نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

ابهام در زبان و دانش پزشکی به عنوان مانعی برای هوش‌مصنوعی در پزشکی از منظر کاظم صادق زاده

الهه سروش*

0

پرسش این است که آیا وجود ابهامات در زبان و دانش پزشکی موانع جدی برای هوش‌مصنوعی ایجاد می‌کند؟ به این منظور انواع ابهام را بررسی می‌نماییم.
ابهام در بیان
اگر ابهام ویژگی زبانی عبارتی باشد که اظهار می‌شود، همیشه با دقیق کردن عبارت یا مشخّص کردن معیار و یا مصادیق قابل حل و حذف است.
ابهام معرفت‌شناختی
ابهام معرفت‌شناختی همان عدم یقین یا اطلاعات غیرقطعی است. مثلاً هنوز نمی‌د‌انیم که آیا عفونت مایوکاردیال یک بیماری ژنتیکی است یا خیر. این نوع ابهام بخاطر فقدان اطلاعات است و بنابراین علی‌الاصول مانع تلقی نمی‌شود و با دسترسی به اطلاعات هرچند در دراز مدّت برطرف خواهد شد. امّا بعضی ابهامات مثلاً در کودک بودن، کچل بودن و نظایر آن که رفع شدنی نیستند، ابهام در مفهوم هستند که منجر به عدم‌قطعیّت معرفت‌شناختی هم می‌شوند ولی هر عدم‌قطعیّت و عدم یقینی ابهام نیست و لزوما مشکل‌آفرین نمی‌باشد.
ابهام سمنتیکی
ابهام سمنتیکی ابهام در روابط است. گاهی معنای یک واژه بر اساس زمینه‌ای که در آن مورد استفاده قرار می‌گیرد متفاوت است. رفع این ابهام مشکلتر است ولی در صورتی که بتوان زمینه کاربرد واژه را هم لحاظ کرد قابل تخفیف یافتن است.
ابهام وجودشناختی
ابهام وجودشناختی یعنی ابهام در خود واقعیّت، که در صورتی که وجود داشته باشد منبع سایر ابهامات اصیل است. سؤال این است که آیا در خود اشیاء منفرد ابهامی وجود دارد و اگر اینطور باشد این ابهام چگونه است. در پاسخ به این سؤال بطور خلاصه می‌توان گفت که ما نمی‌توانیم بدانیم که اشیاء بصورت فی‌نفسه و جدا از نمودشان چگونه هستند و بنابراین به نظر می‌رسد نمی‌توانیم درباره ابهام یا عدم ابهام اشیاء یا اوضاع امور ادعایی داشته باشیم. امّا صادقزاده معتقد است که از نقطه نظر عملی معقول به نظر می‌رسد که فرض کنیم اشیاء مبهم، مجموعه‌های مبهم، روابط مبهم و اوضاع امور مبهمی وجود دارند(Sadegh-Zadeh, 2015:46). مثلاً قورباغه که یک حیوان مبهم است یعنی موجودی است که مرزهای مکانی-زمانی نامشخّصی دارد. هیچ پایان ناگهانی برای لارو دم دار بودن و آغازی برای قورباغه بودن وجود ندارد و این تبدیل و انتقالی مستمر است. بجز این، اوضاع امور هم می‌توانند مبهم باشند. اگر خود این کلاس مبهم باشد و شیء در مرزهای مبهم آن قرار گیرد وضعیّت امور نامشخّص می‌شود. یعنی کچل بودن یا کچل نبودن پیکاسو از نظر وجودشناختی نامتعیّن است. یعنی وضعیّت امور مبهم. اگر این ملاحظات را درباره اشیاء و سوژه‌های پزشکی بکار ببریم مثلاً سلول‌ها، بافت، اعضا، ارگانیزم‌‌ها، افراد، نشانه‌‌ها، وضعیّت بیماری یک فرد خاص و فرایند درمان از نظر وجودشناختی مبهم هستند بطوریکه ابهام‌شان علی‌الاصول غیرقابل حذف شدن است.
راهکار برای رفع ابهام در زبان پزشکی
معمولاً دقیق کردن و واضح کردن واژه‌ها در علوم و در سایر حوزه‌ها امری ایده‌آل به نظر می‌رسد ولی تدقیق واژه‌های مبهم در پزشکی نه تنها مفید و عملی نیست بلکه باعث تغییر زبان طبیعی پزشکی شده و از قدرت بازنمایی آن می‌کاهد. از سوی دیگر، پزشکی با سیستم‌ها و مسائل بسیار پیچیده‌ای مانند ارگانیزم انسانی، انسان‌های دردمند و درمان آنها سروکار دارد که در آنها افزایش دقت لزوماً باعث افزایش اطلاعات مفید نمی‌شود. لطفی‌زاده در اصل ناسازگاری خود می‌گوید با افزایش پیچیدگی یک سیستم توانایی ما برای تولید گزاره‌های دقیق و هنوز بااهمیّت درباره رفتار این سیستم تا رسیدن به یک آستانه کاهش می‌یابد. از آن آستانه به بعد «دو ویژگی “دقت” و”اهمیّت” تبدیل به ویژگی‌های دوبدو ناسازگار می‌شوند.» (Zadeh, 1973:28)
البتّه حتی دانش پزشکی مبهم را می‌توان بصورت دقیق جهت تشخیص بکار برد و از طرف دیگر با استفاده از منطق فازی و روابط فازی که توسط لطفی زاده بنیان گذاشته شده می‌توان با این ابهام روبرو شده و حتی از آن بهره برد. مفاهیم منطق و مجموعه‌های فازی به همراهی نظریّه‌های احتمالات و شبکه‌های بیزین امروزه در سیستم‌های کامپیوتری مختلف توسعه یافته است و کارایی خود را برای این مقوله و خصوصاً در حوزه سیستم‌های پشتیبان تصمیم صنعتی که بصورت گسترده استفاده می‌شود، نشان داده‌اند. با این حال حتی اگر در بازنمایی دانش مبهم پزشکی مشکل تاحدودی کمرنگ شده باشد، ابهام زبانی در قسمت‌های مختلف پیاده‌سازی هوش مصنوعی مشکلات بسیاری ایجاد می‌کند.

* دانش آموخته دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.