نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

دانش و زبان پزشکی از منظر کاظم صادق زاده

الهه سروش*

0

تفاوت معرفت پزشکی با معرفت کلاسیک

بررسی دانش صریح و گزاره‌ای در پزشکی، صادقزاده را به این نتیجه رسانده که «به دلایل زیادی واژه “معرفت در معنای کلاسیک” [برای انچه دانش گزاره‌ای پزشکی تلقی می‌شود] باید با احتیاط بکار رود» (Sadegh-Zade,2015:416). این امر از آن جهت اهمیّت دارد که تبدیل و استفاده از دانشی که در معنای کلاسیک “باور صادق موجه[۱]” باشد برای هوش‌مصنوعی بهترین و کارآمدترین کاربرد را دارد. زیرا با بهره‌گیری از منطق صوری که صدها سال است شناخته و حک و اصلاح شده، ارزش صدق به سهولت طی استنتاج‌های قیاسی به نتایج منتقل می‌شود و با توجیه‌های منطقی شناخته شده، ماشین هوشمند به راحتی به نتایج درست دست خواهد یافت. امّا همانطور که در ادامه خواهیم دید،

 

به باور صادق زاده، دلائل مهمّی وجود دارد که آنچه دانش پزشکی شمرده می‌شود را نمی‌توان ذیل گزاره یا باور صادقِ موجه دسته‌بندی کرد.

زبان مبهم پزشکی

دانش پزشکی بسیار به ندرت به اندازه کافی برای ایضاح ساختار منطقی‌اش صورتبندی شده است. دلیل آن این است که زبان پزشکی که وسیله اصلی تبادل دانش پزشکی است، تقریباً گسترش‌یافته از زبان روزمره و مبهم است که نحو یا سینتکس و سمانتیک آن متفاوت از زبان طبیعی نیست و تنها واژگان تکنیکی به آن افزوده شده است. در نتیجه تحلیل ساختار منطقی گزاره‌های پزشکی گاهی نیازمند بازسازی وسیعی است. این نکته از آن حیث اهمیّت دارد که «ابهام‌های نحوی در یک عبارت تبعات معنایی بسیار جدّی دارد، زیرا نحو، اغلب معانی را تحت تاثیر قرار می دهد» (Sadegh-Zade,2015:407) بنابراین زبان پزشکی تاثیر بی‌چون و چرایی روی ماهیّت و قابلیّت اتکا به معرفت پزشکی دارد و بنابراین تأثیر غیرقابل اجتنابی بر کیفیّت تحقیقات و عمل پزشکی دارد.

«زبان پزشکی ضعف‌ها و مشکلات بسیار جدی دارد که منجر به خطاهای پزشکی بسیاری می‌شود. به مفاهیم و واژه‌ها به حدّی بی‌توجهی می‌شود که زبان پزشکی، خصوصاً زبان بالینی در وضعیّت فاجعه‌باری است»(Sadegh-Zade,2015:29).

صادقزاده واژه “بیماری” را مثال می‌زند. علیرغم آنکه انتظار می‌رود که این واژه که واژه‌ای تکنیکی است خوش‌تعریف باشد این گونه نیست. «کسی نمی‌داند که این واژه دقیقاً به چه معناست و بجز چند فیلسوف پزشکی کسی به معنای دقیق آن علاقه‌ای هم ندارد.» (Sadegh-Zade,2015:32) البتّه نوعی ابهام در بعضی واژه‌ها در پزشکی وجود دارد که هم غیرقابل اجتناب است و هم مطلوب است. در این نوع ابهام مشخّص نیست که مرز دقیقاً کجاست و اینکه مورد خاصی به چه میزان مصداق مفهوم مورد نظر است ابهام دارد مثل کودک بودن، بیمار بودن، کچل بودن.

ابهام در موجودیّت‌های پزشکی[۲]

نوع دیگری از ابهام از خود موجودیّت‌های پزشکی ناشی می‌شود، موجودیّت‌هایی مانند سلول‌ها، فرایندهای متابولیسم، نتایج آزمایشگاهی، نشانه‌های بیماری و خود بیماری‌ها. این امر باعث شده است که دانش پزشکی معمولاً با استفاده از واژه‌های مبهمی مثل محمول‌های فازی، سورهای فازی و سایر مفاهیم فازی صورتبندی شوند. نمونه‌هایی از این مفاهیم فازی “تقریبا ۱۵″، “نزدیک به ۱۰۰″، “تقریبا در بازه ۱ تا ۵″، “غیرمحتمل”، “بسیار محتمل” می‌باشد. اگرچه استفاده این عبارات فازی در پزشکی غیرقابل اجتناب و در عین حال بسیار ارزشمند است، امّا باید توجه داشت که مشکلات معرفت‌شناختی زیادی ایجاد می‌کند. اول آنکه مفهوم آنها به اندازه‌ای مبهم است که مشخّص کردن ارزش صدق یک گزاره فازی که حاوی یک واژه فازی باشد با مشکلات غیرقابل حلی روبرو است. مثلاً برای توصیف بیماری‌ها در کتاب‌های درسی پزشکی عباراتی مانند “معمولاً در برونشیت، سرفه اتفاق می‌افتد” می‌آید و پزشک آنها را می‌آموزد و در تصمیم‌گیری‌های بالینی و تدبیر بیماران به کار می‌بندد. امّا پرسش این است آیا اینکه “سرفه معمولاً در برونشیت رخ می‌دهد” صادق است؟ علی‌الاصول مشخّص کردن ارزش صدق اینکه سرفه معمولاً در برونشیت رخ می‌دهد چگونه است؟ مرز تمایز میان معمولاً و غیرمعمولاً کجاست؟ دیگر آنکه بخاطر ابهام این عبارات فازی هر کسی آنها رابه روشی متفاوت تفسیر می‌کند.

[۱] True Justified Belief

[۲] Medical entities

* دانش آموخته دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.