تاریخ نگاری پزشکی در چنبرۀ دیدگاه کلاسیک
علیرضا منجمی
تاریخ نگاری پزشکی هنوز نتوانسته است خود را از چنبرۀ دیدگاه کلاسیک برهاند و از همین رو در بسیاری از موارد از عرضۀ فهمی نو و بدیع ناتوان است. دیدگاه کلاسیک چند مقومۀ بنیادین دارد که گذرا به آنها اشاره خواهم کرد:
اول قهرمان پروری در تاریخ نگاری است. در تاریخ نگاری پزشکی به چند قهرمان مانند بقراط جالینوس و ابن سینا اشاره میشود و تاریخ پزشکی صرفا داستانهای این قهرمانان است که در بسیاری از موارد رنگ و بوی اسطوره ای هم میگیرد. تصویر بالا گواهی بر این مدعاست.
دوم تلقی انباشتی از تاریخ است که در آن از ابتدای پیدایش پزشکی تا کنون به شکل یک داستان پیوسته روایت میشود که هیچ گسستی در آن نیست. در این روایت پزشکان همچون فهرمانانی اسطوره ای هستند که با جهل و خرافه در نبردی دائمی هستند.
سوم نگاه پدرسالارانه به تاریخ نگاری که در آن برای روایت تاریخ هر چیزی باید ابتدا پدر ان را معرفی نمود. پس از ان است که با نگاهی گاهشمارانه (کرونولوژیک) روایتی تاریخی از سیر آن به دست داده میشود.
جهارم تاریخ شاهان برای دوره بندی پزشکی است. اینکه تاریخ روایت سلسله های شاهان است آفتی است در تاریخ نگاری. در این شیوۀ تاریخ نگاری رویداد جنگ ها یا اتفاقات دیگری همچون انقلاب است که نظام های سیاسی را دستخوش تغییر و تحول کرده است. این شیوۀ دوره بندی به هیچ کار تاریخ نگاری پزشکی نمی آید. اگر نظریه اخلاطی بیش از هزار سال بر پزشکی حکم رانده است پزشکی دوره مغول با پزشکی عهد صفوی چه تفاوتی میتواند داشته باشد؟
پنجم عدم توجه به نهادهای و سازمانها در روایت تاریخی است. در سراسر تاریخ پزشکی، پزشکان قهرمان در حال مداوای بیماران به شکل معجره آسایی هستند بدون آنکه نهادها در ان نقشی داشته باشند. داستان هایی که از درمان معجزه آسای ابن سینا در متون هست در مورد جالینوس هم ذکر شده است و بسیاری از این داستانها با آنکه هیچ سندیت تاریخی ندارند به عنوان فکت تاریخی در نظر گرفته میشوند. وقتی به کتاب تاریخ بیمارستانها نوشته حسین تاجبخش نظر کنید از ابتدا تا انتهای کتاب صرفا به متون تاریخی اشاره کرده است که اشاره ای به بیمارستان کرده اند بدون آنکه هیچ جیزی در مورد ساختار و کارکرد ببمارستان گفته شود.
ششم retrofitting است به معنای آنکه با نگاه امروز به سراغ گذشته پزشکی میرویم و به نگاه امروز آن را روایت میکنیم. روایت نجم آبادی از تاریخ بیمارستان و ترجمه شرفکندی از قانون ابن سینا دقیقا منطبق بر چنین الگویی است.
هفتم عدم توجه به ساختار دانش پزشکی است. اگر قرار است دربارۀ دوره بندی در پزشکی یا انقلاب در ان سخن گفته شود این بدون توجه به ساختار دانش پزشکی ممکن نیست. متاسفانه تاریخ نگاری پزشکی کمترین توجه را به این بخش داشته است چرا که فاقد تحلیل فلسفی از آن است.
.