علم و شبه علم در مدخل دانشنامه فلسفی استنفورد (۳)
سون او هانسون ترجمه: امیرحسن موسوی*
تضاد بین علم و شبه علم با چنین تعبیر گسترش یافتهای از علم به وجه بهتری قابل درک است. در یک طرف تعارض، ما اجتماعی از دیسیپلینهای معرفتی را می یابیم که شامل علوم طبیعی و اجتماعی و علوم انسانی می شود. از سوی دیگر، طیف گسترده ای از جنبش ها و آموزه ها، مانند خلقت گرایی، طالع بینی، هومیوپاتی، و انکار هولوکاست را می یابیم که با نتایج و روش هایی که عموماً در اجتماع دیسیپلینهای معرفتی اشاره شده، پذیرفته شده هستند، در تعارضاند. [تعریف جامعهشناسانه داده و این تعاریف مشکلاتی دارد، مانند رشته طب سنتی در ایران یا دانشگاههای معتبر جهانی که همین مراکز هومیوپاتی که می گوید شبهعلم است را دارند]
همه غیرعلم ها شبه علم نیستند و علم مرزهایی با غیر علم دارد که به اندازه مرزهایش با شبه علم دارای اهمیت نیست.
مانند متافیزیک، دین، هنر و انواع معارف سیستماتیک دیگر که غیرعلم هستند. عبارت پاراساینس برای پرکتیس های غیرعلمی که شبه علم نیستند پیشنهاد شده است. علم همچنین مرزبندی داخلی دیگری دارد که علم خوب از علم بد را تفکیک می کند. این اصطلاح مربوط به فعالیتهای علمی است که به دلایل روششناسی اشتباه یا محاسبات غلط سهوی توسط دانشمندانی که تلاش علمی کردهاند اما محصول علمیشان به عنوان علم بد تشخیص داده شده است.
آکسفورد:
علمنما یا علم جعلی؛ مجموعهای از باورهای مرتبط در مورد جهان است که به اشتباه مبتنی بر روش علمی تلقی میشود یا به غلط جایگاهی در ردیف حقایق علمی دارند.
بسیاری از نویسندگان در توصیف شبه علم میگویند که فعالیتی شبهعلمی است که دو ویژگی را بطور همزمان داشته باشد.
- علمی نباشد
و در عین حال
- طرفداران اصلی آن سعی کنند این تصور را ایجاد کنند که علمی است.
طرفداران شبه علم اغلب سعی می کنند با ترتیب دادن کنفرانس ها، مجلات و انجمن هایی که در بسیاری از ویژگیهای سطحی با فعالیتهای اهالی علم مشترک هستند، علم را تقلید می کنند، اما معیارهای کیفی آن را برآورده نمیکنند.نائومی اورسکه این پدیده را «رونوشت علم» (facsimile science) (2019) و بلنک و همکاران آن را «تقلید فرهنگی علم» (cultrual mimicry of science) نامیدهاند. (۲۰۱۷)
شرط اول کانون تلاشهای فلسفه علم بوده است؛ علم چیست یا چگونه فعالیتی است؟ معنای دقیق آن موضوع مناقشات مهمی در میان فلاسفه بوده است که به آنها اشاره خواهد شد. به جز این یک مشکل فوری دیگر با تعریف مبتنی بر (۱) و (۲) این است که بسیار گسترده است. پدیدههایی وجود دارند که هر دو معیار را برآورده میکنند، اما معمولاً شبه علمی نامیده نمیشوند. یکی از مصادیق بارز آن تقلب در علم است.
این عملی است که دارای درجه بالایی از تظاهر علمی است و در عین حال با علم مطابقت ندارد، بنابراین هر دو معیار را برآورده میکند. با این وجود، تقلب در شاخههایی که مشروعیت علم را دارند، به ندرت «شبهعلم» خوانده میشود.
هر دو شرط دارای مشکلات عدیدهای هستند. برای بهبود شرط دوم هنسون شرط دوم جایگزین زیر را پیشنهاد میدهد: (Hansson 1996)
۲’: بخشی از دکترین غیر علمی است که عمده طرفداران آن سعی میکنند تلقی علمی از آن ایجاد کنند.
بیشتر فیلسوفان علم و بیشتر دانشمندان ترجیح میدهند علم را بجای آموزههایی خاص، متشکل از روشهای خاصی از تحقیق در نظر بگیرند. این ترجیح در ظاهر با ۲’ تنش ایجاد میکند اما به عقیده هانسون این همان چیزی است که باید باشد.
شبهعلم اغلب شامل بازنمایی علم به عنوان یک دکترین بسته و تمام شده است و نه به عنوان روشی از تحقیق که بر اساس جستوجویی بی پایان است.
از طرف دیگر موارد دیگری هستند که آنها را شبهعلم میدانیم اما شرط دوم را ارضا نمیکنند. مانند مواردی که خودشان ادعای علمی بودن ندارند و حتی خودشان را رقیب یا جایگزین علم متعارف میدانند و یا ادعا میکنند برای مواردی توضیح دارند که علم قادر به توضیح آنها نیست.
پیش گویی ها از این دسته هستند. فارغ از اینکه پیشگویی ها درست یا غلط از آب در بیایند ما آنها را شبهعلمی می نامیم علی رغم این واقعیت که بیشتر روشنبینان ادعا نمیکنند که اهل علم هستند. از این منظر شبه علم تنها شامل آموزههایی مغایر با علم نیست که ادعای علمی بودن دارند بلکه آنهایی که ادعای علمی بودن هم ندارند، می توانند بخشی از شبهعلم باشند. اینجا مسئله اصلی این نیست که آیا چیزی الزاما اسم علم را بر خود می نهد یا نه بلکه این است که آیا ادعا میشود که کارکرد علم را دارد یا نه، یعنی ارائه معتبرترین اطلاعات در مورد موضوعی خاص. بر این اساس هانسون پیشنهاد دیگری برای شرط دوم پیشنهاد می دهد:
۲”: بخشی از دکترینی است که اغلب طرفداران آن سعی میکنند این تلقی را ایجاد کنند که قابل اطمینانترین معرفت ممکن در مورد موضوعی خاص را ارائه میدهند. هانسون بر این عقیده است که بعضی از مواقع اهالی شبهعلم بین ۲’ و ۲” در رفتوآمدند، برای مثال به باور هانسون اهالی هومیوپاتی سعی میکنند در مرزی مبهم، میان مخالفت با علم و ادعاهایی باشند که خودشان را نماینده بهترین علم ممکن میدانند.
* دانشجوی دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منبع Hansson, Sven Ove, “Science and Pseudo-Science”, The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2021 Edition), Edward N. Zalta (ed.), URL = <https://plato.stanford.edu/archives/fall2021/entries/pseudo-science/>.