نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

منطق، احتمالات و سوگیریهای شناختی (۱) ویژه پزشکان

احمدرضا همتی مقدم

0

منطق، احتمالات و سوگیریهای شناختی

ویژه پزشکان

احمدرضا همتی مقدم*

فصل اول: شناخت استدلال و بررسی آن

بخش اول

به مثال زیر توجه کنید:

قانون سن نوشیدن ممکن است نوجوانان را به نوشیدن تشویق کند، بر اساس یک مطالعه جدید، سن نوشیدن الکل در ۲۱ سالگی ممکن است در واقع خردسالان را تشویق به نوشیدن الکل کند. این مطالعه نشان داد که ۸۱ درصد از دانشآموزان زیر سن قانونی الکل مصرف کردهاند در حالی که تنها ۷۵ درصد از دانشآموزان بالای ۲۱ سال گفتهاند که الکل مصرف کردهاند. همچنین ۲۴ درصد از دانش‌آموزان زیر سن قانونی مصرف‌کننده زیاد الکل بودند، در حالی که ۱۵ درصد از دانش‌آموزان در سن قانونی مصرف‌کننده زیاد و سنگین الکل بودند.

در این مثال ادعای نویسنده این است: تعیین حداقل سن نوشیدن الکل به ۲۱ سال ممکن است افراد زیر ۲۱ سال را به نوشیدن تشویق کند. این نکته جالب و مهمی است. چون برای اینکه مصرف مشروبات الکلی توسط افراد زیر ۲۱ ممنوع شود، سن قانونی برای نوشیدن الکل، ۲۱سال تعیین شده است. نویسنده مقاله ادعا میکند که این قانون ممکن است دقیقاً بر خلاف آنچه در نظر گرفته شده است تأثیر بگذارد. نویسنده دو تا دلیل براساس دادههای آماری  در حمایت ازادعایش میآورد:

  1.  درصد دانش آموزان زیر ۲۱ سال مصرف کننده الکل بیشتر از درصد دانش آموزان ۲۱ سال به بالا است. 
  2. تعداد دانشآموزان زیر سن قانونی که مصرف کننده سنگین الکل بودند بیشتر از دانشآموزان در سن قانونی است. 

برای درک کامل این نوع ادعاها (مانند مثال بالا) باید با نتایج آماری و مطالعات علمی آشنا بود. این مثال اولا ادعا دارد که افراد زیر سن قانونی بیشتر از افراد با ۲۱ سال سن یا بالاتر الکل مینوشند و دوم اینکه مدعی است که قانون سن بالاتر نوشیدن ممکن است موجب تشویق نوجوانان به نوشیدن الکل شود؛ یعنی این قانون باعث افزایش مصرف مشروبات الکلی توسط افراد زیر سن قانونی میشود. (شاید این اتفاق بیفتد زیرا خردسالان تمایل دارند استقلال خود را با نقض قانون نشان دهند.)

با این حال، توجه به این نکته مهم است که اطلاعات ارائه شده در این مثال چیزی در مورد میزان مصرف مشروبات الکلی در سنین پایین‌تر بیان نمیکند. فقط یک آمارمقایسهای ارائه کرده است. همچنین اطلاعات ارائه شده هیچ مبنایی فراهم نمیکند تا نتیجه بگیریم که قانون، مشروبات الکلی را برای افراد زیر سن قانونی تشویق میکند. این اطلاعات نشان نمیدهد که سن قانونی نوشیدن الکل بر عادات نوشیدنی افراد تأثیر میگذارد. در نتیجه، استدلال ارائه شده در این مثال ضعیف است.

در این مثال نویسنده در صدد اثبات یا تثبیت نکته یا ادعایی است. برای انجام این کار، نویسنده دلایل یا شواهدی را ارائه میکند که این موضوع را تأیید میکند. بدین دلیل میگوییم نویسنده در حال استدلال است. استدلال کردن یعنی ارائه شواهد و دلایل برای اثبات یک نکته یا یک ادعا. در استدلال آنچه قرار است اثبات شود، نتیجه استدلال است. دلایل و شواهد برای اثبات نتیجه را مقدمات استدلال میگویند. پس استدلال را میتوان بدین صورت تعریف کرد: استدلال مجموعهای از گزارهها است که یکی از آنها نتیجه است و گزارههای دیگر شواهد و دلایلی در تایید و حمایت از نتیجه.

اولین قدم در بررسی یک استدلال، شناسایی مقدمات و نتیجه‌گیری‌های استدلال‌ است. چیزی که میتواند این کار را دشوار کند این واقعیت است که مردم همیشه استدلالهای خود را به وضوح بیان نمیکنند. گاهی اوقات افراد این فرض را دارند که آنچه در ذهنشان دارند و میخواهند بیان کنند، برای خوانندگان و شنوندگان واضح و آشکار است؛ بدین دلیل برخی از مقدمات خود را بیان نشده رها میکنند. بنابراین در تفسیر عبارات استدلالی، ما اغلب باید مقدماتی را به استدلال‌ها اضافه کنیم تا ساختار و محتوای کلی آنها را روشن کنیم. فرآیند تفسیر و شفافسازی یک استدلال را بازسازی استدلال مینامیم.

دومین قدم در بررسی یک استدلال ارزیابی آن است. هنگامی که استدلال را شناسایی کردیم، می‌توانیم تصمیم بگیریم که آیا نویسندگان دلایل خوبی در تأیید نتیجه خود آورده‌اند یا خیر، یعنی اینکه آیا موفق شده‌اند ادعای خودرا ثابت کنند یا خیر. به این کار، ارزیابی استدلال میگویند. 

بهطور کلی تحلیل استدلال فرآیندی است که از دو بخش تشکیل شده است: 

  1. بازسازی استدلال
  2. ارزیابی استدلال 

استدلالهای خوب دلایل خوبی فراهم میکنند تا ما باور پیدا کنیم که نتیجه استدلال صادق است. حال سوال این است وقتی میگوییم نتیجه استدلال صادق است، منظورمان چیست؟ وقتی میگوییم یک عبارتی صادق است این چه معنایی دارد؟ از سوی دیگر چه چیزی باعث میشود تا یک دلیل یا شاهد، دلیل خوب یا شاهد خوبی بهحساب آید؟ در ادامه این نکات را بررسی میکنیم.

ما از زبان برای اهداف مختلف استفاده میکنیم. گاهی سوال می‌پرسیم، گاهی دستور می‌دهیم و گاهی چیزهایی را توصیف می‌کنیم. بدین ترتیب از جملات مختلفی استفاده میکنیم. مثلا برای پرسیدن سوال از جملات پرسشی و برای دستور دادن از جملات امری و برای توصیف چیزها از جملات خبری (یا اظهاری) استفاده میکنیم. جملات خبری میتوانند درباره هر چیزی باشند. برای توصیف امور مهم یا امور جزئی، وقایع بزرگ یا کوچک. جملات خبری میتوانند در مورد چیزهایی باشند که مشاهده و بررسی آنها آسان است و میتوانند در مورد چیزهایی باشند که دانستن آنها دشوار است. جملات زیر نمونهای از جملات خبری است:

  1. انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ پیروز شد
  2. پزشکان معتقدند یکی از علائم آسم، سرفه است
  3. بیش از ۱۰۰ میلیارد حشره در جهان وجود دارد

جملات خبری میتوانند صادق باشند یا کاذب. ما به جملات دستوری یا پرسشی نمیتوانیم صدق یا کذب نسبت دهیم. وقتی استدلال می‌کنیم، تقریباً همیشه از جملات خبری استفاده می‌کنیم. برای بیان نتایج و مقدمات استدلال، از جملات خبری استفاده میکنیم چون میتوانیم بگوییم آنها صادقاند یا کاذب. 

وقتی میگوییم جملهای صادق است یعنی چیزها واقعا همانگونه هستند که جمله بیان میکند. جمله  انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ پیروز شد صادق است اگر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ پیروز شده باشد. بنابراین وقتی میگوییم جمله انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ پیروز شد صادق است یعنی در سال ۱۳۵۷ انقلاب ایران پیروز شده است. به نظر این خیلی ساده است. به عبارت دیگر جملات خبری برای توصیف جهان یا بخشی از آن استفاده میشوند. اگر جملهای جهان را به درستی توصیف کند، یعنی اگر چیزها همانطور باشند که جمله بیان میکند پس آن جمله صادق است. از طرف دیگر، اگر چیزها آنطوری نباشد که جمله بیان میکند پس جمله کاذب است. بنابراین یک جمله (گزارهای که جمله بیان میکند) زمانی صادق است که با امور واقع مطابقت داشته باشد. این ایده را اصل تطابقی صدق مینامند. این اصل را بهصورت زیر صورتبندی میکنیم:

اصل تطابقی صدق (CP): یک جمله خبری صادق است وقتی که با واقعیات آنگونه که هستند مطابقت داشته باشد. یک جمله خبری کاذب است وقتی که با واقعیات آنگونه که هستند مطابقت نداشته باشد.

 این اصل را به شکل منطقی زیر میتوان بازسازی کرد:

جمله x صادق است اگر و تنها اگر جمله x با امور واقع آنگونه که هستند، مطابقت داشته باشد

دقت کنید این اصل به ما نمیگوید که چه وقت میدانیم یک جمله صادق است. این اصل تنها بیان میدارد تحت چه شرایطی یک جمله صادق است. این اصل آنقدر روشن و بدیهی است که گاهی فکر میکنیم اصل نادرستی است. مثلاً در زمانهای قدیم تصور میشد که زمین صاف است. معلمان به کودکان میگفتند که زمین صاف است. کارشناسان همه موافق بودند که زمین صاف است. زمین هم واقعا صاف به نظر میرسید. فرض کنید فردی در آن روزگار (به زبان خودش) میگفت:

  • زمین صاف است.

آیا این جمله صادق بود؟ آیا با واقعیت مطابقت داشت؟ برخی از مردم، امروزه به سادگی میگویند قدیمیها اشتباه میکردند. گاهی نیز چنین میگویند: «این جمله برای آنها صادق بود. اما امروز میدانیم این جمله کاذب است». عبارت صادق برای آنها، عبارتی است که گاه افراد در مناقشات و بحثها زیاد بهکار میبرند. مثلاً این موضوع از نظر شما صادق است یا این جمله از نظر شما صادق است یا این عبارت برای شما صادق است و نظایر آن. اما عبارت صادق برای آنها چه معنایی دارد؟

شاید ایده پشت این اظهارات این باشد که یک جمله برای شخصی صادق است که شخص آن را باور کند یا آن را با قطعیت باور داشته باشد. یا شاید ایده این باشد منظور از صدق، چیزی است که عموماً در جامعه پذیرفته شده است. بنابراین چیزی برای پیشینیان درست بوده و برای ما نادرست.

واقعیت آن است که صدق به آنچه ما فکر میکنیم مربوط نیست. اینکه ما به چه چیزی باور داریم، یا امور را چگونه مینگریم ربطی به صادق بودن امور ندارد. بنابراین ما باید در بررسی استدلالها از این عبارت صادق برای آنها استفاده نکنیم. اینکه فردی به گزارهای صادقانه باور دارد و در باورش قاطع است، باعث نمیشود آن گزاره صادق شود. پس در بررسی استدلال ما صدق را از منظر افراد بررسی نمیکنیم. صدق، امری است که به افراد، باورها، دیدگاهها، انتظارات و امیال آنها بستگی ندارد.

 

ادامه دارد

  • عضو هیات علمی گروه فلسفه علم، واحد علوم تحقیقات، دانشگاه آزاد
  •  منبع این فصل کتاب reason and argument نوشته ریچارد فلدمن است.
  •  (۱)corresponds to the facts
  •  (۲)correspondence principle
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.