نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

تکنولوژی شکل­ دهندۀ تجربۀ ناخوشی

نوشته: فردریک اِسوِنئوس و بیورِن هافمَن ترجمه: محسن خادمی

0

 

 آشکارکردن بیماری­ های زمینه­ ای

یکی از راه­هایی که استفاده از تکنولوژیِ پزشکی می­تواند منجر به تجربۀ ناخوشی شود، آشکار کردن نشانه­ها یا نشانگرهای بدون علائم بیماری و جلب توجه افراد به آنها است. آزمایش‌های تصویربرداری، آزمایش‌های خون یا آزمایش‌های ژنتیکی می­توانند خبر از وضعیتِ جسمی (آناتومیک، بیوشیمیایی، ایمنی شناختی، بیومولکولی یا موارد دیگری) فرد بدهند که این خود می­تواند بر تصوّر فرد از سلامتی و تندرستی او تأثیر بگذارد- حتی اگر وی هنوز از هیچ­گونه علائم بیماری رنج نمی­برد. یعنی: تست‌های تشخیصی مختلف می­توانند نشان دهند که یک فرد مبتلا به بیماری است، اگرچه او هیچ گونه علامت یا تجربه‌ای در این مورد به جز مثبت شدن نتیجۀ آزمایش خود ندارد.

یک مثال متداول در این مورد، آزمایش پاپ اسمیر (pap smear test) برای تشخیص سرطان دهانۀ رحم است. در اینجا آزمایشات می­تواند تصور افراد را از سلامتی خود تغییر دهد و باعث شود آنها احساس ناخوشی کنند؛ یا کشف تومور در یک اسکن عادی می­تواند باعث نگرانی، اضطرابِ وجودی و حتی درد در انسان شود. نمونۀ دیگری از این موارد، تست ژنتیکی برای بیماریِ هانتینگتون (HD) است که در آن نتیجۀ مثبتِ تست- علیرغم اینکه بیماری هنوز خفته و خاموش است- می­تواند تجربۀ فرد را از سلامتی خود به طور قابل توجهی تغییر دهد. در واقع، چنین آزمایشی می­تواند تصور فرد از خود، امید به زندگی، تنظیم خانواده و رابطه با اقوام را کاملاً دگرگون کند. نکته اینجاست که تکنولوژی با آگاه کردن افراد از بیماری، تصور آنها از خودشان و بدنهای خودشان را تغییر می­دهد و بدین طریق موجب احساس ناخوشی در فرد می­شود.

   آشکارکردن خطر بیماری

یکی دیگر از شیوه­هایی که تکنولوژی می‌تواند تجربۀ ناخوشی در ما ایجاد کند، آشکارکردن عوامل خطرآفرین (ریسک فاکتورها) برای ابتلا به بیماری‌ها است. اندازه گیری فشار خون بالا، سطح کلسترول بالا، یا مثبت بودن آزمایش ژنتیکی که با ریسک بیماری (disease risk) مرتبط است، می­تواند تصور فرد از خود و بدنش را به عنوان فردی آسیب­پذیر و در معرض خطر ابتلا به بیماری تغییر دهد. مثال دیگر اندازه­گیری تراکم استخوان (DXA) است که رفتار، تجربۀ اضطراب و احساس آسیب پذیری افراد را تغییر داده است. مثال دیگر سندروم کیو.تیِ طولانی است که در آن نوار قلب (ECG) و تست‌های ژنتیک، تصورِ خطر، آسیب‌پذیری و بیماری در افراد را تعیین و شکل می­دهد و موجب تغییرات رفتاری وی می­شود و درمان پیشگیرانۀ فرد را اقتضا می­‌کند.

پس در اینجا نکته این است که تکنولوژی با آشکارکردن خطر بیماری، تصور فرد از خود و آسیب­پذیری و رفتار او را تغییر می­دهد. از این رو، تکنولوژی باعث ایجاد «اضطراب و آگاهی از آسیب­پذیری» (vulnerability awareness) می­شود.

      تأثیر بر تجربۀ ناخوشی

تکنولوژی همچنین می‌تواند تجربه­های ناخوشیِ کنونی ما را به روش‌های مختلف تغییر دهد.

اولاً، تکنولوژی و کاربردهای آن می­تواند بخشی از تجربۀ ناخوشی شوند، یا حتی جایگزین آن گردند. یک مثال این است که چگونه اندازه­گیری­های مکرر قند خون، تجربۀ زندگی با دیابت را تغییر می­دهد. تمرین اندازه­گیری گلوکز، قرائت، تفسیر و استفاده از نتایج آزمایش به بخشی از تجربۀ ناخوشی بدل می­شود.

ثانیاً، تکنولوژی تصور خود از بدن (bodily self-conception) را در ناخوشی تغییر می­دهد. تکنیک‌های تصویربرداری، مانند اشعه ایکس، توموگرافی کامپیوتری (CT) و توموگرافی تشدید مغناطیسی یا ام.آر.آی (MRT)، تصور ما را از بدن‌مان تغییر داده‌اند و باعث شده است که بدن خود را به شیوه‌های جدیدی تجربه کنیم. به عنوان مثال یک بیمار می­تواند صرفاً بر اساس دیدن تصاویر اشعۀ ایکس «رودۀ بزرگ خود را کمی بسته» احساس کند.

ثالثاً، تکنولوژی می­تواند در مواجهه با نتایج اندازه­گیری، قابلیت اطمینانِ علائم تجربه­شده را قوام بخشد یا بر آن تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، تجربۀ تعریق، سرگیجه، سردرد یا تنگی نفس می­تواند تحت تأثیر اندازه‌گیری‌های مختلف قرار گیرد. نمونه ای از این مورد، روشی است که بیماران مبتلا به نارسایی کلیه در همودیالیز، به اندازه گیری فشار خون و وزن خشک خود استناد می­کنند و در پاسخ به اعداد، تجربۀ سرگیجه یا درد خود را بازتفسیر می­کنند و تغییر می­دهند. در واقع نتایج آزمایش می­تواند علائم بیماری را در فرد تشدید یا تضعیف کند.

رابعاً، تکنولوژی می­تواند با تغییر مفهومی، تجربۀ ناخوشی را در فرد ایجاد کند. البته این تنها تکنولوژی­های تشخیصی نیستند که تجربه­های ناخوشی را تغییر می­دهند. داروهای و تجویزها هم می­توانند چنین تغییری ایجاد کنند. جراحی چاقی تلقی از چاقی را از «ضعف اراده» به یک «بیماری متابولیک» تبدیل کرده است که به راحتی قابل­درمان است. این تغییرِ مفهومی بر تجربۀ افراد از چاقی تأثیر می­گذارد و آنها را دستخوش تغییر می­کند.

 طبی­ سازی تکنولوژیک

تکنولوژی‌ها می­توانند برخی تجارب عادی زندگی ما را به منزلۀ بیماری یا اختلال و نه تجارب عادیِ تأسف­بار‌، تحت تأثیر قرار دهند یا حتی بازتعریف کنند. این امر به نوبۀ خود می­تواند منجر به تجربه­های بیزاری و ملالت شود. بارزترین مثال از این دست، فرآیند طبی­سازیِ بالقوۀ مربوط به روانپزشکیِ تشخیصیِ (diagnostic psychiatry) معاصر است. فرد بیماری که احساس بی­قراری و نگرانی می­کند، و در آرامش داشتن، تمرکز در زندگی، و خواب شبانه مشکل دارد، ممکن است دیدگاه خود را در مورد وضع سلامت (condition) خود تغییر دهد وقتی به او گفته شود که هرچند پزشک نمی­تواند از نظر جسمی مشکلی در او پیدا کند، اما احتمالاً از یک «اختلال اضطراب» رنج می­برد! اختلال اضطرابی که با درمان رفتاری-شناختی (CBT) و داروهای ضد افسردگی قابل­درمان است. پزشک با استفاده و رجوع به پرسش­نامه­های تشخیصی و نمرات آزمایشی که معنای علائم مختلف را شناسایی و برآورد می­کند، انگیزۀ وجود اختلال اضطراب را در بیمار ایجاد می­کند. اگر بیمار قبل از دریافت تشخیص، خود را بیمار نمی­دانست، اینک راهنمای تشخیصی (DSM یا ICD) او را بیمار دانسته و در چنین مواردی باعث ایجاد ناخوشی در او می­شود.

تکنولوژی­های تشخیصی، مانند کتابچه­های راهنمایِ ICD (راهنماى تشخیصى و امارى اختلالهاى روانى) و DSM (طبقه‌بندی بین‌المللی آماری بیماری‌ها) و پرسش­نامه­های تشخیصی و نمرات آزمون (test score)، بستر همۀ اختلالات روانی جدید مانند «اختلال احتکار» (Hoarding Disorder) و اختلالِ نامنظمیِ خلقِ اخلال‌گر (DMDD) و گسترش برچسب­های تشخیصی مانند اختلال افسردگی دوقطبی، اوتیسم و کم‌توجّهی-بیش‌فعالی (ADHD) را مهیا می­کنند.

همچنین نمونه‌هایی در پزشکیِ تنی (somatic medicine) وجود دارد که چگونه تکنولوژی‌های پزشکی می‌توانند تجربۀ ناخشنودی و نارضایتی را به تجربۀ بیماربودن تبدیل کنند. به عنوان مثال، تکنولوژی‌های کمک ­باروری، تجربۀ عقیم­بودن را از مقولۀ دینی-ایمانی یا بدشانسی، به یک بیماریِ قابل­درمان (ناباروری) بازتعریف کرده‌اند. به همین ترتیب، تجربۀ یائسگی با درمانِ دارویی کاملاً تغییر کرده است. حتی تکنولوژی فرآیند طبیعیِ پیری و سالخوردگی را به فرآیندی پاتولوژیک تبدیل کرده است: «پیری بیماری است و لذا نیازمند درمان است». این تعبیری است که دیوید سینکلر (زیست­شناس استرالیایی و پژوهشگر دانشکدۀ پزشکی هاروارد) مطرح کرده است.

این بازتعریفِ تجارب پدیده‌های متعارف زندگی را می‌توان در تکنولوژی‌های به‌اصطلاح توان­افزایی (شنوایی، تحرّک، هوش و حافظه) نیز مشاهده کرد. از آنجایی که ما این امکان را داریم که ویژگی‌های انسان‌ها (مانند هوش و حافظه) را افزایش دهیم، مسئولیت انجام این کار را بر عهده می‌گیریم، توجه انسانها را به این ویژگی جلب می‌کنیم، و با این کار باعث می‌شویم افراد تقویت­نشده‌ احساس حقارت کنند. امکان­های تکنولوژیک وضعیت های جسمی ما را از «قلمرو تقدیر» به «قلمرو مداخله و مسئولیت انسانی» منتقل می­کنند و چارچوبِ طبی­شدۀ خودمان را تشدید و تقویت می­کنند. بنابراین تکنولوژی می­تواند پدیده‌ها و حوزه‌های جدید زندگی روزمره را در معرض اندازه‌گیری، توجه و تفسیر پزشکی قرار دهد.

  تکنولوژی و نقش‌ اجتماعی-فرهنگیِ تشخیص‌ها

تکنولوژی می­تواند تجربه­های ناخوشی را از طریق هنجارها و ارزش‌های اجتماعی شکل دهد. برخی از ناخوشی­ها تحت تاثیر معنای فرهنگی شکل می­گیرند. یکی از نمونه‌های تأثیر تکنولوژی بر هنجارهای اجتماعی از طریق تغییر شأن و وجهۀ یک بیماری خاص است. یک مثال مرتبط در خصوص تأثیر تکنولوژی در این حوزه، از طریق القاء یا اطفاءِ انگ و بدنامیِ اجتماعی (social stigma) است. می­دانیم که بیماری­های مختلف انگ ­و بدنامی­های متفاوتی دارند که به شدت بر تجربۀ ناخوشی تأثیر می­گذارند. تکنولوژی می­تواند با افزایش یا کاهش این انگ­ این وضعیت را تغییر دهد. مثلاً آزمایشات ژنتیک، چاقی را از یک بیماریِ اخلاقی (ضعف اراده) به یک بیماری ژنتیکی تبدیل کرده است، و جراحی چاقی آن را به یک بیماریِ متابولیک و نیازمندِ جراحی تبدیل کرده است- یعنی بدین طریق هم شأن، وجهۀ آن، و هم انگ آن را تغییر داده است.

لذا یکی از جنبه­های اجتماعیِ تکنولوژی­ها این است که وضعیت جسمی را از «قلمرو شانس و تقدیر» به «قلمرو کنترل و مسئولیت­پذیری» منتقل می­کند. وضعیت­هایی جسمی­ای که قبلاً به چشم تقدیرِ مقدّر دیده می‌شد (لاغری، طاسی، زشتی، فراموشی و…)، به محض اینکه با تکنولوژی‌های تشخیصی قابل­پیش‌بینی شوند یا با مداخلات تکنولوژی قابل­درمان شوند، به بیماری­هایی تبدیل می­شوند که افراد آن را در قالب ناخوشی تجربه می‌کنند. پس نکته اینجاست که تکنولوژی تجربۀ ناخوشیِ ما را از طریق هنجارها و ارزش‌های اجتماعی که با تکنولوژی ترویج می‌شوند شکل می‌دهد.

  تکنولوژی­ های پزشکی و تمرکز بر سلامت

تکنولوژی‌های پزشکی تجربۀ ما را سلامت نیز تغییر داده­اند. سلامت نه تنها به شرطی تبدیل می­شود که تحقق اهداف مختلف انسانی را ممکن می­سازد، بلکه خود فی­نفسه به هدف زندگی تبدیل می­شود که نیاز به مدیریت و کنترل دارد. اپلیکیشن­های موبایل­های جدید و طیف وسیعی از پوشیدنی‌ها مانند ضربان­سنج مچی، فشارسنج مچی و…، درک ما از را فعالیت بدنی، خواب، تغذیه، گوارش و غیره از طریق اندازه‌گیری مدامِ عملکردهای بدن تغییر می‌دهند، و تقریباً تمامِ تجربه­های عادی انسان را در معرض توجه پزشکی قرار می‌دهند. یعنی تکنولوژی‌های پزشکی عملکردهای معمول بدن ما را به دقت بررسی می‌کنند و نه تنها در مورد بیماری‌های بدون علامت یا خطرات ابتلا به بیماری‌ها بلکه در مورد میزان پایداری و ثُبات سلامت ما نیز اطلاعاتی ارائه می‌دهند. این کار باعث می­شود که توجه ما به بُعدِ معمولاً «خاموشِ» بدنمندیِ زیسته (lived embodiment) خود معطوف شود که می‌توان از آن لذت برد، اما به دلیل اینکه مطابق استانداردهای ارائه‌شدۀ تکنولوژی‌های اندازه‌گیری، به قدر کافی مطلوب نیستند، دربارۀ آن نگران می­شویم.

بر این اساس، تکنولوژی‌های پزشکی علاوه بر تأثیرگذاری بر تجربه­های ناخوشی، بر تجربۀ سلامت نیز تأثیر می‌گذارند و این امر به نوعی مصداق طبی‌سازی (یا سلامت‌سازی: healthization) از طریق تکنولوژی نیز می‌باشد. سلامتی به جای اینکه چیزی باشد که ما آن را بدیهی قلمداد می­کنیم، اکنون از طریق تکنولوژی­های پزشکی هدف قرار گرفته و از آنها متأثر شده­اند، و در نتیجه با القا آسیب پذیری باعث می­شوند که ما سبک زندگی و ترجیحات خود را تغییر می­دهیم تا سالم بمانیم یا حتی سالم­تر شویم (به معنی داشتن اعدادی بهتر با توجه به عملکردهای بدنی­ای که اندازه ­گیری می­کنیم).

منبع:

این نوشتار خلاصه­ ای است از مقالۀ زیر:

How medical technologies shape the experience of illness, Bjørn Hofmann & Fredrik Svenaeus

 

محسن خادمی دانشجوی دکتری فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.