نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

ماهیت روح و قوا درمنافع الاعضا

رضا غلامی

0

فیزیولوژی یا همان منافع‌الاعضای متون طب اخلاطی، در گذر زمان تغییراتی را نیز بخود دیده است. از جمله‌ی این موارد، دگردیسی در حوزه‌ی ادراک ماهیت روح و قواست. همان روحی که در سرخرگ ها وجود داشته و انتقال قوه‌ها یا همان نیروها را برعهده داشته و از این رهگذر، امر خویشکاری اندام‌ها را به سرانجام می‌رساند. از دیدگاه جرجانی (سده‌ی ۵ و ۶ ق.) و برپایه‌ی ادراک طب اخلاطی از فیزیولوژی کالبد، «رُوح نزدیک طبیبان کوهر [گوهر] لَطیف است [که] از بخار خون وَ لَطافتِ اخلاط تولّد کند» و هرگاه که «رُوح تولّد کند اندر حال پذیرای قوّت حیوانی کردد [گردد] و همه اندامها بقوّت حیوانی قابل قوّتهاء نفسانی و غیر نَفسانی شوند» (جرجانی، بی‌تا، ص۱۰۲-۱۰۱)؛ این رویکرد، بخودی خود، فیزیولوژی اخلاطی اندام‌ها را با مفهوم غیر مشاهداتی و نامحسوس قوه یا همان نیروها سامان می‌دهد. فرآیندهای مشاهده‌ناپذیر و نامحسوس نیز برای نظریه‌ی اخلاطی، مشکلات کمتری ایجاد و اینگونه به تداوم حیات آن کمک می‌کردند. نظریه‌ی اخلاطی، اینگونه و در گذر زمان، ابطالگران را از پیش روی خود برمی‌داشت.

اما عنصر زمان، رویه‌ی دیگری را نیز در خود دارد و آن، مساله‌ی تکامل است. تکامل در مفهوم قوه و تلاش برای مادی‌سازی و مشاهده‌پذیری آن، یکی از همین موارد است. در طب اخلاطی، برای معده، چهار قوّه‌ی «جاذبَه»، «ماسِکه»، «هاضِمه» و «دافِعه» تصوّر شده است که در یک کلام، فرآیند جذب، نگهداری و هضم غذا و دفع پسماندهای آن را عهده‌دار هستند (جرجانی، بی‌تا، ص۱۰۷-۱۰۶). اما دست‌کم در یک متن دانشنامه‌ای، رویکرد دیگری برای قوه‌های چهارگانه‌ی معده دیده شده و قوه‌ها با «باد» همسان‌سازی شده‌اند. این متن، فرّخ‌نامه‌ی ابوبکر مطهّر جمالی یزدی (سده‌ی ۶ ق.) است که بنظر، در سال ۵۸۰ قمری تالیف شده است. مولف، گفتار خود را با این عبارت که «ایزد عز و جل در معدۀ مردم چهار باد آفریده است: یکی را باد جاذبه گویند» آغاز کرده و در ادامه به توصیف این موارد چهارگانه می‌پردازد. این، نکته‌ی درخور توجهی از سوی مولف است. اما پژوهش تاریخی با ادعا سرو کار ندارد. وظیفه‌ی پژوهشگر حوزه‌ی تاریخ، ادعا نیست؛ استناد است: استناد به اسناد. بنابراین، شایسته، آن است که در متن به جستجوی همانندی باد و قوه از سوی مولف بپردازیم. پاسخ، مثبت است و او در ادامه و در توصیف چهار باد معده با بکارگیری عنوان «قوت» و با این تحریر که «قوت جاذبه از صفراست» و با ادامه‌ی این توصیف و تسرّی آن به دیگر قوه ها (ابوبکر مطهّر جمالی یزدی، ۱۳۸۶، ص۱۲)، به این نکته در متن اشاره و تصریح می‌کند که از سوی او، قوت یا همان قوه، با باد همانندسازی شده است.

نویسنده‌ی یادداشت از این مساله آگاه نیست که آیا طبیبان اخلاطی نیز برای مشاهده‌پذیر کردن قوه‌ها تلاشی کرده‌اند و اگر اینگونه بوده، چه تعداد از ایشان، چنین رویکردی را اتخاذ کرده‌اند. چرا که جرجانی نیز که در همان سده‌ی ششم می‌زیسته، در الأغراض الطّبیّه که ارجاعات بالا از آن است، همچنان قوه‌ها را در جایگاه غیر مادی و نامحسوس آن بکار می‌برد. با همه‌ی این احوال، اما تلاش ابوبکر یزدی، در نوع خود، اقدامی درخور توجه و شاید که ستودنی باشد.

منابع:

 

ابوبکر مطهّر جمالی یزدی. فرّخ‌نامه. چاپ دوم با ویرایش جدید. به کوشش ایرج افشار. تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۶.

جرجانی، سیّداسماعیل. کتاب الأغراض الطّبیّه و المباحث العلائیّه (نسخه‌ی خطی کهن). تهران: بی‌جا، بی‌تا.

 

رضا غلامی، دانش‌آموخته دکتری تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.