نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

تالار تشریح و ایده‌ی دانشگاه در ایران

رضا غلامی

0

قاجاریه، دستاوردی با نام دانشگاه و با مفهوم مدرن امروزین آن برای ایران نداشته است. در سال ۱۳۰۴ش.، یعنی آغاز سلسله‌ی پهلوی در ایران، از تعدادی مدرسه با نام «مدارس عالیه» و با همان مفهوم آموزش عالی که در ذهن می‌آید، یاد شده است. بطور دقیق‌تر، چهار مدرسه وجود داشته است: «مدرسه طب و دواسازی»، «مدرسه دارالمعلمین»، «مدرسه علوم سیاسی» و «مدرسه حقوق». این از سالنامه احصائیه‌ی سال ۱۳۰۴ش. وزارت معارف آن زمان که بدستور میرزا احمدخان بدر (۱۳۰۹-۱۲۴۹ش.)، وزیر معارف و توسط رئیس تفتیش آن وزارتخانه، یعنی میرزا علی‌اصغرخان حکمت (۱۲۷۲-۱۳۵۹ش.) تالیف شده بود، قابل ادراک است. برپایه‌ی یافته‌های این گزارشات دولتی، ایران در سال تحصیلی ۲-۱۳۰۱، تعداد ۹۱ شاگرد، سال تحصیلی ۳-۱۳۰۲، تعداد ۲۲۷ شاگرد و در ۴-۱۳۰۳ هم، تعداد ۲۷۳ شاگرد مدرسه‌ی عالی داشته که بصورت رایگان تحصیل می‌کرده‌اند. این یعنی تعداد دانشجویان ایران -با فرض پذیرش مدارس عالی بعنوان دانشکده- در آغاز سلسله‌ی پهلوی، به ۳۰۰ دانشجو هم نمی‌رسیده است. این گزارش، به یک نکته‌ی درخور توجه هم اشاره می‌کند: در دیگر نقاط کشور، مدرسه‌ی عالیه وجود نداشته است.[۱] با این تفسیر، این تعداد صندلی، به همان فرزندان رجال ساکن تهران می‌رسید و کمی بعید بنظر می‌رسد که به فرزندان دیگر متنفذین کشور، سهم درخوری تعلق یافته باشد. حال عوام مردم یا به تعبیر آن روزها، رعیت هم که مشخص است. قلّت بنیان آموزش عالی، مانع از توسعه‌ی آن در عموم جامعه‌ی ایران می‌شد و این، بخشی از نخبگان را که برای برپایی موسسات جدید در ایران، انقلاب مشروطه را برپا کرده بودند، آزار می‌داد. پس باید ایده‌ی دانشگاه در ایران شکل می‌گرفت.

دانشگاه برای ایرانیان، تنها یک الزام فناورانه نبود. عرصه‌ای بود برای یک اعلام: اعلام ورود رسمی ایران از عصر پیشامدرن به روزگار مدرن. چنین ورودی، نیاز به یک مواجهه داشت؛ مواجهه با مدافعان شرایط موجود و تلاش برای چیرگی بر باورها و منافعشان. بنظر، این فرض را می‌توان مطرح کرد که حوزه‌ی علوم پزشکی در ایران، این توانایی را داشته تا این چیرگی و در ماهیت دانشگاهی آن را از خود نشان بدهد. چرا که مبحثی در آن گنجانده شده بود که در ایران و از گذشته، محل جدال و چیرگی باورهای پیشامدرن بود: تشریح جسد انسان. اما این، تنها یک فرض است و باید با داده‌های مرتبط با دانشگاه در ایران، همخوانی داشته باشد. زمانی می‌توان از درستی این فرض سخن گفت که برپایه‌ی داده‌های موجود، ابتدا دانشکده‌ی پزشکی و پیش از آن، تالار تشریح آن، در نخستین دانشگاه ایران راه‌اندازی شده باشد.

خاطرات عیسی صدیق (۱۳۵۷-۱۲۷۳ش.)، از بنیانگذاران ایده‌ی دانشگاه در ایران، این فرض را تصدیق می‌کند. به گفته‌ی او، پس از تهیه‌ی نقشه‌ی کلّی دانشگاه تهران توسط آندره گدار[۲] (۱۸۸۱-۱۹۶۵م.)، معمار و باستان‌شناس فرانسوی، نخستین بنا، بنای ساختمان دانشکده‌ی پزشکی بود که برای پذیرش ۶۰ دانشجو و از سوم تیرماه ۱۳۱۳ش. آغاز شد. اما این اقدام، یک علت بنیادین نادیده هم داشت. به گفته‌ی او، «دولت بنای دانشکدۀ پزشگی را بر سایر عمارات دانشگاه مقدم داشت تا از قدرت و نفوذ رضاشاه و فرصتی که بدست آمده بود استفاده کند و مدرسه‌ای با تالار تشریح بوجود آورد». به گفته‌ی او، پیشتر، مدرسه‌ی طب در ایران راه‌اندازی شده بود؛ اما با یک مساله‌ی بنیادین مواجه بود و آن، اینکه «در تمام عمر خود تالار تشریح نداشت زیرا بعضی از افراد متعصب و عوام‌فریب و جاهل در اثر ضعف دولت مانع تشریح کالبد انسان برای مقاصد طبی میشدند».[۳] بنابراین، ایده‌ی دانشگاه در ایران، از آغاز با خود، چرایی وجودی خود را نیز به همراه داشت: مواجهه با رویکرد پیشامدرن در ایران و برای این مواجهه، حتی در سطوح پایین‌دست فناورانه‌ی آن، نیاز به اعمال نفوذ حاکمیت، آن‌هم در بالاترین سطح آن بود.

اما مواجهه به مکانی برای بروز خود نیاز دارد و بنیانگذاران ایده‌ی دانشگاه در ایران که بخش درخور توجهی از آنها، در شمار بانیان نظم سیاسی مشروطه در ایران هم بودند، مکان آن را پیشتر برگزیده بودند: تالار تشریح. انتخاب آنها درست بود. از منظر نخبگان مشروطه که نظم سیاسی جدید در ایران را دایر کرده بودند، تالار تشریح، تنها مکانی برای رویارویی انسان ایرانی با کالبد بیجان انسان نبود. برای ایرانیان، تالار تشریح، چیزی بیش از این بود: مکان مواجهه‌ی باور مدرن با باور پیشامدرن ایرانیان و از منظر دانشگاهی آن. حالا که شرایط فراهم شده و این مواجهه، مکانمند هم شده بود، باید از این فرصت استفاده می‌شد. مدافعان برپایی نظم مدرن در ایران، دانشگاه را «نماینده میزان آراء و تکامل معارف» و در شمار «ابر اصلاحات عدیم‌النظیر»ی می‌شمردند که توسط یک ابراصلاح دیگر رخ داده و آن، برپایی نظم سیاسی جدید در ایران بود. به دیدگاه آنان و در آن زمان، با مکانمندی این رو در رویی و چیرگی بر باور پیشامدرن بود که ایده‌ی دانشگاه در ایران، می‌توانست صورت عینی پیدا کرده و ماندگار شود و این امر نیز از «پرتو» اعمال اراده‌ی سیاسی رژیم جدید در ایران ممکن می‌شد.[۴]

با این رویکرد، ایده‌ی دانشگاه در ایران، تنها جنبه‌ی دارالعلم یا دارالفنونی آن را منعکس نمی‌کند. دانشگاه از آغاز تولد آن در ایران، با خود، چرایی وجودیَش را هم آورده بود و آن، ماموریت دانشگاه بعنوان مکان رو در رویی نظم مدرن با نظم پیشامدرن بود. اما نباید این نکته را فراموش کرد که ایده‌ی دانشگاه و نظم مدرن در ایران، با تالار تشریح دانشگاه تهران تحقق یافت. از این منظر، برپایی و ماندگاری ایده‌ی دانشگاه در ایران، به دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه تهران و تالار تشریح آن وامدار است.

 

[۱]– حکمت، میرزا علی‌اصغرخان، سالنامه احصائیه (تهران: وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، ۱۳۰۴)، ص۳، ۱۰، ۲۰، ۵۳، ۵۵ و ۶۴.

[۲]– Andre Godard

[۳]– صدیق، عیسی، یادگار عمر (خاطراتی از سرگذشت دکتر عیسی صدیق، استاد ممتاز دانشگاه)، ج۲ (تهران: کتابفروشی دهخدا، چ۲، ۱۳۵۴)، ص۱۸۳-۱۸۲.

[۴]– رفیع، جلال (ناظر)، اطّلاعات ۸۰ سال (تهران: موسسه اطلاعات و شرکت ایرانچاپ، چ۴، ۱۳۸۹)، ص۵۶۲.

رضا غلامی، دانش‌آموخته تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.