دستگاه لنفاوی از منظر عمادالدین محمود شیرازی
رضا غلامی

تفاوتها در طب اخلاطی و پزشکی مدرن، تنها در فرآیندهای مرتبط با درمان، خود را نشان نمیدهند. بنظر، لازم است به لایههای درونیتر رفت و آنها را کنکاش کرد. آنجا که ریشهها رستهاند. همانجا که افتراقها آغاز میشود: مباحث نظری پزشکی. مباحثی که آنقدر از یکدیگر فاصله گرفتهاند که به پژوهشگر این عرصه، این امکان را میدهند که از عنوان گونهی طبی برای هر یک از آنها استفاده کند: گونههای طبی اخلاطی و مدرن. بخش درخور توجهی از این مباحث نظری را در علوم تشریحی و مبحث آناتومی نظری آن، و خویشکاری یا همان فیزیولوژی این دو گونهی طبی میتوان یافت.
دستگاه لنفاوی[۱]، نمونهی پژوهشی درخور توجهی برای نشاندادن ابعاد این تفاوت است. رگهای لنفاوی و غدد سر راهشان آنقدر بزرگ هستند که کسی نتواند این گمان را مطرح کند که در فرآیند تشریح طب اخلاطی دیده نشدند. جز این، رگهای لنفاوی، رگ هایی تنومند هستند و مجرای عبور یک سیال مایع یعنی لنف[۲]. اما چرا از لنف بعنوان یکی از اخلاط حاصل فرآیند گوارش غذا در بدن خبری نیست؟ مساله به فرآیند خویشکاری دستگاه گوارش برمیگردد که در طب اخلاطی، صفرا، سودا، بلغم و خون تولید میکند و برای لنف، جایی باز نکرده است. این اما همه چیز نیست. امروزه مشخص شده که لنف بیشتر بافتهای بدن، «شفاف» و «بیرنگ» است. اما لنف در محدودهی رودهی کوچک، «سفید شیریرنگ» میشود که آن هم بدلیل جذب چربی است (شیرازی و دیگران، ۱۳۹۸، ص۲۰۳) و این، یعنی میشد آن را در بلغم سفیدرنگ منضم کرد. پس، همه چیز فراهم بود تا مجرای سینهای[۳] و مجرای لنفاوی راست[۴] هم در آناتومی اخلاطی، در حکم رگهایی قرار بگیرند که همان محصولات گوارش اخلاطی را جابجا میکنند؛ رگهایی آنقدر بزرگ که دیده میشوند و بنابراین، لازم بود تا کارکردی اخلاطی برای آنها تعیین شود.
اما باز هم یک مساله باقی میماند: گرههای لنفاوی[۵]. گرههایی که آنقدر بزرگ هستند که آنها هم در فرآیند مشاهدهی تشریحی طبیب اخلاطی دیده میشدند. امروزه، فیزیولوژی این گرهها ارتباط تنگاتنگی با ادراک سلولی – ملکولی از بدن دارد. گرههایی که وظایفی چون جلوگیری از ورود «ذرات خارجی» به جریان خون و تولید لنفوسیتها[۶] یا به بیان دقیقتر، لنفوسیتهای B و T بالغ را برعهده دارند (شیرازی و دیگران، ۱۳۹۸، ص۲۰۷). کارکردهایی که بدلیل پایانپذیری مشاهداتی اجزای بدن در مفاهیم عضو و خلط و عدم ادراک سلولی از بدن، در طب اخلاطی امکان بروز نداشت. طب اخلاطی، اما برای آنها هم تدبیری اندیشیده بود. به گفتهی عمادالدین محمود شیرازی (قرن ۱۰ق.)، «اقسام ثلاثه یعنی ورید و شریان و عصب استناد و اعتماد بر این غدد و بر لحم غددی که این غدد حشوی آن است، دارند تا اوضاع ایشان محفوظ باشد و هتک و انقطاع در ایشان راه نیابد خاصه در وقت حرکتهای عنیفه» و این یعنی، آنها مکانهایی برای محافظت و نیز جلوگیری از پارگی رگها و رشتههای عصبی در اثر حرکات شدید بدن تصور میشدند (شیرازی، ۱۳۹۹، ص۶۲۶-۶۲۵).
نظریهی اخلاطی و با این رویکرد، به بدن انسان مینگریست و همه چیز را سامان میداد. آنگونه که دیده میشود، تفاوتها بیشتر از آن هستند که بتوان طب اخلاطی و پزشکی مدرن را یک گونهی پزشکی تصور کرد و علت، آنگونه که در بالا هم به آن اشاره شد، در دگردیسیِ رخداده در مباحث نظری آنها نهفته است. بدن انسان در طب اخلاطی و با این کارکرد فیزیولوژیایی، به سرزمین عجایب تبدیل شده بود. طبیب اخلاطی با این فیزیولوژی، در سرزمین عجایب کنکاش میکرد.
منابع:
شیرازی، عمادالدین محمود. التشریح، ج. ۲. مقدمه، تحقیق و تصحیح محمدابراهیم ذاکر. تهران: مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۹۹.
شیرازی، ر.، نظمآرا، ز.، کاظمیها، م.، رهروان، س.. آناتومی عمومی. تهران: انتشارات اندیشه رفیع، ۱۳۸۹.
[۱]– Lymphatic system
[۲]– Lymph
[۳]– Thoracic duct
[۴]– Right lymphatic duct
[۵]– Lymph nodes
[۶]– Lymphocytes
رضا غلامی، دانشآموخته دکتری تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی