نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

مفاهیم فلسفی دانش فیزیولوژی جالینوس: بخش دوم

فرزانه عامری

0

 

گردش خون:

ارسطو معتقد بود قلب جایگاه روح و منبع همه رگ‌های خونی است. پراکساگوراس (Praxagoras) (340 ق.م) نیز این نظریه را مطرح کرد که شریان‌ها از قلب شروع می‌شوند و پنوما را حمل می‌کنند، در حالی که ورید‌ها از کبد منشأ می‌گیرند و خون را حمل می‌کنند بنابراین بین شریان‌ها و وریدها تفاوت قائل شد. هروفیلوس تشخیص داد که شریان‌ها دارای پوشش ضخیم‌تری نسبت به سیاهرگ‌ها هستند. اراسیستراتوس معتقد بود سرخرگ‌ها فقط حاوی هوا هستند اما در تشریح بدن مشاهده کرد وقتی سرخرگ خونریزی می‌کند، خون جاری می‌شود پس برای حل این تناقص گفت وقتی سرخرگ‌ها از هوا خالی می‌شوند، خون از طریق پیوندهایی نامرئی از سیاهرگ‌ها به شریان‌ها حرکت می‌کند (Airdm, 2011: 119). بنابراین جالینوس یک پیشینه معیوب از یونانیان باستان به ارث برد و دانش فیزیولوژی را براساس آن بنا کرد. با این حال تغییراتی نیز در فیزیولوژی قلب و رگ‌ها ایجاد کرد. او نشان داد هم بطن چپ قلب و هم شریان‌ها به طور هم زمان حاوی خون هستند و این وضعیت طبیعی آن‌ها است و نه نشانه بیماری. همچنین او خطای پیشینیان را شناسایی کرد و نشان داد در شریان‌ها به جای هوا، خون جاری است. بنابراین جالینوس، نظریه اراسیستراتوس در مورد جاری بودن هوا در شریان‌ها را رد کرد.

جالینوس ادعا کرد کبد خون را تولید می‌کند سپس خون به علت نیروی گریز از مرکز (یعنی جریان خون از کبد به سمت اطراف) توسط سیاهرگ‌ها در بدن توزیع می‌شود و بخشی از آن وارد قلب می‌شود تا تصفیه شود و با کمک حرارت غریزی نوع پنومای آن تغییر کند. او قلب را مانند یک کوره می‌دانست نه تلمبه و ریه‌ها را خنک‌کننده آن. در توضیح عملکرد قلب می‌گوید (Galen, 1916: 320-325):

  • غذای هضم شده از معده وارد کبد شده و به خون تبدیل می‌شود و اولین نوع پنوما یعنی پنومای طبیعی در کبد ایجاد می‌شود سپس پنومای طبیعی به قلب می‌رود تا از ناخالصی پاک شود.
  • خون نیز همرا با پنومای طبیعی از کبد وارد بطن راست قلب می‌شود و سپس به ریه‌ها می‌رود تا با کمک تنفس پاک‌سازی شود.
  • دو رگ اصلی مسئولیت این نقل و انتقال از بطن راست به ریه و از ریه به بطن چپ را بر عهده دارند: سرخرگ ریوی وسیاهرگ ریوی.
  • بعد از بازگشت خون از ریه به بطن راست از طریق منافذ کوچک نامرئی به بطن چپ منتقل می‌شود.
  • خون در بطن چپ به کمک حرارت غریزی قلب و هوای تصفیه شده‌ای که از طریق سیاهرگ وریدی وارد قلب شده است به پنومای حیاتی تبدیل می‌شود.
  • خون ترکیب شده با پنومای حیاتی از بطن چپ به مغز می‌رود و در بطن میانی مغز به شکل نهایی پنوما یعنی پنومای روانی یا حیوانی تبدیل می‌شود.
  • پنومای روانی از طریق بطن‌های مغز به اعصاب منتقل شده و در سراسر بدن توزیع می‌شود.

همان‌طور که پیش‌تر گفته شد هدف جالینوس از دانش آناتومی و فیزیولوژی یافتن پنوما در بدن است، از این‌رو او در توضیح فیزیولوژی قلب در پی یافتن سیستمی است که ساخت پنومای حیاتی در بطن چپ را توجیه کند. او باور داشت پنوما به خون و هوا نیاز دارد پس هوا از ریه از طریق ورید وارد بطن چپ می‌شود و خون نیز از طریق منافذ نامرئی در دیواره بین بطن چپ و راست به بطن چپ نفوذ می‌کند. جالینوس معتقد است خونی که با سرخرگ ریوی به ریه می‌رود برای تغذیه ریه‌ها مصرف می‌شود و تنها مقدار اندکی از آن با وریدهای ریوی به بطن چپ می ‌رسد و تقریباً تمام خونی که به بطن چپ می‌رود مستقیماً از بطن راست و از طریق منافذ نامرئی است.

جالینوس مانند پیشینیان خویش طرفدار نظریه «خلاء گریز» [۱] بود و با اعتقاد به این نظریه انبساط و انقباض قلب را توضیح داد. انبساط قلب سبب خلاء می‌شود پس برای پر کردن خلایی که توسط بزرگ شدن بطن‌ها ایجاد شده، خون از کبد و هوا از ریه به داخل قلب جریان می‌یابد. انقباض بطن‌های قلب سپس می‌شود خون از بطن راست به ریه‌ها وارد شود و پنوما از بطن چپ وارد سیستم شریانی شود. بنابراین جالینوس علت انبساط و انقباض قلب را قوه‌های طبیعی دانست که در هر عضو بدن وجود دارد و با فعالیت‌های هر عضو مطابقت دارند. قوه‌های طبیعی دارای ویژگی‌هایی هستند که مهم‌ترین ویژگی آنان داشتن ویژگی «جذب» است که سبب پر شدن عضو از آن‌چه تخلیه شده است می‌شود.

نگارنده این مقاله سیستم گردش خون جالینوس را به دو مدل تقسیم می‌کند با نام‌های «سیستم بسته گردش خون ریوی» و «سیستم باز گردش خون » زیرا جالینوس تصور می‌کرد خون ترکیب‌شده با اخلاط در بافت‌ها مصرف می‌شود. در فیزیولوژی مدرن، دو سیستم گردش خون در بدن وجود دارد، سیستم اول گردش خون ریوی است که خون از قلب به ریه‌ها می‌رود و دی‌ اکسید کربن را دفع و اکسیژن می‌گیرد و به قلب باز می‌گردد؛ سیستم دوم گردش خون سیستمیک است که به شکل یک حلقه، خون دارای اکسیژن را در اختیار اعضای مختلف قرار می‌دهد و سپس خون بدون اکسیژن را به قلب بر‌می‌گرداند.با توجه به سیستم گردش خون در فیزیولوژی مدرن، گردش خون کشف شده توسط جالینوس تفاوت‌هایی دارد که به آن می‌پردازیم:

  • وجود منافذ نامرئی بین بطن راست و چپ: در فیزیولوژی مدرن، دو حفره پایین قلب، بطن نامیده می‌شوند و یک بطن چپ و یک بطن راست است. در میانه قلب و بین دو بطن دیواره ضخیم عضلانی وجود دارد که به آن «سپتوم» (Septum) می‌گویند. سپتوم جدا کننده طرف راست قلب از طرف چپ قلب است. هر سمت قلب نیز شامل دو حفره می‌باشد. به حفره‌های بالایی، دهلیز می‌گویند که دهلیز و بطن توسط دریچه از هم جدا می‌شوند. جالینوس در شناسایی آناتومی قلب درست عمل کرده است و وجود دو بطن و دهلیز را تشخیص داده است اما به تبعیت از اراسیستراتوس، تصور می‌کرد خون از طریق منافذ پنهان در دیواره بین بطنی از بطن راست وارد بطن چپ می‌شود. جالینوس درمورد وجود این منافذ می‌گوید: «درنازک‌ترین قسمت قلب خون از بطن راست به سمت چپ کشیده می‌شود، به دلیل وجود سوراخ‌هایی در بین آن‌ها. آن‌ها مدام باز و بسته می‌شوند و بسیار کوچک‌اند و قابل مشاهده نیستند» (Galen, 1916: 321).

وجود منافذ بین دو بطن وارد دنیای اسلام هم شد و طبیبان اسلامی به تبعیت از جالینوس بر وجود این منافذ پافشاری کردند. علی بن عباس مجوسی اهوازی (۳۲۸-۳۸۴ق) درکتاب «کامل الصناعه الطبیه» یا «طب الملکی» می‌گوید: «در قلب دو حفره است: یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ است. از حفره راست به حفره چپ خروجی است که برخی به آن بطن سوم می‌گویند اما این‌طور نیست» (اهوازی، ۱۳۸۸: ج۱، ۳۰۲). ابن سینا از پزشکانی بود که برای قلب سه بطن متصور بود: دو بطن نسبتاً بزرگ و بطن میانی (ابن‌سینا، ۱۳۸۶: ۳۴). ابن‌سینا منفذ بین دو بطن را بطن سوم در نظر گرفت اما جالینوس بطن سوم را منفذ می‌دانست و نه بطن. زکریای رازی (۲۵۱- ۳۱۳ق) نیز در کتاب «طب منصوری» می‌آورد: «دل دارای دو بطن بزرگ یکی در راست و دیگری در چپ است و میـان بطـن راسـت وچـپ سوراخ‌هـایی موجـود اسـت» (رازی، ۱۳۸۶: ۱۰۸).

  • ابن النفیس علاءالدین علی بن‌ابی‌الحزم (۶۰۷-۶۸۷ق) در کتاب «شرح تشریح قانون» نظر جالینوس در رابطه با وجود چندین منفذ غیرقابل رویت در دیواره میان دو بطن را رد می‌کند و می‌گوید: «میان این دو بطن راه و معبری نیست زیرا جسم و قلب در این‌جا فشرده است و در آن نه منفذ مشهودی، چنان‌که بعضی تصور می‌کنند و نه منفذ غیرمشهودی چنان‌چه جالینوس تصور کرده است، وجود ندارد که خون از آن بگذرد.» (اولمان، ۱۳۸۹: ۹۵) و در توصیف عملکرد قلب می‌آورد:

«میان دو بطن هیچ ارتباطی وجود ندارد و کسانی که می‌گویند دیوار میان دو بطن سوراخ فراوان دارد، خطاست. خون از بطن راست وارد ریه‌ها می‌شود و در ریه‌ها با هوا مخلوط شده و سپس از راه وریدهای ریوی به بطن چپ می‌رسد و در آن‌جا روح زندگی را می‌سازد» (ابن‌نفیس، ۱۳۸۳: ۲۹۴-۲۹۳).

  • جالینوس تصور می‌کرد وظیفه اصلی ریه، خنک کردن قلب است زیرا ریه‌ها، قلب را در حفره سینه احاطه می‌کنند پس تأثیر خنک‌کنندگی بر قلب دارند. علاوه بر این هوا از ریه‌ها به بطن چپ منتقل شود و در آن‌جا به تغذیه و خنک کردن قلب کمک می‌کند. از طرفی او معتقد بود خون، منبع تغذیه و هوایی که تنفس می‌کنیم، منبع حرکت است (Veillard, 2020: 150).
  • جالینوس سیاهرگ‌های ریوی را حامل خون و هوا می‌داند پس ورید ریوی دارای جریان دوسویه است که هوا و خون را هم‌زمان از ریه به سوی قلب می‌آورد و همچنین بخارات زائد را از بطن چپ قلب به ریه‌ها می‌برد. همین مورد برای ویلیام هاروی شک برانگیز بود که چگونه یک عضو وظایف متعدد دارد و در انجام آن خللی ایجاد نمی‌شود و چرا هنگامی که ورید ریوی بریده می‌شود فقط خون از آن خارج می‌شود نه هوا.
  • عملکرد قلب در رابطه با توزیع روح در بدن: مشهود است که تصور جالینوس از تولید پنومای حیاتی در قلب اشتباه و از تفاوت‌های بزرگ فیزیولوژی او با فیزولوژی مدرن است.

منبع: مجله فلسفه علم، دوره ۱۲، شماره ۱ ، شهریور ۱۴۰۱، صفحه ۹۵-۱۲۸

فرزانه عامری، دانش آموخته دکتری تاریخ علم دوره اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.