قرنطینه و زیست سیاست
غلامحسین مقدم حیدری
فوکو معتقد است که حبس خانگی در قرنطینه مجموعه ای از فردیت های مجزا بوجود می آورد که اجازه در آمیخته شدن آنها با یکدیگر داده نمی شد. اما کارکرد قرنطینه تنها مجزا کردن افراد نبود بلکه حبس خانگی به همراه سیستم عمومی مراقبت سازوکار واحدهایی مکانی را سامان می داد که مشاهده بی وقفه و شناسایی بی درنگ را امکان پذیر می کرد. همه افراد شهر همواره موضوع مشاهده بی وقفه مراقب بودند. به عبارت دیگر قرنطینه شبکه ای از قدرت را ایجاد می کرد که همه اهالی شهر در آن رویت پذیر بودند. مراقبین قرنطینه ، تک تک افراد محبوس در خانه ها را رصد و سلامتی و بیماری آنان را ثبت می کردند. مردگان را از زندگان جدا می ساختند و آمار آنان را گردآوری می کردند. بدین گونه بیماری همه گیر بصورت ابژه مشاهده درآمد و یکی از نتایج مهم آن پیدایش دانش آمار و اطلاعات درباره جمعیت بود.
در واقع آنچه که تکنیک قرنطینه را دارای اهمیت کرده بود، حفظ سلامت جمعیت بود زیرا طاعون با شیوعش در اواخر قرون وسطی ضربه ای وحشتناک بر پیکره جمعیت اروپا وارد کرد و اقتصاد و سیاست در این قاره را بشدت متزلزل کرد. گرچه با شیوع مرگ سیاه در اواخر قرون وسطی جمعیت اهمیت خود را نشان داده بود اما هنوز به یک مسئله جدی برای حکومت تبدیل نشده بود. با گذشت چنده سده، در اواخر قرن هیجدهم می بینیم که « جمعیت صرفا به معنای یک گروه پرشمار انسانی نیست، بلکه موجودی زنده است که فرایندها و قوانین زیست شناختی آن ها را در بر می گیرد و بر آنان مسلط و حاکم است. جمعیت دارای نرخ موالید و مرگ و میر است، یک منحنی سنی و هرم سنی دارد، دارای نرخ شیوع بیماری هاست، و دارای وضعیتی از سلامت است، جمعیت می تواند زوال یابد، یا برعکس توسعه یابد»(فوکو،۱۳۹۱b، ص ۱۹۰) به عبارت دیگر در قرن هیجدهم جمعیت خود به یک مسئله تبدیل شد.
از این رو سلسله کاملی از تکنیک های مشاهده و دانش های منتج از آن همچون آمار و اطلاعات شکل گرفتند. این دانش جدید تنها یک محصول نبود بلکه مبنایی برای اعمال هر چه بهتر نظارت بر جمعیت و مراقبت از آن بود. به عبارت دیگر آمار بدل شد به عامل تکنیکی اصلی یا یکی از عوامل تکنیکی اصلی حکومت بر جمعیت. «علم آمار … بتدریج کشف کرد و نشان داد که جمعیت قاعده مندی های خاص خود را دارد: شمار مرده ها، شمار بیماری ها و نظم حوادث. آمار نشان داد که جمعیت دارای اثرهای خاص تجمع است …. : بیماری های واگیردار عظیم، گسترش بیماری های بومی، مارپیچ کار و ثروت.» (فوکو،۱۳۹۱a،ص۲۵۶)
در واقع همه گیری ها سه موضوع مهم در رابطه با جمعیت را برجسته کردند: کاهش نرخ مرگ، افزایش طول عمر و افزایش امید به زندگی. برای تحقق این سه هدف دو راهکار ارائه شد: قرنطینه [۱]و بهداشت عمومی. قرنطینه تکنیکی بود که پس از رخ دادن همه گیری ها بکار گرفته می شد تا آن را کنترل کنند و زنجیره انتقال همه گیری را قطع نمایند. در حالیکه بهداشت عمومی می کوشید تا از رخ دادن همه گیری ها پیشگیری کند. در قرن نوزدهم قرنطینهطرح ایده آل پزشکی –سیاسی برای یک نهاد بهداشت خوب در شهرها ارائه کرد. از نظر فوکو در این طرح «قدرت سیاسی پزشکی مشتمل است بر
- توزیع افراد بطوریکه کنار هم قرار بگیرند.
- جداسازی آنان
- فردیت بخشیدن بدانها
- مشاهده یک به یک آنان
- رصد کردن وضعیت سلامتی آنان
- کنترل زنده بودن یا نبودن آنان
- قرار دادن جامعه در فضایی بخش بندی شده که به کمک ثبت جزییات رویدادهای رخداده، براحتی قابل دیدن و کنترل باشد» (Foucault,1997a , p 146)
استراتژی بکار گرفته در قرنطینه مبتنی بر «تحلیل دقیق شهر و ثبت پیوسته اطلاعات»(Foucault,1997a , p 146) بود. در واقع پزشکی شهری در قرن هیجدهم- که مبتنی بر بهداشت عمومی بود- ادامه و توسعه سازمان(طرح) پزشکی-سیاسی قرنطینه در اواخر قرون وسطی بود. آموزه اساسی این طرح « مطالعه تراکم و انباشت آدم های بیکاری بود که می توانستند سبب بیماری در فضای شهری شوند، و مطالعه مکان هایی که پدیده های اندمیک و اپیدمیک را تکثیر می کردند وگسترش می دادند.» (Ibid)به عبارت دیگر« برنامه بهداشت عمومی به عنوان رژیمی از سلامت برای جمعیت مطرح شد که مستلزم تعداد معینی از دخالت ها و کنترل های پزشکی اقتدارگرا[۲] شد»(Foucault,1997 b, p 282)
[۱]– در قرن شانزدهم جیرولامو فراکاسترو(۱۴۷۸-۱۵۵۳)[۱] نظریه ای عمومی درباره سرایت را بیان کرد. او معتقد بود: «سرایت، مشابه فساد مادهء ترکیب خاصی است که از یک چیز به چیز دیگری می گذرد و اساسا توسط آلودگی اجزای غیر محسوس سبب می شود.» به عبارت دیگر سرایت مستلزم انتقال ماده آلوده است که اجزای بنیادین بدن را عفونی می کنند. او این ماده آلوده را بذرهای[۱] بیماری نامید. فرایند سرایت چندان آشکار نبود بلکه از استدلالات بدست می آمد. انتقال آلودگی به سه روش بود:از طریق تماس مستقیم با فرد بیمار، از طریق پوشاکی که در تماس با فرد بیمار بوده است، از طریق هوا. نوع بذرها نوع بیماری را تعیین می کنند.(Nutton,1990,p200)اما نظریه بذرها تغییری در تکنیک قرنطینه ایجاد نکرد بلکه بکارگیری این تکنیک توجیه بیشتری یافت. در نظریه میاسما تنها تنفس فرد سبب بیماری فرد می شد در حالیکه در نظریه بذرهای بیماری تماس و سطوح نیز می توانست بیماری را منتقل کنند. از این رو قرنطینه با تکنیک حبس خانگی و مراقبت عمومی بخوبی می توانست زنجیره انتقال بیماری را قطع کند و مانع شیوع بیشتر همه گیری شود.
[۲]– authoritarian
- فوکو، میشل( a1391) «حکومت مندی» در تئاتر فلسفه ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی
- فوکو، میشل(b1391) «حلقه های تور قدرت» در تئاتر فلسفه ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی
- Foucault(1997a)”The birth of social medicine” in Essential works of Foucault(1954-1984):Power , edited by James D. Faubion, translated by Robert Hurley and others, New Press
- Foucault(1997b)”The politics of health in the eighteenth century” in Essential works of Foucault(1954-1984):Power , edited by James D. Faubion, translated by Robert Hurley and others, New Press
- به نقل از : غلامحسین مقدم حیدری، همه گیری، قرنطینه و قدرت سیاسی پزشکی، مجله فلسفه علم، دوره ۱۱، شماره ۲۱ ، بهار و تابستان ۱۴۰۰، صفحه ۱۹۳-۲۰۹