ریشهی سریانی واژهی خلط
رضا غلامی
طب بقراطی، ریشه در دیدگاه بقراط دربارهی مبحث منافع الاعضا دارد. مبحثی که امروزه و در پزشکی مدرن، از آن با عنوان فیزیولوژی یاد میشود. اما چه چیز این مساله مهم است؟ مساله در منافع الاعضا نیست، بلکه در توانایی این دیدگاه در به سامان آوردن یک دیدگاه نظری برای پزشکی آن روزگار نهفته است که به ما این امکان را میدهد که با یاریگرفتن از این عنوان، از عنوان طب اخلاطی برای همهی دستگاه برآمده از این بنیان نظری بهره بجوییم. آشکار است که واژهی خلط، ریشهی یونانی ندارد. پس باید در فرآیند ترجمه، جایگزین واژهی دیگری شده باشد. پیگیری این ریشه، از آن رو مهم است که میتواند دریچهای به سوی مبدا آغاز فرآیند ترجمه در روزگار اسلامی بگشاید. اینکه آثار، مستقیما از یونانی به عربی ترجمه شدند یا آنکه در دستگاه فکری دیگری، بارور و سپس در متون عربی بکارگیری شدند.
نخستین گام، دانستن ریشهی معنایی واژهی خلط در زبان یونانی است. فیزیولوژی اخلاطی، بر بنیان کیفیت هضم غذا بنا شده است؛ گامی درست که به تداوم حیات همه دستگاه بقراطی نیز انجامید. در واقع، فیزیولوژی اخلاطی تا تبدیل غذا به کیلوس، همان است که پزشکی مدرن نیز آن را پذیرفته و همین، نشانگر آن است که مبنای درک در دستگاه بقراطی، مشاهده و تجربه بوده است: آوردهها در معده به کیلوس که مشابه «کشکاب غلیظ» است، تبدیل و برپایهی فهم بقراطی، از آنجا به کبد رفته و در نهایت، به اخلاط تبدیل میشوند (ابنسینا، ۱۹۹۹، ص۳۴). آنچه که فهم طب اخلاطی و پزشکی مدرن را متفاوت میکند، در فرآیند هضم غذا پس از معده نهفته است و دو دستگی از همین نقطه آغاز میشود: طب بقراطی، حاصل گوارش در کبد را اخلاط معرفی میکند.
اما معادل یونانی واژهی خلط، چه واژهای است؟ باید در عناوین آثار بقراط و شارح بزرگ یونانیزبان آثار طبی او یعنی جالینوس در این باره به جستجو پرداخت. ابنندیم در الفهرست، از «کتاب الاخلاط» بقراط که جالینوس آن را تفسیر کرده، یاد کرده است. باز هم واژهی اخلاط آمده است. پس باید در فهرست آثار جالینوس، کنکاش کرد. نقطهای که گرهگشای این مشکل هم هست: معادل واژهی خلط، واژهی «کیموس» آمده است (ابنالندیم، ۱۳۸۱، ص۳۴۷ و ۳۴۹). حال باید در جستجوی فرآیند دگردیسی این واژه برآمد.
نکتهای که در نظر میآید این است که واژهی کیلوس، همچنان باقی ماند، اما خلط جایگزین کیموس شد. اما چه کسانی این کار را انجام دادند؟ باید به ریشهی واژهی خلط دست یافت. برپایهی پژوهش نگارنده، این واژه از سریانی به عربی راه یافته است. چرا که بخش درخور توجهی از آثار در فرآیند ترجمه، توسط مترجمان سریانیزبان که طبیب هم بودهاند، ترجمه شده است. تنها ترجمهی آثار جالینوس توسط حنین بن اسحاق که در رساله حنین بن إسحق إلی علی بن یحیی فی ذکر ما ترجم من کتب جالینوس آمده، نشانگر نفوذ سریانیها که در متون کهن از آنها با عنوان جندیشاپوریان یاد شده، میباشد. یک جندیشاپوری، به تنهایی، ۱۲۹ عنوان از آثار جالینوس را ترجمه کرد که تنها فهرستنگاری از آنها، حجم یک رساله را در بر میگیرد. حالا به عناوینی که ابنندیم از طبیبان و مترجمان آن روزگار آورده، باید دقت کرد: عناوین «حنین بناسحق، قسطا بن لوقا، یوحنا بنماسویه، یحیی بنسرافیون، علی بنربل، عیسی بنماسه، جورجس، سلمویه بنبنان، بختیشوع، مسیح الدمشقی، اهرن القس، ماسرجیس، سابور بنسهل، ابنقسطنطین، عیسی بنماسرجیس، عیسی بنعلی، حبیش بنالحسن الاعسم، عیسی بنیحیی بنابراهیم، الطیفوری المتطبب، الحلاحی، ابنصهاربخت، ابنماهان»، تقریبا همگی، ریشهی سریانی دارند (ابنالندیم، ۱۳۸۱، ص۳۵۶-۳۵۲).
این نفوذ، بر واژهی کیموس نیز اثر گذاشت و واژهی «حلط» یا همان خلط طبیبان سریانی جندیشاپوری، جایگزین آن شد. چرا که «در رسمالخط سریانی «حا» و «خا» یک حرف است». واژهای که به معنای «مخلوط کردن» است: حاصل جمع و فرآوردهی گوارش غذا در بدن. با این رویکرد، گزینش این واژه از دیدگاه طبی، انتخاب درستی بود و مفهوم را منتقل میکرد (اخوان زنجانی، ۱۳۶۹، ص۲۶، ۳۷ و ۴۸).
حاکمان و تا به امروز نتوانستند در برابر نفوذ پزشکان در دستگاه قدرت مقاومت کنند. طبیعی بود که یک واژهی یونانی هم در برابر آنان، تاب مقاومت نداشت. بنظر، فرآیند ترجمه، بیش از آنکه وامدار متون یونانی باشد، مدیون جندیشاپوریان بوده است.
منابع:
ابنسینا، الشّیخ الرّئیس أبی علیّ الحسین بنعلیّ. القانون فی الطب، ج. ۱. وضع حواشیه محمدأمین الضنّاوی. بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۹.
ابنالندیم. الفهرست. تهران: اساطیر، ۱۳۸۱.
اخوان زنجانی، جلیل. پژوهش واژههای سریانی در زبان فارسی. بیجا: بینا، ۱۳۶۹.
رضا غلامی، دانشآموخته تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی