نمایش جنون
غلامحسین مقدم حیدری
فوکو در کتاب تاریخ جنون از دو نوع مشاهده جنون سخن می گوید. نوع اول مشاهده جنون در مراکز اقامت اجباری عصر کلاسیک است و نوع دوم مشاهده جنون در آسایشگاه های قرن نوزدهم می باشد که ما آن را به ترتیب«مشاهده بازتابی[۱]» و «مشاهده نافذ[۲]» می نامیم در ادامه به بررسی مشاهده بازتابی جنون می پردازیم.
از نظر فوکو مشاهده دیوانگان از قرون وسطی تا عصر کلاسیک در قالب «نمایش[۳]» بوده است. حتی پس از حبس بزرگ در عصر کلاسیک یعنی زمانی که درهای دیوانه خانه ها بسته شد و دیوانگان در آنجا محبوس شدند این رسم از بین نرفت. « جنون در معرض دید بود، منتها از پشت میله ها؛ پیدا و آشکار بود، ولی از فاصله و زیر نگاه خردی که با آن هیچ سنخیتی نداشت»(فوکو، ۱۳۸۱،ص۸۳) مثلا در برخی از دیوانه خانه های آلمان پنجره هایی نرده دار نصب کرده بودند و بدین ترتیب مردم می توانستند دیوانه های زنجیری را از بیرون تماشا کنند. نمایش دیوانگان گسترش یافت به حدی که در پاریس و لندن تقریبا رسمیت یافت. فوکو به گزارش هایی استناد می کند که بنابر آنها در سال ۱۸۱۵ در بیمارستان بتلم هنوز دیوانه های خشمگین را هر یکشنبه در ازای یک پنی به نمایش می گذاشتند که درآمد سالیانه حاصل از این بازدیدها به حدود چهارصد لیره بالغ می شد یعنی افرادی که سالانه به دیدن دیوانه ها می رفتند تقریبا رقم حیرت آور نود وشش هزار نفر بوده اند! در فرانسه تا زمان انقلاب گردش در بیمارستان بیستر و تماشای دیوانگان یکی از سرگرمی های روزهای یکشنبه بورژواها بود. چرا دیوانگان به نمایش گذاشته می شدند؟
پاسخ این پرسش را باید در تلقی عصر کلاسیک از بیماری یافت. در این عصر دیوانه بیمار تلقی نمی شد بلکه جانوری پنداشته می شد که استحکام حیوانی و زمختی اش او را در برابر گرسنگی، گرما، سرما، و درد مقاوم می کرد. از این رو دیوانگان در سخت ترین شرایط در مراکز اقامت اجباری نگه داشته می شدند. « به همین دلیل است که حد نهایی جنون در آن عصر کمتر از هر زمانی در حیطه صلاحیت پزشکی جای داشت و به همان اندازه هم از قلمرو اصلاح و تربیت دور بود، زیرا گمان می کردند که حیوانیت افسار گسیخته را تنها با دست آموز کردن و تحمیق می توان مهار کرد»(همانجا، ص ۸۹) مثلا به دیوانه امر می کردند تا غذایش را بخورد اگر از این کار سرباز می زد او را با ضربات شلاق تنبیه می کردند و اگر در مقابل این فرمان رام و مطیع بود به او اجازه می دادند در ناهار خوری نزد مربی اش غذا بخورد . دیوانگان را همچون حیوانات به سخت ترین کارهای زراعی وا می داشتند. بعضی را به عنوان حیوان بارکش استفاده می کردند و بعضی دیگر را به عنوان خدمتکار. اگر دیوانه در برابر انجام این کارها مخالفت می کرد با ضربات شلاق او را وادار به اطاعت می کردند. دیوانه « جانوری بود باسازوکار عجیب و دیوانگی حیوانیتی که دیگر هیچ اثری از انسانیت در آن باقی نبود»(همانجا،ص۸۳-۸۴)
بدین گونه در «دیوانه خانه ها تصور وجود جنبه حیوانی در دیوانه حاکم شد و این مراکز را به قفس حیوانات و باغ وحش شبیه کرد»(همانجا،ص۸۶) که آن ها را به نمایش می گذاشتند. دیوانه های بیستر را «مانند حیوانات عجیب به هر دهاتی که مبلغی ناچیز بدهد» نشان می دادند. مردم به بیستر می رفتند تا ببینند که نگهبان چگونه مثل معرکه گیرهایی که میمون ها را در بازار مکاره سن ژرمن دست آموز می کردند، دیوانه ها را در معرض تماشای مردم می گذارند. بعضی زندان بان ها به دلیل مهارتشان در وادار کردن دیوانه ها به انواع رقص و بندبازی به زور چندین ضربه شلاق شهرت خاص داشتند.
از نظر فوکو در انتهای قرن هیجدهم تغییری در این نمایش ها بوجود آمد و وظیفه نمایش دادن دیوانه ها به خودشان سپرده شد «گویی جنون خود باید شاهد و گویای حال خویش می بود»(همانجا،ص۸۲). دیوانگان همدردانشان را به معرض نمایش می گذاشتند، کسانی که به نوبه خود همین عمل را با آنان انجام می دادند. از مزایای این روش این بود که نگهبانان نیز می توانستند همچون مردم عادی به تماشای این نمایش ها بنشینند. این روش چنان پیشرفت کرد که در نخستین سالهای قرن نوزدهم در بیمارستان شرانتون نمایش های مشهوری ترتیب داده شد که در آنها «دیوانه ها گاه نقش بازیگر را به عهده داشتند و گاه نقش تماشاگر[۴] تماشا شده را»(همانجا). این نمایش ها سبب خنده استهزا آمیز و دلسوزی توهین آمیز حضار می شد. دیوانگان عجیب الخلقه هایی پنداشته می شدند که باید به نمایش گذاشته شوند. دیوانه خانه ها به رغم سکوت و پرده پوشی خود از جنون نمایش ساختند و به منظور شادی و خوشایند همگانی آن را به رسوایی آشکار و عیان تبدیل کردند.(همانجا)
دیوانگان بازیگران نمایشی بودند که انسان های عاقل به مشاهده آنان می پرداختند
فوکو معتقد است که بدین گونه « جنون به نمایش محض تبدیل شد»(همانجا، ص۸۳) و «جنون به موضوع تماشا و نظاره بدل شد»(همانجا) دیوانگان بازیگران نمایشی بودند که انسان های عاقل به مشاهده آنان می پرداختند. چنین مشاهده ای دارای ویژگی خاصی بود: « این مشاهده بطور اساسی دیوانه را درگیر نمی کرد بلکه از توجه به ظاهر هولناک و حیوانیت عیانش فراتر نمی رفت به علاوه دست کم از یک نظر مشاهده ای دو طرفه بود زیرا انسان عاقل می توانست در وجود دیوانه همچون در آینه نظاره گر سقوط قریب الوقوع خویش باشد»(همانجا، ص۲۴۵) به عبارت دیگر مشاهده دیوانگان در نمایشی که ترتیب داده می شد دارای دو ویژگی بود:
- اولا همانطور که مشاهده حیوانات در قفس یا سیرک از دیدن ظاهر آنان و رفتار و حرکاتشان فراتر نمی رفت، مشاهده دیوانگان هم تنها سبب افزایش شور و حدت حرکات و اعمال آن ها می شد و نمی کوشید که به عمق وجود آنان نفوذ کند تا آنان را اصلاح یا درمان کند. این فقط تماشای یک نمایش بود.
- ثانیا مشاهده دیوانه توسط افراد عاقل مشاهده ای بازتابی بود یعنی دیوانه مشاهده افراد عاقل تماشاگر را بر می گرداند و به آنان خاطرنشان می کرد که ممکن است که آنان نیز روزی به سرنوشت دیوانگان مبتلا شوند. در واقع در این بازتاب مشاهده نوعی عبرت نهفته بود. و به افراد عاقل متذکر می شد که دیوانگی نوعی از وضعیت وجود انسانی است که هر آن ممکن است افراد عاقل هم به آن مبتلا شوند. به عبارت دیگر « دیوانه حقیقت هر کس را به او یاد آور می شد»(همانجا، ص ۱۹)
برای فهم بهتر این موضوع مثال دیگری می زنیم. حضور بر بالین فردی در حال احتضار سبب آن نمی شود تا افراد تماشاگر موضوع مرگ را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهند بلکه تنها موجب تذکر و یادآوری مرگ در این افراد می گردد به عبارت دیگر به آنها یادآوری می کند که مرگ وضعیتی انسانی است که آنان هم روزی بدان دچار می شوند. چنین تذکری فقط می تواند سبب عبرت در افراد تماشاگر شود. تماشای دیوانگان در اقامت گاه های عصر کلاسیک دقیقا همین وضع را داشت و ویژگی بازتابی مشاهده این اجازه را نمی داد تا تماشاگران -چه افراد عادی چه مراقبان و نگهبانان دیوانگان – دیوانگی را به منزله ابژه پژوهش پزشکی ببینند و دانش و معرفتی حول آن بسازند و با بیماری پنداشتن اش تکنیک هایی برای درمان آن ارائه کنند. از این رو « چنین رژیم کلاسیکی از حقیقت نتوانست دیوانگی را به عنوان ابژه پژوهش و بنابراین به عنوان سوژه معرفت بسازد، بلکه بسادگی یک وضعیت انسانی بود»(Cowie,2011,p 56) به همین دلیل مراکز اقامت اجباری « عمدتا مکانی برای در انزوا نگهداشتن یا «اصلاح» دیوانگان بود و نه درمان آنان»(فوکو،۱۳۸۱، ص ۱۴۵) .
حال این پرسش مهم مطرح می شود که چه عواملی سبب شد تا جنون ابژه دانش پزشکی در نظر گرفته شود؟
منبع:
مقدم حیدری،غلامحسین(۱۳۹۶) بررسی مشاهده بازتابی و مشاهده نافذ در تاریخ جنون، مجله تاریخ پزشکی،شماره۳۳
[۱] – reflective
[۲] – penetrative
[۳] – spectacle
[۴] – spectator