنم به شما نشان بدهم که چرا این اتفاق دارد می افتد. چرا فهم درست از طبی سازی مهم هست و نباید گرفتار فهم های نادقیق بشویم که می توانند منجر به طبی سازی جدید بشوند. دلیلش این هست که اساساً انگیزۀ اولیه مطالعات طبی سازی رهایی از یک نوعی انقیاد اجتماعی بود و مهار زدن بر بخشی از نیروهای اجتماعی بود که با پراکنده کردن خودشان و گسترش خودشان به سایر ساحت های انسانی که وجود انسان را به یکی از ابعاد تقلیل می دادند و این می توانست منجر به نابرابری اجتماعی بشود، می توانست آتانومی در واقع آن فردیت انسانی، آن استقلال آدمی را تحت شعاع قرار بدهد و مشکلات اخلاقی و سیاسی که داشت. یا یک موضوع خیلی مهم دیگر یعنی امور اجتماعی و سیاسی را تقلیل می داد به یکسری امور فردی و ترجمه اش می کرد به یک بیماری که مسئله یک شخص بود نه مسئله یک جامعه. در نتیجه با تقلیل موضوع راهی برای برون رفت هم پیدا نمی شد. اگر اینها را اهداف طبی سازی بدانیم، طبی سازی فقط یک مطالعه نظری صرف نیست بلکه کارکردهای اجتماعی خیلی مهمی دارد و ما باید حواسمان باشد که در واقع طبی سازی چیست؟ طبی سازی را اگر معطوف کنیم در پزشکان و نهادهای پزشکی این یک خطای معرفت شناسانه هست و بر ضد خودش ممکن هست بدل بشود.
یک تعریف خیلی کوتاه از طبی زدایی بدهم، چون در مورد طبی زدایی اینجا صحبت نشد. در ارائه های گذشته طبی زدایی مسیر عکس طبی سازی را می رود. در واقع آن جاهایی که طبی سازی بد انجام شده است یعنی موضوعاتی که علی الاصول نباید پزشکی باشند و پزشکی شده اند و تلاشی برای برگرداندن آنها به جایگاه خودش باید صورت بگیرد. نمونه های مدرنی هم در این زمینه داریم. من از دکتر منجمی شنیدم که در کشور هلند مثلاً مسئله زایمان پدیده ایی هست که طبی زدایی شده است: یعنی زایمان الآن در خیلی از خانم های هلندی در خانه انجام می شود، و صرفاً اگر مشکلی پیش آمد به بیمارستان مراجعه می کنند. یا نمونه های دیگر طبی زدایی را ما داریم که البته نمونه هایش خیلی اندک هست. هدف از طبی زدایی در واقع یک نوع رهایی از قید پزشکی و انقیاد اجتماعی است.
حالا کجا کار خطرناک می شود؟ آنجایی که ادبیات انتقادی به پزشکی مدرن هم آوا می شود با ادبیاتِ CAM یا compliment alternative medicine پزشکی مدرن شما می دانید که بهرحال آنها به آن می¬گویند جنبش (؟) جایگزین و مکمل حالا افراد آکادمیک تر می گویند (؟) یکپارچه و مکمل بیرون آکادمی بهش می گویند جایگزین و مکمل آکادمکیک ها integrative medicine و بیرون از آکادمیک بهشان می گویند alternative medicine اینها هم یک انتقاداتی به پزشکی دارند و اساساً به این دلیل آنها را جنبش CAM می نامند. بخاطر اینکه می گویند یک قیامی علیه پزشکی مدرن است. شما وقتی به این انتقادات نگاه می کنید، می-بینید به شدت شبیه انتقادات ادبیات طبی سازی به پزشکی سازی مدرن هست. مثلاً این انتقادات CAM به پزشکی مدرن چه چیزی هست. می گوید که در پزشکی مدرن بیماری در مرکز توجه هست و نه بیمار. من که اینها را می گویم شما نفیش کنید با ادبیات طبی سازی. ببینید اینها را آنجا هم شما می شنوید. یا دوگانۀ سلامت و بیماری را برجسته می کنند و معتقدند که پزشکی مدرن- حالا پزشکی مدرن هم حالا یک تعریف خیلی دم دستی و شاید خیلی غیر دقیق این هست که پزشکی مبتنی بر زیست پزشکی دیگر همین پزشکی که در بیمارستان ها و دانشگاه های علوم پزشکی جریان اصلی هست که محصول همین دو سه قرن گذشته هم هست- یا اینها تمرکزشان بر بیماری هست بجای تمرکز ما در CAM بر سلامت باشد.
حالا من وقتی می گویم CAM شما تقریباً همه این ادعاها را در مورد طب سنتی ایران هم می توانید بشنوید. من تقریباً وقتی مقالات طب سنتی ایران را مرور می کردم چیز جدیدی ندیدم که در دنیا مثلاً در مورد طب چینی یا در مورد CAM گفته نشده باشد. یا انتقاد دیگر به پزشکی مدرن این هست که اینها به رابطۀ درمانگر و بیمار توجه ندارند. ما در طب های جایگزین به این رابطه توجه داریم. من اینجا فقط دارم ادعاها را مطرح می کنم. و این امر مبنی بر این نیست که خودم چنین اعتقادی دارم. یا مثلاً یک انتقاد جدی به پزشکی مدرن این هست که راه های ساده تر و غیر تکنولوژیک را نادیده می گیرند و همیشه به ابزارهای ساخت و ابزارهای مداخلات خیلی خشمگین که در بیشتر اوقات نیاز نیست- متوسل می شوند. یا یک ادعای دیگر این هست که- این را در ایران زیاد می شنوید- اینها پزشکی شیمیایی هست این طب صنعتی و شیمیایی است اما ما طب طبیعی هستیم مبتنی بر یک اعتقادی که تقریباً کم و بیش در همۀ طب های جایگزین رویش اشتراک نظر وجود دارد که قابلیت درمانی در خود طبیعت نهفته است یعنی اگر درد در طبیعت هست درمان هم در طبیعت هست.
انتقاد دیگر این هست که پزشکی مدرن به شدت اقتصاد محور و سودمحور هست اما پزشکی جایگزین پزشکی انسان محور هست. حالا ما در ایران این را هم می شنویم که پزشکی مدرن پزشکی غربی هست که جزءنگر است ولی ما پزشکی شرقی هستیم که کل نگر هستیم. من فقط یک مثال ذکر کنم خدمتتان. آقای جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا بر اثر فصد زیاد در سال ۱۷۹۹ جانش را از دست داد. اینها پرکتیسی بود که سال ۱۷۹۸ در امریکا انجام می شد. این طب اخلاطی که طب سنتی ایران هم بر آن مبناست یک طب جهانگیری بود تا حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال انجام می شد و پیش فقط مربوط به کشور ایران نیست.
خب بعد وقتی این ادعاها را که می کنند مثلاً دوتا جامعه شناس پزشکی در برزیل تسِر (Tesser) و باروس (Barros) مدعی هستند که چون طب های مکمل اینجوری نیستند، اینها رانه های طبی زدایی هستند. من با این ادعا می خواهم مخالفت بکنم و توضیح بدهم که چرا طب های جایگزین از جمله طب سنتی ایران فضا را برای طبی سازی حتی بیشتر از پزشکی مدرن باز می کند و این مشخصاً یک انتقاد به ادبیات طبی سازی این هست. که به نظر من این موضوع مربوط به دویست سیصد سال گذشته هم نیست. مثلاً ابن سینا عشق را هم موضوع طب قرار داده است و دارد طبی سازیش می کند. پس فقط ماجرا به کاپیتالیزم و امپریالیزم بین المللی این موضوعات برنمی گردد.
ببینید من اول ادعای تسر و باروس را توضیح بدهم که چرا معتقدند که CAM دارند طبی زدایی می کند. اینها چند تا ادعا دارند که به طرز خیلی جالبی در ادبیات طب سنتی ایران هم این ادعاها دیده می شود. مثلاً آنها می گویند که برخلاف زیست پزشکی بیمار عنصر مرکزی بیماری هست و نه بیماری عنصر مرکزی پارادایم پزشکی هست. در طب های CAM این خودش یک قابلیت طبی زدایی هست. یا بازسازی رابطه درمانگر و بیمار در جستجوی راه های ساده تری هستند. راه های طبیعی تر راه های ساده تری از راه های تکنولوژیک هستند در مسیر ساختن شکلی از پزشکی است به دنبال افزایش خودمختاری. یعنی بیماری در ادبیات طب های مکمل برای رشد هست و در واقع یک عدم تعادلی هست بین جهان خُردتر و یک جهان کلانتر که این تعادل بهم خورده است، و در واقع بیمار و درمانگر با هم می خواهند این عدم تعادل را برگردانند. و بعد باز مبتنی می کنند این ادعای خودشان را بر یک پژوهش بالینی که در بیمارستان های برزیل انجام دادند و آن پژوهش این هست که طب های درمان های مکمل مشکلات درمان زاد (iatrogenic ) کمتری دارند. آن چیزی که به آن مشکلات یاتروژنیک گفته می شود یعنی چیزهایی شبیه عوارض دارویی. در واقع مشکلی که خود درمان ممکن هست مشکلات دیگری ایجاد بکند تا مثلاً موضوعات اجتماعی، مثل اینکه هزینه های سنگین درمان می تواند منجر به فقر یک خانواده ایی بشود و بعد مشکلاتی را دامن بزند و بعد نتیجه می گیرند که در واقع به این دلایل طب های مکمل یک رانه طبی زدایی دارند و دوباره مثل همه دنیا همه ی در واقع طب های مکمل ارجاع می دهند به آن سند WHO (سازمان جهانی بهداشت) که به این دلایل ما باید این طب های مکمل جایگزین را گسترش بدهیم و بیاوریم در طب سنتی ایران.
