نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

همه گیری و نظریه میاسما: تفاوت میان «سرایت» و «مسری بودن»

غلامحسین مقدم حیدری

0

 

تصور رایج آن است که پزشکان در دوره باستان هیچ معرفتی از سرایت بیماری نداشتند زیرا آنان هیچ نظریه ای از بذرهای(seeds)[۱] بیماری یا جرم های(germs) [۲] بیماری -مثل میکرب- نداشتند. اما باید توجه کرد که چنین باوری نتیجه خلطی بین مفهوم «سرایت» (contagion) و مفهوم « مسری بودن» (contagious) است.

پیش فرض اعتقاد به نظریه بذرها یا جرم ها، اعتقاد به سرایت بیماریها ست اما برعکس آن درست نیست. ممکن است ما اعتقاد داشته باشیم که بیماری ای مسری است اما این بدان معنا نیست که بذرهایی از بیماری وجود دارند که آن را انتقال می دهند. نمونه بارز این موضوع را می توان در نظریه میاسما یافت.

در یونان باستان می توان از دو گونه پزشکی نام برد:

  • پزشکی دینی- جادویی[۳]: که بیماری ها را به خدایی نسبت می داد که دشمنی و خشمش فرد بیمار را در برگرفته است. از این رو درمان فرد هم طبیعتی دینی – جادویی داشت که با تطهیر[۴] -نیایش، توبه و جادو برای جلب رضایت خدایان-  به همراه پرهیزهای غذایی همراه بود.
  • پزشکی عقلانی-ماتریالیستی[۵]: که علت بیماری ها و درمان آنها را در میان پدیده های مادی جستجو می کرد.

پیرو این دو نگرش به بیماری و درمان آن، بیماری های همه گیر نیز معانی گوناگونی داشت. اما در هر دو رویکرد «سرایت» و «بیماری مسری» و « همه گیری»با میاسما مرتبط بودند. واژه میاسما[۶] در اصل واژه ای پزشکی نبود بلکه از کلمه miaino مشتق می شد که به معنای «لکه دار کردن[۷]» چیزی است که اولین بار در تراژدی های باستانی درباره پاشیدن خون در یک جنایت بکار برده شد. بنابراین کاربرد میاسما در دوره باستان بیش از آنکه به حوزه پزشکی متعلق باشد به حوزه مذهبی و حقوقی متعلق بود. اما از قرن پنجم پیش از میلاد به بعد این واژه برای اولین بار در ارتباط با بیماری توسط بقراط در حوزه پزشکی بکار برده شد. گرچه این بکارگیری گسترده نبود. بطور کلی می توانیم دو مدل از ارتباط میاسما با بیماری را در یونان باستان از هم تمیز داد.  (Jouanna,2012,122) در مدل دینی- جادویی[۸] میاسما بطور طبیعی با تصور سرایت از چیزی یا کسی به چیز یا کس دیگری مرتبط بود. در حالیکه در مدل عقلانی-ماتریالیستی[۹] میاسما با هوا مرتبط بود و با آلودگی هوا همه افراد بیمار می شدند.

ارتباط میاسما با بیماری فردی یا عمومی می توانست در بستر پزشکی دینی-جادویی تبیین شود. برای روشن شدن موضوع صرع[۱۰] را به عنوان بیماری فردی و طاعون را به عنوان بیماری عمومی در نظر می گیریم. صرع بیماری است که بطور ناگهانی فرد را در بر می گیرد از این رو در بستر پزشکی دینی-جادویی می توان آن را به خدایی نسبت داد که دشمنی و خشمش فرد بیمار را در برگرفته است. از این رو درمان فرد هم طبیعتی دینی – جادویی داشت  که با تطهیر[۱۱] نیایش، توبه و جادو برای جلب رضایت خدایان همراه بود. تاکید بر روی تطهیر فرد در واقع موید این نکته است که بیماری به مثابه میاسما همچون لکه آلوده کننده خون- در نظر گرفته می شد که فرد باید با تطهیر خویش خود را از آن آلودگی رها کند تا بدین شیوه بیماری اش درمان پذیرد. نکته جالب آن است که ابزارهایی را که برای تطهیر بیمار بکار می گرفتند تا جای ممکن از جامعه دور می کردند تا با افراد جامعه هیچ تماسی نداشته باشند و بدین گونه بیماری نتواند در جامعه به دیگران سرایت کند. زیرا معتقد بودند که بیماری از طریق تماس انتقال می یابد. از این رو در مورد بیماری فردی« از منظر دینی میاسما مسری در نظر گرفته می شد» (Jouanna,2012,123)

بیماری عمومی نوع دیگری از بیماری بود که پزشکی دینی آن را با میاسما مرتبط می دانست. بیماری عمومی که بر اثر گناهی عمومی بر یک شهر فرود می آمد که یونانیان آن را loimos یعنی بیماری همه گیر کشنده[۱۲] می نامیدند و ما آن را امروز طاعون[۱۳] می گوییم. « بیماری همه گیر کشنده»  در تراژدی تنبیهی بود که بدون تبعیض بر همه افراد جامعه اعمال می شد. همچون صرع روش درمان این بیماری نیز تطهیر اهالی شهر بود. در اینجا میاسما خود بیماری همه گیر نبود بلکه علت آن بود.

تفاوت مهم دیگری میان فهم میاسما بین پزشکی دینی و پزشکی عقلانی وجود داشت. در پزشکی دینی-جادویی بیماری های فردی و عمومی هر دو با میاسما مرتبط بودند در حالیکه پزشکی عقلانی میان بیماری های فردی و عمومی تمایز قایل می شد. بیماری های عمومی از میاسمایی که در هوا بود ناشی می شد اما بیماری های فردی ریشه در رژیم غذایی فرد بودند. بقراط در دو رساله Breaths  و طبیعت انسان The Nature of Manدرباره تمایز این دو بیماری بحث می کند. او در این رساله ها از بوهای بیماری زا[۱۴] سخن می گوید.

او در رساله طبیعت انسان معتقد است بیماری های ما یا از رژیم غذایی ما و یا از هوایی که تنفس می کنیم می آید. اگر افراد در یک زمان بیماری های مختلفی بگیرند آنگاه باید علت بیماری را در رژیم های غذایی گوناگون آنان جستجو کنیم و برای درمان نیز تغییراتی را در رژیم غذایی هر فرد بوجود آوریم. اما وقتی که تعداد زیادی از افراد در یک زمان به  بیماری خاصی مبتلا شوند علت بیماری نمی تواند از رژیم غذایی آنان باشد زیرا افراد گوناگون با سن های مختلف و رژیم های غذایی مختلف در یک زمان به آن بیماری مبتلا شده اند. ما باید این بیماری همه گیر را که کل یک شهر را در بر می گیرد به آن چیزی که میان همه افراد مشترک است نسبت دهیم و این چیزی نیست جز هوایی که افراد تنفس می کنند. زیرا هوایی که آنان تنفس می کنند زیان آور است یعنی دارای بوها و بخارهای بیماری زایی- میاسما- است که از مرداب ها و لاشه ها و اجساد بر می خیزند. (Jouanna,2012,p126)

از نظر بقراط میاسماها بوهای[۱۵] نامطبوعی هستند که از ستاره ها بر روی زمین فرود می آیند یا از  زمین و مرداب ها متصاعد می شوند  یا بخارهایی[۱۶] هستند که از متلاشی شدن لاشه ها و اجساد ناشی می شوند.  بنابراین میاسما در متن سقراط یک علت طبیعی و فیزیکی هست در حالیکه در تراژدی ها نتیجه کار غیر اخلاقی یا عدم رعایت محرمات دینی می باشد. بنابراین علت بیماری رفتار فرد و ارتباطش با ارزش های اخلاقی و مذهبی نیست بلکه طبیعت انسان و ارتباطش با محیط اطرافش هست. از این رو «بیماری همه گیر کشنده» نتیجه عنصری بیماری زا[۱۷] است که توسط هوا حمل می شود و بنابر سازگاری یا ناسازگاری میان عنصر بیماری زا و طبیعت گونه ها، انسان ها و گونه های مختلف حیوانات را تحت تاثیر قرار می دهد . از این رو انتقال بیماری در نظریه میاسما از طریق تماس فرد بیمار با افراد دیگر نبود بلکه از طریق تنفس بود.

تا زمان جالینوس نظریه میاسما تغییرات مهمی نپذیرفت فقط جزییات بیشتری از فرایندهای آسیب شناختی و فیزیولوژی بیماری ها مشخص شد و علم تشخیص امراض[۱۸] با اضافه کردن و ترکیب کردن علت های داخلی و خارجی پیچیده تر شد. در دوران پس از پزشکی یونانی-جالینوسی استفاده پزشکی از میاسما در تبیین بیماری های عمومی در کار پالادیوس[۱۹] در قرن ششم در اسکندریه دوباره ظاهر شد. او در شرحی بر بیماری های همه گیر بقراط[۲۰] بحثی درباره رده بندی بیماری ها[۲۱] مطرح می کند. نوآوری او در این بود که بیماری های عمومی را به دو بخش تقسیم کرد: بیماری های بومی[۲۲] و بیماری های همه گیر[۲۳]. بیماری های بومی بیماری هایی هستند که مختص مکان خاصی هستند مثلا از نوشیدن آب توسط ساکنان آن مناطق نشات می گیرند و معمولا بطور دائمی در آن مناطق هستند. در حالیکه بیماری همه گیر نتیجه تغییراتی است که در کیفیت هوای (گرم، سرد، خشک و تر) آن منطقه بوجود می آید و این زمانی است که این تغییرات با طبیعت دائمی فصول منطبق می شود. (Jouanna,2012,135-136)

***

بطور کلی می توان گفت که طبق نظریه میاسما در دوره پیشامدرن،عامل بیماری همه گیری هوای سمی(miasma) است که دلایل بوجود آمدن آن عبارتند از:

  • هوای برخاسته از مرداب ها و باتلاق ها
  • هوای سمی تولید شده توسط جنازه های به جا مانده از جنگ ها
  • هوای گرم و مرطوب در فصولی که انتظار آن نمی روند.
  • در برخی مواقع موقعیت ستارگان و سیارات نسبت به زمین به گونه ای قرار می گیرند که سبب تولید بخارهای سمی می شوند. مثلا مقارنه مریخ و مشتری باعث عفونت شدیدی در هوا می شود بویژه زمانی که در یک برج فلکی گرم و مرطوب قرار گیرند.
  • عذاب ناشی از گناهان بشری

سرایت بیماری به این معنا است که افراد مختلف با تنفس هوای سمی بیمار می شوند و مسری بودن بیماری یعنی اینکه اگر هوای سمیِ بازدم افراد بیمار را افراد سالم تنفس کنند آنان نیز بیمار می شوند و این مفهوم مسری بودن است. بنابراین سرایت و مسری بودن به معنای آن نیست که ذراتی در هوای سمی است که سبب بیماری می شوند بلکه این خود هوای سمی است که عامل بیماری هست. در نظریه میاسما معتقدیم که هوای آلوده علت بیماری همه گیر در یک منطقه هست اما این بدان معنا نیست که این همه گیری به معنای مسری بودن بیماری از فردی به فرد دیگری است. بلکه بدان معناست که تنفس هوای آلوده توسط تک تک افراد در یک منطقه تمام افراد آن منطقه را بیمار کرده است. حتی این بدان معنا نیست که هوای آلوده دارای ذراتی یعنی بذرهای بیماری بوده است و این ذرات توسط تنفس افراد سبب بیماری آن ها شده است.

گرچه جستجوی ذرات رویت ناپذیر در میاسما همواره جزو وسوسه های پزشکان در دوران باستان بود. پزشکان باستان این ذرات را نمی دیدند یا آنان حتی جریان آلوده هوا را که سبب بیماری می شود و بیماری را از فردی به فرد دیگری انتقال می دهد را نمی دیدند. در قرن شانزدهم وجود چنین بذرهایی را بطور منطقی از «فکت» های مشاهده پذیر استنتاج می کردند. «وجاهت تمثیل بذر برای بیماری بر سه چیز استوار است:

  • بذرهای ادعا شده ماهیاتی زنده هستند
  • آنها در اصل بسیار کوچک هستند
  • آنها بالقوه توانایی رشد و نمو دارند»(Nutton,1983,p3)

همانطور که رشد بذر هر گیاهی نیازمند محیط مناسب است ، بذرهای بیماری هم در بدن هایی سبب تولید بیماری می شوند که برای بیماری محیط مناسب را داشته باشند.

سرانجام جیرولامو فراکاسترو(۱۴۷۸-۱۵۵۳) در قرن شانزدهم نظریه ای عمومی درباره سرایت را بیان کرد. او معتقد بود: «سرایت، مشابه فساد ماده ترکیب خاصی است که از یک چیز به چیز دیگری می گذرد و اساسا توسط آلودگی اجزای غیر محسوس سبب می شود.» به عبارت دیگر سرایت مستلزم انتقال ماده آلوده است که اجزای بنیادین بدن را عفونی می کند. فرایند سرایت چندان آشکار نبود بلکه از استدلالات بدست می آمد. انتقال آلودگی به سه روش بود: از طریق تماس مستقیم با فرد بیمار، از طریق پوشاکی که در تماس با فرد بیمار بود و از طریق هوا. (Nutton,1990,p200) نوع بذرها نوع بیماری را تعیین می کردند.

مراجع

  • غلامحسین مقدم حیدری، همه گیری، قرنطینه و قدرت سیاسی پزشکی، مجله فلسفه علم،دوره ۱۱، شماره ۲۱ ، بهار و تابستان ۱۴۰۰، صفحه ۱۹۳-۲۰۹
  • Jouanna, Jacques(2012) “The Legacy of the Hippocratic Treatise The Nature of Man: The Theory of The Four Humours” in Greek medicine from Hippocrates to Galen : selected papers, BRILL
  • Nutton,Vivan(1990) “The reception of Fracastoro’s theory of contagion: the seed that fell among thorns”,OSIRIS, 2nd series,6:196-234
  • Nutton,Vivan(1983)”the seeds of disease: an explanation of contagion and infection from the Greeks to the Renaissance”, Medical History, 27:1-34

 

 

[۱] – نظریه بذرهای بیماری برای اولین بار توسط جیرولامو فراکاسترو(۱۴۷۸-۱۵۵۳) GirolamoFracastoro در قرن شانزدهم ارائه شد.

[۲] – نظریه میکربی پاستور(۱۸۲۲-۱۸۹۵) جزو اولین نظریه های جرم های بیماری است.

[۳] – religious medicine

[۴] – purification

[۵] – rational medicine

[۶] – miasma

[۷]– stain

[۸] – religious medicine

[۹] – rational medicine

[۱۰] – epileptic

[۱۱] – purification

[۱۲] – pestilence

[۱۳] – Jaqques Jouanna معتقد است که واژه طاعون که ما امروزه بکار می بریم ناشی از Yersinia pestis هست که در دوره یونان باستان ناشناخته بوده است از این رو بهتر است که Loimos  را به pestilence یعنی « بیماری همه گیر کشنده» ترجمه کنیم.

[۱۴] – pathogenic emanation

[۱۵] – smells

[۱۶] – fumes

[۱۷]– the pathogenic element

[۱۸] – aetiology

[۱۹] – Palladius

[۲۰] – Commentary on Hippocrates ‘ Epidemic

[۲۱] – classification of disease

[۲۲] – endemic disease

[۲۳] – pandemic disease

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.