نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

علم سریع و فلسفه علم (۱)

جیکوب استگنگا مترجم: امیررضا لیاقت

0

معرفی نویسنده:
معرفی نویسنده: جیکوب استگنگا مدرک دکترای فلسفه را از دانشگاه سن‌دیه‌گوی کالیفرنیا اخذ کرده، در حال حاضر استادیار دانشگاه کمبریج در دپارتمان تاریخ و فلسفه علم است. وی آثار متعددی در زمینۀ موضوعات مختلف حوزۀ فلسفه پزشکی دارد. پیش از فعالیت در کمبریج، سابقه تدریس در ایالات‌متحده آمریکا و کانادا را داشته است. او اثر شاخص او کتاب‌های «پوچ‌گرایی پزشکی» و «مراقبت و درمان» است.

ما در یکی از عجیب‌ترین و اضطراب‌آورترین زمان‌هایی زندگی می‌کنیم که اکثرمان می‌توانیم به یادآوریم. در شرایط قرنطینه‌ای که از دوستان، دوستداران، همکاران، کار، افراد دور فامیل و حتی در بعضی از موارد افراد نزدیک فامیل جداشده‌ایم تا بتوانیم سرعت گسترش این ویروس جدید، یعنی سارس-کوو۲ را کاهش دهیم. تهدید این ویروس از یکسو و فواید و آسیب‌های ناشی از مداخلات اجتماعی اتخاذشده به‌منظور کاهش این تهدید از سویی دیگر، به مهم‌ترین مسئله علمی نسل ما تبدیل‌شده‌اند؛ بنابراین سؤالی که مطرح می‌شود این است: نقش فلسفه‌ علم، اگر نقشی برای آن متصور باشد، در این دوران پاندمی و قرنطینه جهانی چیست؟ آیا باید تلاش کنیم تا در جدال میان نیل فرگوسن (برجسته‌ترین اپیدمیولوژیستی که مدل‌هایش نتایج هولناک پاندمی را پیش‌بینی کرد و کسی که مشوق سیاست‌های قرنطینه سخت‌گیرانه بود) و جان لونیدیس (برجسته‌ترین اپیدمیولوژیستی که منتقد پیش‌بینی‌های هولناک مدل و سیاست‌های قرنطینه بوده) وارد شویم؟ من اخیراً این سؤال را در بین همکارانم در شبکه‌های اجتماعی مطرح کرده‌ام. پاسخ‌های مطرح‌شده نشان دادند که رشته ما (فلسفه علم) می‌تواند تعامل گسترده‌تری با موضوع داشته باشد؛ بنابراین، در اینجا به بیان مجدد برخی از انگیزه‌های مطرح کردن این سؤال و خلاصه‌ای از موضوعات متعدد برآمده از پاسخ‌ها، می‌پردازم.
امروز هر روزی که باشد، من در قرنطینه، خبر ندارم که یکی دیگر از فیلسوفان علم در مورد پاندمی یا تدابیر اتخاذشده در قبال آن مطلبی نوشته باشد (از همه کسانی که این مقاله را می‌خوانند و از وجود چنین مقاله‌ای آگاه هستند، سپاس‌گزار خواهم بود که مرا مطلع سازند). البته منظورم مقاله‌ای در یک مجله‌ی علمی نیست چراکه مجلات علمی در این‌گونه موضوعات بسیار کُند عمل می‌کنند. بلکه منظورم مطلبی است عمیق‌تر و مؤثرتر ازآنچه معمولاً در شبکه‌های اجتماعی یا وبلاگ‌ها به چشم می‌خورد. اریک وینسبرگ مجموعه‌ای غنی از منابع در مورد پاندمی را در صفحه فیس‌بوکش گردآوری کرده و نظرات داده‌شده نیز بسیار روشنگر هستند. الکس برادبنت چندین مقاله کوتاه نوشته و کلیپ ویدئویی بسیار تأثیرگذاری از اثر قرنطینه بر کشورهای آفریقایی منتشر کرده است. جاناتان فولر بحثی در رابطه با مدل‌های اپیدمیولوژیک درزمینۀ پزشکی مبتنی بر شواهد منتشر کرده است. اریک انگنر به ما اهمیت فروتنی معرفتی را در طی پاندمی اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد یادآوری کرده است. در حال حاضر، بحث‌های متعدد علمی دربارۀ سارس-کوو۲، تأثیر بسیار زیادی بر تدابیر اتخاذشده در کنترل این بحران دارند. در این حال آنچه فکر مرا به خود مشغول کرده، این است: آیا فیلسوفان علم باید تلاش کنند تا وجاهت استدلال‌های مختلف علمی مربوط به SARS-CoV-2 را که در شرایط کنونی چنین تأثیر عمیقی بر سیاست‌گذاری دارند، به روشی دقیق اما در معرض دید عموم و با سرعتی متناسب با کارهای علمی مرتبط بسنجند؟ این همان لحظه‌ای است که ما آن ‌را علم سریع می‌نامیم. آیا فلسفه علم باید همزمان با گسترش علم تلاش کند تا با آن درهم آمیزد، به آن بپردازد و آن را نقد کند؟
نه آسیب‌های ناشی از سارس-کوو۲ (که به‌طور گسترده تفسیر شده‌اند) و نه میزان تأثیرگذاری و عواقب ناخواسته ناشی از تدابیر اجتماعی اتخاذشده به‌منظور کاهش این آسیب‌ها، هیچ‌کدام توسط شواهد موجود قابل تفسیر نیستند. مشکلات سد راه عبارت‌اند از: تعدد مدل‌های اپیدمیولوژیک که منجر به تولید پیش‌بینی‌هایی مغایر می‌گردد، میزان اطمینان به مدل‌های مختلف، اثبات تجربی پارامترهای مدل در نظر گرفته‌شده، اساسِ شواهدِ اثربخشیِ بسیاری از راهکارهایی که بر پایه‌ی قرنطینه برنامه‌ریزی‌شده‌اند و درهم تنیدگی ارزش‌های اجتماعی و علم. علاوه بر این، مسائل سیاسی به‌وضوح بر مواضع اتخاذشده در برابر پاندمی تأثیرگذارند؛ بنابراین، به نظر می‌رسد که پاندمی و تدابیر اتخاذشده در سطح جهانی در پاسخ به آن، بستری مناسب برای تجزیه‌وتحلیل از منظر فلسفه علم بشمار می‌روند.
از سویی دیگر، مشکلات علمی مربوطه نیازمند تخصص فنی در اپیدمیولوژی و اقتصاد و نیز دانش به‌روز درباره چشم‌انداز به‌سرعت در حال تغییر معرفتی هستند. تواضع معرفتی باید مهم‌ترین اصل عملکردی هر یک از مفسران پاندمی باشد، به‌ویژه با توجه به همه‌گیر بودن اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد در بین سیاست‌گذاران، اپیدمیولوژیست‌هایی که از جای خود تکان نمی‌خورند و نیز خود دانشمندان. علاوه بر این، ازآنجاکه اغلب مواضع در قبال پاندمی آلوده به سیاست شده‌اند، ممکن است این‌طور تصور شود که فیلسوف علمی که مثلاً از رویکرد سوئدی دفاع می‌کند، دارای ارزش‌ها و انگیزه‌هایی همسو با مثلاً هواداران ترامپ است.
با در نظر گرفتن این مسائل، حوزه‌های تخصصی در فلسفۀ علم همچون مدل‌های علمی، روش‌شناسی علوم پزشکی، استنباط علّی ، رابطه علم و ارزش‌ها، ریسک استقرایی و بسیاری از موضوعات دیگر با پاندمی و تدابیر اتخاذشده در قبال آن مرتبط هستند. بدیهی است که با مخاطرات فراوانی مواجه خواهیم شد: بر اساس بعضی از مدل‌ها امکان مرگ میلیون‌ها نفر براثر [ابتلا به] ویروس وجود دارد و این در حالی است که بر اساس برخی مدل‌های دیگر، ممکن است میلیون‌ها کودک در اثر عوارض ناشی از قرنطینه جهانی، دچار قحطی شوند. آیا ما باید همگام با پیدایش این استدلال‌های علمی از تخصص خود (فلسفۀ علم) برای ارزیابی آن‌ها استفاده کنیم؟ بُعد زمانی در سؤال من حائز اهمیت است. نمی‌پرسم که آیا فلسفه علم باید در آینده راحت و در مجلات نه‌چندان معروف، ارزش مدل‌های اپیدمیولوژیک یا رابطه بین متخصصان علمی و تدابیر اتخاذشده را ارزیابی کند. سؤال من این است که آیا ما باید همین امروز جزئیات و پیش‌بینی‌های حاصل از این مدل‌ها و چگونگی اتخاذ تدابیر بر اساس آن‌ها را به شکلی ارزیابی کنیم که تا حد امکان، نحوه ارائه استدلال‌های علمی این مدل‌ها (به‌طور مثال: سرعت طبقه‌بندی آن‌ها، شفافیت و تأثیرگذاری آن‌ها) را منعکس کند؟ آیا فلسفه علم باید با علم سریع تعامل داشته باشد؟
هنگامی‌که این سؤال را در فیس‌بوک مطرح کردم طیف وسیعی از پاسخ‌های جالب را در پی داشت. مخاطبان من اجازه دادند تا از پاسخ‌هایشان استفاده کنم. من سعی کردم نظراتشان را به‌طور دقیق خلاصه کنم، هرچند که از هرگونه سوءاستفاده عذرخواهی می‌کنم.
دو ویژگی متمایز علم سریع که از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند، سرعت تولید و انتشار آن و تأثیر آن بر تفکر رایج و سیاست عمومی است. پیش‌بینی مدل کالج امپریال از موارد کووید ۱۹، استفاده از تخت بیمارستانی و مرگ‌ومیر به‌سرعت توسعه داده شد و سپس بدون داوری همتایان به‌صورت آنلاین منتشر گردید و این پیش‌بینی تقریباً بلافاصله بر تدابیر اتخاذ‌شده در انگلستان و ایالات‌متحده مؤثر بود. برخی از برجسته‌ترین یافته‌های تجربی در مورد ویروس، نظیر مطالعات متعددی که در مورد شیوع بیماری بر اساس اندازه‌گیری سرولوژی انجام‌شده، تقریباً به همان سرعت و از درگاه‌های مختلف بدون بررسی حرفه‌ای، به‌طور گسترده منتشر شدند. در وبلاگ شخصیِ یک متخصص آمار به نام اندرو گِلمن ، انتقادات شدیدی از مطالعه‌ای که به بررسی شیوع بیماری در منطقه سانتا کلارا در کالیفرنیا آمریکا می‌پرداخت، منتشر شد و این انتقادات به‌سرعت توسط مطبوعات معروف نقل شدند. ریچارد هرتن ، سردبیر ارشد مجله لنست می‌گوید که وی برای مقابله با ده‌ها مقاله ارائه‌شده‌ی روزانه در مورد کووید ۱۹، تعداد زیادی از کارمندان جدید را استخدام کرده است. فعالیت علمی در مورد ویروس به‌صورت تصاعدی در حال رشد است: تا اوایل ماه آوریل تعداد مقالات علمی در مورد ویروس جدید هر چهارده روز دو برابر می‌شد. تعداد دفعات مشاهده صفحه در medRxiv از دسامبر تاکنون صد برابر افزایش‌یافته است. مصاحبه UnHerd با اپیدمیولوژیست سوئدی یوهان گیه‌سک پس از گذشت دو هفته از انتشار، بیش از یک‌میلیون بار در یوتیوب مشاهده شد.
ادامه دارد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.