نظریه اخلاط چهارگانه بقراط
فرزانه عامری
اخلاط چهارگانه[۱] یا اخلاط اربعه اصطلاحى در پزشکی بر پایه طبیعیات کهن است، شامل: خون[۲]، بلغم[۳]، صفرا[۴] و سودا[۵]. هریک از این مایعات در یونان باستان آمیزه[۶] خوانده مىشد که در ترجمه عربى آنرا خلط نامیدند. اگر چه این نظریه به بقراط نسبت داده مىشود اما پیش از بقراط در طب هند باستان با سه خلط مطرح شد. هندوها معتقد بودند که بدن شامل سه ماده اولیه: هوا، بلغم و صفرا است که نماینده سه نیروی جهانی در بدن هستند و سلامتی به تعادل طبیعی بین این سه ماده اولیه بستگی دارد. آنان معتقد بودند هفت عنصر اصلی بدن شامل خون، گوشت، چربی، استخوان، مغز، کیلوس و منی از این سه عنصر تولید میشوند (Richardson, 2000: 11).
نخستین کتابی که در آن اندیشه چهار خلط بقراط آورده شده، رسالهای به نام «درباره طبیعت انسان»[۷] نوشته پولىبوس[۸]، داماد و شاگرد بقراط است گرچه جالینوس تاکید دارد که این کتاب از بقراط است. میتوان گفت نظریه چهار خلط بقراط در رساله «درباره طبیعت انسان» در زمان خود فقط یک نظریه در میان نظریههای دیگر بود تا اینکه جالینوس به آن توجه ویژه نمود و اساس پزشکی خود را بر پایه نظریه اخلاط چهارگانه بنا نهاد. تاکید بر این نکته ضروری است که در این کتاب نظریه چهار خلط به چهار عنصر جهان (آتش، هوا، آب، زمین) نسبت داده نشده است. در کتاب «بیماریها»[۹] نظریه اخلاط چهارگانه با توضیح بیشتری آمده است، در این رساله بقراط بهوضوح میگوید: «زنان و مردان دارای چهار نوع رطوبت (به یونانی ὑγροῦτέσσεραεἴδεα) در بدن خود هستند که سرچشمه بیماریها از آنها است مگر آن که صدمات به دلیل حادثه باشد»، بقراط در ادامه میگوید: «این رطوبتها بلغم، خون، صفرا و آب[۱۰] است» (Jouanna, 2012: 336). بنابراین خلط چهارم در نظریه اخلاط چهارگانه بقراط، آب است نه صفرای سیاه (سودا). بعدها این نظریه با نظریه اخلاط چهارگانه جالینوس خون، بلغم، صفرا زرد و صفرا سیاه جایگزین شد.
نظریه اخلاط در قرن چهارم توسط پزشکانی مانند پراکساگوراس[۱۱] و دیوکلس[۱۲] استفاده میشد اما مشخص نیست به چه میزان رایج بوده است. به هر حال نظریه اخلاط در دوره هلنیستی مورد توجه نبود و علت آن را میتوان در پیشرفت دانش آناتومی در اسکندریه دانست که سبب شد تا توجه به اندامهای اصلی و جامد بدن مانند کبد، قلب و معده متمرکز شود و این سبب شکل گیری رویکرد «جامدگرا»[۱۳] شد. از اینرو جالینوس که شیفته بقراط بود به اراسیستراتوس[۱۴] یکی از پزشکان مهم دوره هلنیسم، انتقاد تندی کرد و نادیده گرفتن نظریه اخلاط بقراط را ناشی از غفلت او دانست و در رساله «قوههای طبیعی»[۱۵] گفت: «آیا اراسیستراتوس هیچ یک از آثار بقراط، حتی رساله «طبیعت انسان» را نخوانده که آنقدر بیدقت از تحقیق درباره اخلاط غافل شده است؟ اگر او آنها را میشناخت، آیا با میل خود زیباترین فهم و درک از این هنر [منظور از هنر همان صناعت پزشکی است] را کنار میگذاشت؟» (Jouanna, 337) اما غیر از اراسیستراتوس، مکاتب پزشکی رومی و هلنیستی، چه تجربهگرایان، روششناسان، عقلگرایان یا پنوماتیستها تأکید زیادی بر نظریه اخلاط چهارگانه نداشتند. بنابراین جالینوس بود که در قرن دوم پس از میلاد، به نظریه اخلاط چهارگانه اعتبار داد و در تفسیر رساله «طبیعت انسان» نشان داد که این نظریه پایه و اساس کار بقراط بوده است. با این حال خود جالینوس از نظریه استفاده چندانی نکرد زیرا اساس سیستم او چهار کیفیت اولیه[۱۶]: گرم، سرد، خشک و مرطوب و ترکیبات ناشی از آن است. او در رساله «مزاج»[۱۷] به انواع ترکیباتی که از این چهار خلط ناشی میشود اشاره کرد.
[۱]. The Theory of the Four Humours
[۲].Blood
[۳]. Phlegm
[۴]. Yellow Bile
[۵]. Black Bile
[۶] . Krasis
[۷]. The Nature of Man
[۸] . Polybos
[۹]. Diseases
[۱۰]. به یونانی ὕδρωψ به معنی آبکی.
[۱۱]. Praxagoras: پزشک و کالبدشناس یونانی از اهالی جزیره کوس.
[۱۲]. Diocles: پزشک اهل آتن.
[۱۳]. solidism:قسمتهای جامد بدن تنها قسمتهایی هستند که دارای خواص حیاتی و مستعد بیماری اند.
[۱۴]. Erasistratus
[۱۵]. Natural Faculties
[۱۶]. The Four Elementary Qualities
[۱۷]. Temperamentos
منبع: عامری،مقدم حیدری،منجمی(۱۴۰۰) نظریه پزشکی بقراط:سلامتی،بیماری و درمان،مجله تاریخ علم
فرزانه عامری، دانش آموخته دکتری تاریخ علم دوره اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی