دانش پزشکی به مثابه برساخت اجتماعی از منظر کاظم صادق زاده
الهه سروش*
پوزیتیویستها تلاش کردند تا مدلهای معرفتی قابل اتکا که شک و تردید در آن راه نداشته باشد بسازند تا به معرفتی برسند که صادق، عینی و یقینی باشد. امّا متفکّرانی مانند پوپر و کوهن جستجو برای چنین معرفتی را به چالش کشیدند و مدلی را مطرح کردند که در آن علم، معرفتی است که مسائلی را تعریف کرده و به واسطه قراردادهایی در جامعه که معیار روایی را مشخّص میکنند، برای آن مسائل به دنبال راهحل میگردند. در این رویکرد علم باید بصورت بینالاذهانی تأیید شود تا معتبر بودن آن پذیرفته شود. بنابراین همواره یک امر اجتماعی در توسعه هر دانش علمی وجود دارد که در هنگام تحلیل معرفتشناسانه آن دانش نمیتوان آن را نادیده گرفت.
پس از آن متفکّرانی ازجمله لاتور و ولگار در پژوهشهایشان درباره نحوه شکلگیری مفاهیم علمی، خودِ فرایند تحقیقات و استدلال علمی را مورد بررسی قرار دادند که آن را “مطالعات قومنگاری از زندگی آزمایشگاهی” نامیدند (Latour and Woolgar:1986).
داده های زیادی از علمورزی در آزمایشگاهها جمعآوری شد و مورد تحلیل قرار گرفت. این مطالعات در کنار بررسیهای فلسفی در ارتباط میان پژوهش علمی و محیط اجتماعی آن نشان داد که اولاً آنها موجودیّتهای طبیعی از پیش بستهبندی شده در جهان نیستند. ثانیاً آنها ساخت انسان و برساخته هستند و نهایتاً آنها توسط دانشمندان منفرد ساخته نمیشوند بلکه محصول گروهها، نهادها و اعمال اجتماعی و حاصل تعاملات و مذاکرات میان گروههای اجتماعی مثل تیمهای پژوهش و جوامع علمی وسیعتر هستند. این دیدگاه درباره علم ساختهگرایی اجتماعی یا برساختگرایی اجتماعی نامیده شد.
در حوزه پزشکی، در مدل “معرفت معتبر”، دادههای عینی با سایر واقعیّتهای شناختی مانند زمینههای اجتماعی و تاریخیای که افراد خبره در آن زندگی و کار میکنند، تعامل دارند. این امر را لوربر و مور با عنوان تقویم اجتماعی مفهوم “ناخوشی ” توضیح دادهاند. آنها نشان دادهاند اموری که نرمال تلقی میشوند و اموری که آسیبشناسانه تلقی میشوند، بصورت اجتماعی تقویم میشوند.
در هر لحظه تاریخی و اجتماعی انتظارات شناختیای وجود دارد که مشخّص میکند بیماری و نتایج تشخیصی و درمانی آن چگونه فهم شود(Lorber and Moore,2002).
در جامعه پزشکی سازمانهایی وجود دارند که نقشی هنجاری در حوزه معرفت دارند. مهمترین آنها WHO یا World Health Organization است که عموماً به عنوان منبع معتبر دانش پزشکی درنظر گرفته میشود.WHO از آنجا که آزمونهای بینالاذهانی بر روی نظریّهها و روششناسیهای تحقیق علمی را انجام میدهد، نقشی مانند نقش جامعه علمی را بر عهده دارد. از جمله نقشهای هنجاری که به عهده دارد، تعریف نمونههای اصلی برای توصیف و تعریف بیماری، تعریف قواعد متناظر یعنی پروتکلهایی که یک روششناسی را استاندارد میکنند و به این نمونههای اصلی اجازه میدهند تا با موارد جزئی مقایسه شوند و همچنین تعمیمهای سمبلیک یعنی تعریف سببشناسی، همهجاگیری ، اپیدمی و مواردی از این دست، میباشد.
* دانش آموخته دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی