نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

چارچوب نظری بورگمان؛ راهی برای مراقبت گری تکنولوژی

سعیده بابایی*

0

بورگمان عصر مدرن را عصر پارادایم دستگاه نام¬گذاری می¬کند. سرشت پارادایم دستگاه به گونه¬ای شکل گرفته است که درگیری انسان¬ها با طبیعت و با انسان¬های دیگر را تضعیف می¬کند و این مخاطره¬ای جدی برای زندگی خوب محسوب می¬شود (Borgman, 1984). دستگاه، ابزاری است که از جهان خود گسسته شده و پیوند ضعیفی با بافتاری که در آن ساخته شده است، دارد. در حالی که یک شیء کانونی، شیئی است که با بافتار خود پیوند عمیقی دارد و معنای خود را از این بافتار می¬گیرد. شیء کانونی درگیری¬های اجتماعی خود را با محیط و پرکتیس¬های کانونی حفظ می¬کند و می¬تواند پرکتیس¬های کانونی¬ای را حول خود نیز شکل دهد.
ما میل داریم کارهایی که در آنها خوب هستیم یا به آنها علاقه داریم را با کسانی که دوستشان داریم انجام دهیم و این به معنای مراقبت در بالاترین حد آن است. فرصت¬هایی غنی¬ که در درگیری¬های مراقبتی برایمان پیش می¬آید را در نظر بگیرید؛ آموزش اسکی به فرزند، کوه¬نوردی، پختن غذا با همسر. به نظر می¬رسد نوعی تقارن میان انسان¬ها و جهانشان وجود دارد. انسان¬ها فقط در حالتی می¬توانند غنای خود را به عنوان موجوداتی توانا و کاردان منکشف کنند که در وضعیتی باشند که غنای کافی را برای برانگیختن و پاسخ به موهبت¬های آنها داشته باشد. به عقیده بورگمان، جهان اشیاء و پرکتیس‌های کانونی جهانی رابطه¬محور و جهان دستگاه¬ها و کالاها عالم غیر رابطه¬محور است (همان).
بورگمان تکنولوژی¬ها را به دو نوع تقسیم کند؛ نوعی از تکنولوژی (که همان پارادایم دستگاه است) نوع بد و نامطلوب آن است، زیرا ما را از ارتباط نزدیک با اشیاء و پرکتیس¬های کانونی بازمی¬دارد . اما انواع خوب و مطلوبی از تکنولوژی¬ها نیز وجود دارد که از پرکتیس¬های کانونی حمایت می¬کند. برای مثال، در سطح شخصی و خانوادگی، تلویزیون، تهویه هوای مرکزی و غذا خوردن در رستوران از منظر بورگمان نامطلوب هستند، چرا که زحمت چندانی را به مصرف¬کننده تحمیل نمی¬کنند. در حالی که نواختن موسیقی با پیانو، درست کردن آتش با چوب و پختن غذا در خانه مصادیق تکنولوژی¬های مطلوب برای بورگمان هستند، از این رو که فرد فرایندی نسبتاً دشوار را برای تولید محصولی که قرار است آن را مصرف کند، طی می¬کند و درگیر یک پرکتیس کانونی می¬شود. این رویکرد موجب می¬شود شخص در بستر دغدغه کانونی خود از مصنوعات به نحوی آگاهانه و در مرکز یک پرکتیس کانونی استفاده¬ می¬کند (Borgmann 1984: 221).
با توجه به ویژگی¬هایی که بورگمان برای پرکتیس¬های کانونی تعریف می¬کند، مراقبت از بیمار می¬تواند یکی از مصادیق پرکتیس کانونی باشد. چرا که در پرکتیس مراقبت، ارتباطی میان مراقبت¬گر و مراقبت¬شونده شکل می¬گیرد که این ارتباط می¬تواند بستری برای رشد اخلاقی طرفین باشد و به زندگی آنها معنایی ببخشد. مراقبت، یک پرکتیس یکپارچه است که در آن سختی و لذت در هم آمیخته¬اند، میان ابزارها و اهداف جدایی وجود ندارد و هم ذهن و هم بدن برای انجام این پرکتیس باید درگیر باشند. افراد می¬توانند به واسطه مشارکت در یک پرکتیس کانونی، تعاملاتی را با محیط اجتماعی خود نیز برقرار کنند (Borgmann, 1984, pp. 202-3).
* دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و پژوهشگر پسادکترای مرکز تحقیقات اخلاق علم و علوم انسانی، دانشگاه توبینگن

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.