در یک مقاله معروفی که در واقع مبانی فلسفی طب سنتی ایران هست نویسنده ها معتقد هستند که در این طب نوعی وحدت وجود ذاتی در موجودات وجود دارد. انسان یک کل هست و یک کل را نمی شود خاصیتش را به خاصیت تک تک اجزاء فروکاست و یک کل صرفاً جمع جبری حیثیات و خصوصیات اجزایش نیست. بعد اضافه می کنند که دیدگاه طب سنتی ایران مبتنی بر بینش توحیدی هست و انسان از دو جزء مادی و روحانی تشکیل شده است و الی آخر، و در چنین چارچوبی انسان یک موجود زیستی صرف نیست که فقط با تحلیل زیست شناختی بشود بیماری و سلامت را توصیف او کرد.
ببینید من چرا ادّعا می کنم که این تلقی مسیر را برای طبی زدایی بیشتر می کند. یکی اینکه شما وقتی سلامت را اینقدر گسترده می کنید و ساحت های مختلف زندگی انسان را اتفاقا وارد می کنید، وقتی وارد ساحات روحانی و اینها می شوید خب فضا برای طبی سازی خیلی بیشتر می شود، دیگر شما بیماری روحانی می توانید داشته باشید و دیگر شما پزشک معنوی هم در یک چنین چارچوبی می توانید ایجاد بکنید، مشاورین مذهبین هم می توانید ایجاد کنید. این هم اتفاقاً انجام شده است در کشور ما، و خطر این هست که ما از ادبیات طبی سازی سوء استفاده ایی بکنیم و موضوعی که در واقع موضوع طبی سازی را به پزشکان فقط معطوف بکنیم یعنی فقط به یک صنف خاص به یک حرفه خاص، در حالیکه در طبی سازی هدفش این بود که عمل طبابت را از بایدهایی که به طبابت ارتباطی ندارد خارج بکند و ما با این کار عمل طبابت را خارج نکردیم، فقط ماجرای طبی سازی را بردیم جاهای دیگر. یعنی ماجرا را بردیم در عطاری ها، در آرایشگاه ها و جاهایی که اتفاقاً نظارت کمتری هست. درواقع ما صرفاً موضوع طبابت را از گروهی خاص گرفتیم و واگذارش کردیم به یک گروه اجتماعی دیگری و به یک صنف دیگری و به یک قدرت دیگری.
در ده پانزده سال گذشته دوتا کلید واژه ساخته شده است یکی پارامدیکالیزیشن (Paramedicalization) و یکی کمیزیشن (CAMization). پارامدیکالیزیشن را یک جامعه شناس نروژی در سال ۱۹۹۴ اولین بار به کار برد. کمیزیشن هم یک دانشجوی فلسفه پزشکی به اسم خانم آلمیدا در پرتغال در سال ۲۰۰۴ در پایان نامه شان به کار بردند. خانم آلمیدا یک پژوهش جالبی در خود کشور پرتغال انجام داد و نشان داد که این طب های مکمل چطور اول بیماری ها را طبی زدایی می کنند و بعد می برند در سیستم خودشان یعنی آن طبی زدایی یک بهانه ایی هست برای طبی سازی مجدد، و اسم آن طبی سازی مجدد را گذاشت کمیزیشن. به طور مشخص بیماری های کرونیک یا بیماری های مزمن اتفاقی بودند که سال های۲۰۰۸ تا ۲۰۱۵ در پرتغال ابتدا طبی زدایی شدند و بعد کمیزیده شدند. یعنی در واقع رفتند موضوع طب های مکمل و جایگزین شدند.
یا یک فیلسوف پزشکی دیگری روی موضوع Mindfulness کار می کند، ذهن آگاهی که در واقع یک سنتی هست که به سنت شرق سنت فلسفی و در سنت پزشکی شرق ریشه دارد. و باز یک مثالی هست که این ماجرای طبی سازی فقط ماجرای دویست سیصد سال گذشته نیست. آقای بارکر که این مطالعه را در مورد ذهن آگاهی در جامعه آمریکا انجام داده است و مدعی هست که اینقدر این ادبیات ذهن آگاهی مفهوم سلامت را مفهوم سلامت ذهنی و سلامت معنوی یا سلامت روحی یا سلامت ذهنی را گسترده می کند که شما هیچ وقت در سلامت نیستید و همیشه باید در پی سلامت بیشتر باشید و چطور اتفاقاً Mindfulness به صنعت گره خورده است و چطور دارد تجارت می شود و یک رقم چند ده میلیارد دلاری ۷۴ میلیارد دلار بازار مایندفولنس در آمریکا هست.
در مایندفولنس موضوع اضطراب یک موضوعی هست که گره خورده است با جهان مدرن و شما گریزی از آن ندارید و تنها راه گریز از این اضطراب مایندفولنس هست و نشستن هست و همیشه هم این اضطراب موجود هست و شما همیشه باید پرکتیس های ذهن آگاهی کنید. حالا این مطالعه را می شود ادامه داد. چون می دانید که ادبیات مایند فولنس امروز به کوچینگ (coaching) و این چیزهای سازمانی هم خیلی گره خورده است. الان می دانید در سازمان های بزرگ دنیا دوره های کوچینگ هست و یک تجارت بزرگی خودش شکل گرفته است. آقای بارکر در انتهای مقاله اش مدعی هست که چیزی به اسم مایندفولنس بسیار با شدت بیشتری دارد طبی سازی می کند از پزشکی مدرن. به سه علت: یک تعریف بیماری را بسیار فراتر از تعریف جریان اصلی پزشکی از بیماری گسترش می دهد، چرا که سلامت را در بهروزی کامل ذهن بدن و روح می داند و این سلامت هیچ انتهایی ندارد و همیشه شما می توانید انسان سالم تری باشید. دوم سبب شناسی نیاز به مداخلات و نظارت های درمانی شدید دارد و شما همیشه باید مراقب سلامت ذهنی تان باشید و همیشه باید حواستان باشد و این معطوف به یک دوره خاص نیست. همیشه شما باید در واقع در پی ناخوشی ها و رفع کردن ناخوشی هایتان باشید و مشکلش این هست که کل ماجرای سلامت را تقلیل می دهد به یک موضوع فردی که شما فقط خودتان با عنوان شخص بیماری مسئول این اضطراب ها هستید؛ و دلیل سومش هم این هست که درمان در این پرکتیس ها فرآیند تمام ناشدنی هست و به این دلیل در واقع شفا یک مفهوم مبهمی هست در ادبیات مایندفولنس که در حالیکه شما در لحظه می توانید شفا پیدا بکنید هرگز هم نمی توانید شفا پیدا نکنید!
خب من می خواهم با دو سه تا عدد تمام بکنم ماجرای طب گیاهی (Herbal medicine) را. من عددی می خواهم خدمتتان بگویم: این طب سال ۲۰۱۹ یک مارکت ۸۴ میلیارد دلاری داشته است. کنراد یک محاسبه ایی کرده بود که در سال ۲۰۱۲ طبی سازی دارد ۷۴ میلیارد دلار هزینه اضافی روی نظام سلامت آمریکا می گذارد. من عدد ۲۰۱۹ طب گیاهی را خدمتتان بگویم: ده میلیارد دلار از آن طبی سازی کنراد بیشتر هست. یعنی یک مارکت ۸۵ میلیارد دلاری و شرکت های داروسازی مدرن. شرکت های داروسازی شبیه بایرن هم امروز یک لاین بزرگ طب گیاهی دارند و اینها هم دارند طب های مکمل را تقویت می کنند و ماجرا خیلی پیچیده شده است یعنی وارد بدنه خود پزشکی مدرن شده است و اینها دست به دست هم داده اند و طبی سازی می کنند. کولیر هم عبارت جالبی دارد در مقاله اش و می گوید که اگر ما فکر کنیم طب سنتی و طب گیاهی یک صنعت روستایی هست در اشتباهیم چراکه دیگر اینطوری نیست زیرا یک بازار بزرگی هست که بزرگترین کارخانه های چند ملیتی الآن درگیر ساخت انواع ویتامین ها و داروهای گیاهی و وسایل طب سوزنی هستند و براساس این کج فهمی است که ترویج می دهند که طبیعی بودن ایمن تر هست، در حالیکه ما می دانیم که این دوگانه طبیعی- شیمیایی دوگانه کاذبی هست.
من یک اشاره ایی به کمیزیشن هم در ایران بکنم و ارائه ام را خاتمه بدهم. درباره طب گیاهی و مایندفولنس من یک گزارشی خدمتتان بدهم. با یک بررسی در خود متون تاریخی طب سنتی ایران که انجام دادیم یک مفهومی در طب سنتی ایران وجود دارد به اسم «حفظ الصحه» به معنی در واقع حفظ سلامت است که اساساً عنصر بنیادی طب سنتی ایران حفظ الصحه هست و تمرکز این طب سنتی ایرانی بر حفظ الصحه هست یعنی بر حفظ سلامت هست و شامل موضوعات مختلفی می شود: مثل اینکه کی و چطور و چگونه غذا بخوریم، چه بیاشامیم و چطور نوشیدنی بخوریم، حتی در مورد زمان خواب یا زمان بیداری و … توصیه های پزشکی در متون طب سنتی ایران وجود دارد. مثلا احتباس و تخلیه مواد زائد در بدن چطورست یا مثلا چگونگی حمام کردن و نحوه ورزش کردن و میزان و زمان آنها و امثالهم. یا وضع پوششمان چطور باشد، طبیعت غذاها در چه فضلی باید چطور باشد، طبیعت و مزاج انسانها چطور هست، خاصیت درمانی عطرها و روغن ها، حالت های نفسانی شادی، غم، خشم و کیفیت مکان های استقرار دائم یا موقت بر سلامتی و پرورش و نگهداری کودکان و پیران و به تاخیر انداختن پیری و… یعنی همه این چیزهایی که در ادبیات طبی سازی ما می بینیم منتسب می کند به پزشکی مدرن می بینیم که در واقع در ادبیات طب سنتی ایران هم وجود دارد و هم راهکار برای جلوگیری وجود دارد از آنها.
یک مصاحبه ایی می خواندم از آقای دکتر مینایی که متخصص طب سنتی هستند و دکترای طب سنتی دارند که توصیه کرده بودند که برای جلوگیری از پیری و جوان ماندن طب سنتی ایران کلی راهکار پیشنهاد داده است و گیاه بنفشه سه رنگ آلو و توت در واقع موضوعاتی هستند که شما می توانید برای جلوگیری از پیریتان می توانید استفاده کنید، یا مثلاً موضوع غم را شما می بینید یک نوع ادبیات گسترده ایی داریم در طب سنتی ایران که چطور یک حالت روحی را امروز ما داریم تلاش می کنیم که طبی زداییش بکنیم که یک مسئله طبی بوده است در طب سنتی ایرانی. غم در بعضی از متون طب سنتی ایران معادل افسردگی نه البته با کلمه افسردگی با کلماتی مثل جزع، حزن، خبث نفس و کرب توصیف شده است. اینها در واقع در مورد افسردگی هست و توصیه های پزشکی در موردش می شود.
من می خواهم در واقع پایان این نقل قول ها را با تعریف ابن سینا در مورد عشق خدمتتان بگویم. او می گوید:
عشق عبارت از مرضی است که وسوسه ایی که به مالیخولیا شباهت دارد، مالیخولیا بیماری است که فکر و پندار از مجرای طبیعی بیرون می رود و سر به تباهی و ترس می کشد، سبب این بیماری این است که انسان فکر خود را به کلی به شکل و تصویرهایی مبذول می دارد و در خیالات خود غرق می شود و شاید آرزوی آن نیز در پدید آمدن بیماری کمک می کند ولی این تمرکز فکر متمادی سبب بیماری می شود.
این توصیف ابن سینا در مورد عشق هست. من جمع بندی این ارائه ام این هست که طب سنتی ایران به شدت رانه های طبی سازی دارد و یک ادعای بزرگتر این هست که- احتمالاً اینها را خیلی با یقین این را نمی گویم- احتمالاً قویتر هم می تواند طبی سازی بکند. به این دلیل که طب سنتی ایران بر مبنای طب اخلاطی هست و مبتنی بر کارهای ارسطو هست و شما این را می دانید که در فلسفه ارسطو سیاست، اخلاق، پزشکی و زیست شناسی و فیزیک همه اینها در واقع یک مجموعه یکسانی هستند. در واقع با یک منظومه فکری توصیف می شوند و وقتی شما پزشکی را با همه اینها گره می زنید یعنی همانطور که اخلاق را یک عدم تعادل می توانید به همان دلیل هم بیماری را یک عدم تعادل می دانید. خب این خیلی رانه های قویتری دارد برای گسترش پزشکی به سایر ساحت های انسانی. خیلی ممنونم از توجه تان.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.