نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

ورود پزشکی مدرن به ایران: مریضخانه‌ وست مینستر ارومیه

رضا غلامی

0

در نیمه‌ سده نوزدهم میلادی، هیئتی از نمسه (اتریش – مجارستان) برای راه‌اندازی نخستین مدرسه به سبک جدید وارد تهران می‌شود. این میان، آموزش طب برعهدهی یاکوب ادوارد پولاک[۱] (۱۸۱۸-۱۸۹۱م.) که از اعضای همین هیئت بود، گذاشته می‌شود. درباره مدرسه‌ی جدید که دارالفنون نام گرفت، مطالب درخور توجهی یافت می‌شود. اما نکته اینجاست که در همان نیمه‌ی دوم سده‌ی نوزدهم و در منتهی الیه شمال غربی ایران و در حوزه‌ آموزش و درمان، فرآیندی شکل گرفت که نکته‌ی درخور توجه آن، استقلال رأی آن از دارالفنون بود. این امر توسط دکتر کاکران در ایران به انجام رسید؛ فرزند یک کشیش امریکایی که به‌همراه هیئتی از امریکایی‌ها در ۱۲۵۱ق. مطابق ۱۸۳۵م.، به ارومیه آمدند و در محله‌ای که به «یورت شاهی» معروف بود، ساکن شدند. استقرار در جایی جز پایتخت، نشانگر آن بود که سفر این هیئت با هدفگذاری پیشین صورت گرفته بود. خوشبختانه، با دستیابی نویسنده‌ی این یادداشت به متنی که توسط مدیر امریکایی مدرسه‌ی امریکایی ارومیه (مدرسه‌ی معرفت) و در ذکر احوال و خدمات دکتر کاکران بنگارش درآمده، از علت استقرار این هیئت در ارومیه آگاه می‌شویم. عنوان این متن، رتبه الانسان فی حیات الدکتر کاکران نام دارد و پس از مرگ دکتر کاکران به زبان انگلیسی تهیه و توسط یکی از مدرسین ایرانی همان مدرسه به فارسی ترجمه و در همان شهر ارومیه به چاپ رسید (شید، ۱۳۲۵، ص۵-۱).

برپایه‌ی اطلاعات مندرج در این متن، علت سفر این هیئت «مخصوصاً برای حمایت همدینان خودشان طائفۀ نسطوریه که تاریخ قدیمشان همیشه به مسیحیان مغرب پر از فائده بوده است»، صورت گرفته است. بنابراین، تمرکز اصلی این هیئت، ارایه‌ی خدمات به مسیحیان نسطوری‌مذهب ارومیه یوده است. گرچه با تاسیس مریضخانه توسط فرزند یکی از اعضای این هیئت، ارایه خدمات، صورتی گسترده‌تر می‌یابد. دکتر ژوسف پلومب کاکران – نام کامل دکتر کاکران توسط مترجم، اینگونه ضبط شده است -، فرزند یک میسیونر امریکایی، در ۱۲۷۲ق. مطابق با ۱۸۵۵ م. در قریه‌ی کوه‌سیر ارومیه بدنیا آمد. در ۱۵ سالگی به امریکا رفت و هشت سال در نیویورک به فراگیری طب پرداخت. در ۱۲۹۵ق. مطابق با ۱۸۷۸م. به ایران برگشت و یکسال بعد به ساخت مریضخانه‌ای پرداخت که تا زمان مرگش بر اثر ابتلا به تب تیفوئیدی در ۱۳۲۳ق. مطابق با ۱۹۰۵م. در آن مشغول به خدمت بود (شید، ۱۳۲۵، ص۱۲-۵).

نکته‌ی درخور توجه در این متن، اطلاعات دست اوّلی است که از کیفیت عملکرد این مرکز طبی به ما رسیده است. نخست، آنکه این مرکز بدلیل آنکه عمده‌ی مبالغ ساخت عمارات و نیز اداره‌ی امور خود را از کلیسایی در امریکا دریافت می‌کرد، به مریضخانه‌ی «وست مینستر» مسمی گردید. نکته‌ی درخور توجه درباره‌ی مریضخانه‌ی وست مینستر، آن است که نویسنده مدعی گردیده «مریضخانه‌اش در ایران اولین مریضخانه بود» و به توصیف کیفیت ساختمان‌های مستقر در این مریضخانه نیز پرداخته که نخستین عمارت آنها در ۱۲۹۶ق. مطابق با ۱۸۷۹م. برپا شده بود (شید، ۱۳۲۵، ص۱۲ و ۲۶). اگر واژه‌ی مریضخانه، معادل بیمارستان گرفته شود، این به معنای آن است که نویسنده، مدعی آن است که مریضخانه‌ی وست مینستر ارومیه، نخستین بیمارستان نوین ایران است. هدفگذاری این یادداشت، این نیست که به بررسی درستی یا نادرستی این مساله بپردازد. اما برای پژوهشگران این عرصه، نکته‌ای است که شایستگی تأمّل و پژوهش را داراست.

آنگونه که در متن آمده، مریضخانه‌ی وست مینستر تا سال ۱۹۰۵م.، از چهار بنای جداگانه تشکیل شده بود. نخستین عمارت، آنگونه که در بالا بیان شد، در ۱۸۷۹م. برپا گردید و از سه اطاق بزرگ و سه اطاق کوچکتر برای بیماران، اطاقی مخصوص اعمال جراحی، یک اطاق بزرگ برای صرف ناهار و چند اطاق دیگر تشکیل شده بود. این به معنای آن است که انجام اعمال جراحی، جزء جدایی‌ناپذیر طبابت در تعلیمات طبی امریکایی در نیمه‌ی دوم سده‌ی ۱۹م. دانسته می‌شد و دکتر کاکران نیز بر همین اسلوب آموزش دیده و مریضخانه‌ی وست مینستر را در ایران برپا کرده بود. الزام وجود اتاق عمل جداگانه در یک مرکز طبی، باز هم در مریضخانه‌ی وست مینستر تکرار شد و آن زمانی بود که ساختمان دیگری در ۱۳۰۸ق. مطابق با ۱۸۹۰م. برپا گردید: ساختمان طبی «مخصوص به نسوان» که دارای چهار اتاق برای بیماران، یک اتاق عمل و اطاق‌هایی برای پزشک زن ساکن در این مرکز طبی بود (شید، ۱۳۲۵، ص۱۳). شاید علت معرفی این مریضخانه از سوی نویسنده‌ی متن بعنوان نخستین مریضخانه‌ی ایران را در این بخش این مجموعه‌ی طبی بتوان جستجو کرد: به احتمال، این اولین مرکز تخصصی درمانی زنان در ایران بوده که از پزشک زن نیز بهره می‌گرفته و حتی به اعمال جراحی زنان نیز می‌پرداخته است.

این مریضخانه، دو ساختمان دیگر هم داشت. یکی از آنها «دواخانه» و چند اتاق دیگر را شامل می‌شد و دیگری که آخرین ساختمان بنا شده تا سال ۱۹۰۵م. بوده، «محل مخصوص معالجۀ امراض مسریه» بوده است (شید، ۱۳۲۵، ص۱۳). این یعنی وجود داروخانه، امری ضروری بوده است. اما چه کسی، طریقه‌ی مصرف داروها برای بیماران توضیح می‌داد؟ جز این، داروها از کجا تهیه و توزیع می‌شدند؟ برای پاسخ به این سوال‌ها، توضیح درخور توجهی دیده نمی‌شود. اما اینکه مساله‌ی جداسازی مکان درمان بیماری‌های مسری یا همان قرنطینه از نگاه دکتر کاکران دور نمانده، نکته‌ای است که خوشبختانه در این متن به آن پرداخته شده است؛ یکی از نخستین گزارش‌های مرتبط با مساله‌ی قرنطینه‌ی بیماران مبتلا به امراض مسری به سبک جدید که در ایران سده‌ی نوزدهم و در عصر قاجار صورت می‌پذیرفته است. درباره‌ی کیفیت مواجهه با بیماری‌های مسری از سوی دکتر کاکران در یادداشت بعدی مطالبی ارایه خواهد شد.

 

 

منبع:

 

شید، ویلیم. رتبه الانسان فی حیات الدکتر کاکران (نسخه‌ی فاکسیمیله). ترجمه‌ی میرزا یوسفخان شیرازی لسانحضور. پیام بهارستان. س۴. ش۱۵ (بهار ۱۳۹۱). به کوشش هادی هاشمیان. تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. ص۵۲۹-۴۹۳.

 

رضا غلامی، دانش‌آموخته تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی

[۱]– Jakob Eduard Polak

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.