تأملات گادامر در باب پزشکی
علیرضا منجمی
سلامت و بیماری چنان با زندگی انسان در هم آمیخته است که همواره موضوع جذاب و چالشبرانگیزی برای تأملات فلسفی نیز بوده است. با آنکه تا پیش از برآمدن فیلسوف-پزشکان و قوام یافتن حوزۀ پژوهشی فلسفۀ پزشکی در سدۀ اخیر، تأملات نظاممند و ساختاریافته در باب پزشکی و طبابت وجود نداشته است، اما فیلسوفان همواره عنایتی به پزشکی داشتهاند. این تأملات بیتردید میتواند فلسفۀ پزشکی را غنی کند و در یافتن راهها و پرسشها نو و گشودن افقهای تازه یاری رساند. به مناسبت روز جهانی فلسفه، حلقۀ فلسفۀ پزشکی نشستی برگزار کرد.
تاملات گادامر در باب پزشکی
علیرضا منجمی
این کتاب مجموعه سخنرانیهای هانس گئورگ گادامر برای پزشکان است. اینکه فیلسوف معتبری چون گادامر به سراغ مسائل پزشکی و سلامت رفته است کنجکاویبرانگیز و مغتنم است. این کتاب به زبان آلمانی با عنوان Über die Verborgenheit der Gesundheit در سال ۱۹۹۳ منتشر شد. ترجمه انگلیسی آن را در سال ۱۹۹۶ انتشارات دانشگاه استنفورد منتشر کرد و در سال ۱۳۹۳ با ترجمه نرگس تاجیک و به همت انتشارات روزگار نو روانۀ بازار کتاب شد.
تأمل در آثار فیلسوفانی که به پزشکی پرداختهاند اما فیلسوف پزشکی محسوب نمیشوند و بهرهگیری از آنها در فلسفۀ پزشکی مستلزم دانستن مسألۀ اصلی آن فیلسوف و فهم جایگاه پزشکی در آن چارچوب است.
در این نوشتار کوتاه تلاش میکنم به دو پرسش مهم پاسخ دهم. اول آنکه رازوارگی سلامت در مجموعه آثار گادامر چه جایگاهی دارد و گادامر چرا به سراغ موضوع سلامت و پزشکی رفته است و دوم آنکه رازوارگی سلامت در حوزۀ فلسفۀ پزشکی چه جایگاهی دارد؟
جایگاه رازوارگی سلامت در مجموعه آثار گادامر
رازوارگی سلامت در سپهر آثار گادامر، ادامه کوشش اوست برای پاسخ دادن به پرسشی که در تمامی آثارش دنبال میکرده است. گادامر فلسفۀ امروز را در پرتو علوم جدید میفهمد و کار اصلی فلسفه را از سدۀ هفدهم به این سو وساطت میان روش علم نوین از سویی و تمامیت تجربۀ ما از زندگی از سوی دیگر می داند. البته پرسش اصلی گادامر نه فهم چیستی روش علمی، بلکه این است که دستاوردهای علمی چه ربط و نسبتی با تجربۀ زندگی ما دارد. به بیان دیگر، چگونه چشمانداز طبیعی ما از جهان، یعنی تجربۀ ما از جهان در در گذر زندگی کسب میکنیم، با اقدار خدشهناپذیر علم پیوند برقرار میکند؟ از همین رو گادامر صراحتاً میگوید:
«یگانۀ دغدغۀ من این بوده است که بنیانی نظری استوار کنم تا بتوانیم بر اساس آن، با عنصر بنیادین فرهنگ معاصر، یعنی علم و کاربردی تکنولوژیک مواجه شویم.»
صورتبندی دیگری از همین پرسش در جایجای کتاب رازوارگی سلامت آمده است که در جستجوی گشودن امکانی برای پیوند تجربۀ زندگی و تجربۀ پزشکی است. گادامر نشان میدهد که کار ما، امروزه، ایجاد ارتباط مجدد میان جهان عینی تخصصیشدهای است که پزشکی در اختیارمان میگذارد و سلامت به مثابه مراتب بنیادین هستیمان است. سلامت نه دلبخواهی است و نه دستکاریکردنی، بلکه صرفاً توجه ما را میطلبد.
گادامر پزشکی را برگزیده است زیرا به زعم او رسوباتی از خرد کهن را میتوان در آن ردیابی کرد. به باور گادامر در این عصر علمیتکنیکی که همه چیز به سمت تخصصیشدن و تکنولوژیکشدن مفرط پیش میرود پزشکی هنوز ویژگیهایی از خود بروز میدهد که از برنتافتن این هژمونی دارد. یکی از مهمترین این ویژگیها جایگاه قضاوت و داوری در پزشکی است که مورد محور (case-based)، نیازمند تفسیر و مبتنی بر گفتگو است. گادامر با ردیابی همین عناصر اصلی در پزشکی، نشان میدهد ارتباط نظر و عمل- که به باور او تنش میان آنها ذاتی هر موقعیت مدرن است- چگونه در پزشکی دیگرگونه است و تأمل دربارۀ آن بصیرتهای تازهای بر ما عرضه میکند.
به اذعان بسیاری از شارحان برجستۀ گادامر، همچون گونتر فیگال، رابرت دوستال و ژان گروندن، کتاب رازوارگی سلامت نمونۀ عملی کاربست هرمنوتیک فلسفی گادامر است. در این کتاب گادامر از سویی نشان میدهد که هرمنوتیک فلسفی، روش صرف نیست و از همین رو با کارهای اریک هیرش که تلاش میکرد هرمنوتیک را به روش فروبکاهد یکسره مخالف است؛ از سوی دیگر، نقش هرمونتیک فلسفی در کاویدن مسائل پیرامونمان را به شایستگی بازمینماید.
برای نمونه، مناقشات مهم در باب جایگاه علوم طبیعی و حجیت سنت با یاری آراء او در رازوارگی سلامت قابل حل است. گادامر متهم است که از علوم طبیعی فهمی پوزیتویستی دارد. با آنکه او هیچگاه به صراحت چنین مطلبی را نگفته است، در کتاب حقیقت و روش چنین برداشتی دور از ذهن نیست، اما در کتاب رازوارگی سلامت موضع خود در مواجهه با علوم طبیعی را به روشنی بیان کرده است به طوری که می توان آن را از این توطئه مبرا دانست. [i]
نگاه او به علم را به جای آنکه مجموعهای از گزارهها بداند، نوعی پرکتیس یا کاروزی تلقی میکند:
« علم چیزی به جز حالت معمول پژوهش نیست».
و همان طور که میدانیم در بن واژه « پژوهش» کاروزی مندرج است، این در حالی است که واژۀ «علم» این ظرفیت وجود دارد که صرفاً به عنوان مجموعهای از گزارههای معرفتی تلقی شود.
او علم و تکنولوژی جدید را درهمتنیده میبیند و از همین رو علم را نوعی فرافکنی ساختی (constructive projection) میداند و به همین سیاق، میان علم و تجربۀ زیسته تمایزی جدی و قاطع برقرار میسازد.
مناقشه دوم در باب حجیت سنت است که میتوان در مباحثۀ گادامر و هابرماس جستجو کرد. نقد هابرماس بر گادامر این است که سنت در نظر گادامر عنصر رهاییبخشی ندارد و صرفا در کار توجیه وضع موجود است، بدون آنکه توان نقد سنت را داشته باشد. هابرماس برای اثبات مدعای خود به کورد بیمار روانپریش (مبتلا به اسکیزوفرنی) متوسل میشود. که زبان را در غیرموضع خود به کار میبرد و در اصل به اجماع یا سنت زبانی تعرض میکند و روانکاو میکوشد با بکار گرفتن عنصر رهایی بخشی نقد او را به سنت زبانی بازگرداند. با به کارگرفتن این استعاره، هابرماس میکوشد نشان دهد که سنت ممکن است به همین سیاق دچار پریشانی و تشتت شود و کار فیلسوف نقد سنت و رهاییبخشی است. به باور هابرماس اجماع به خودی خود امری اصیل نیست و چه بسا ممکن است دچار انحراف شود. از این رو سنت میتواند نوعی آگاهی کاذب باشد و لاجرم حجیت ندارد و نمیتواند به نقد ایدئولوژی دست بزند.
دستاوردهای رازوارگی سلامت برای فلسفه پزشکی
به آنچه بحران پزشکی مدرن خوانده میشود در دهههای شصت و هفتاد میلادی دو نحله مهم تأملات فلسفی در باب پزشکی برآمد که در پی فهم نسبت علم و پزشکی بودند. در یک سو متفکرانی قرار داشتند که به رشتهای مستقل با عنوان « فلسفۀ پزشکی» قائل نبودند زیرا پزشکی را علمی تمامعیار میدانستند و فلسفۀ پزشکی را معادل فلسفۀ علم میپنداشتند. آنها تنها وجه ممیزۀ پزشکی از سایر رشتههای علمی را مباحث اخلاقی میدانستند که آنها را باید بیرون از دایرۀ علم طرح کرد. اما در سوی دیگر رویکرد فلسفی متفاوتی قرار داشت که پزشکی را نه صرفاٌ علم بلکه هنر هم میدانست و نادیده گرفتن جنبههای هنری یا انسانی پزشکی را علت بحران پزشکی مدرن میدانست. از همین رو وظیفۀ فلسفۀ پزشکی بازگرداندن وجهۀ هنری یا انسانی پزشکی است. روشن است که این رویکرد به «فلسفۀ پزشکی» باور دارند. با گسترش پژوهشهای فلسفی رویکرد فلسفۀ پزشکی از رویکرد فلسفۀ علمی پیشی گرفت چنان که اکنون میتوان ادعا کرد فیلسوفان مهم و تأثیرگذار به نام پزشکی به رویکرد دوم (استقلال فلسفۀ پزشکی) تعلق دارند.
با آنکه رازوارگی سلامت در ادبیات فلسفۀ پزشکی در دهههای اولیه نقش کمتری داشت اکنون میتوان آموزهها و بصیرتهای گادامر را در آراء فیلسوفان پزشکی امروز همچون اسونئوس به روشنی دید. آنچه تأملات فلسفی گادامر روشن ساخت انحلال دوگانۀ هنر-علم در پرشکی است.[ii] از منظر او پزشکی کارورزیای است که به فهم هرمنوتیکی از مشکل بیمار مبتنی است. این فهم هرمنوتیکی که از رهگذر گفتگوی پزشک و بیمار حاصل میشود نیازمند امتزاج افقهای پزشک و بیمار است.
گادامر معنای سلامت را دگرگون و آن را از انحصار پزشکی خارج میکند. به باور او سلامت محصول پزشکی نیست بلکه مداخلات پزشکی صرفا با همنوایی و هماهنگی با طبیعت بیمار را به وضعیت سلامت بازمیگردانند.
«مراقبت از سلامت دلمشغولی و دغدغۀ هر انسان است». اگر این گفته گادامر را سرلوحۀ کار قرار دهیم، علومانسانی پزشکی نه صرفاً متعلق به پزشکان بلکه حوزهای انتقادی است که هر شهروند میتواند وظیفۀ خود را به انجام برساند.
[i] برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به منجمی, علیرضا. (۱۳۹۷). تأملی در نسبت هرمنوتیک فلسفی گادامر و علوم طبیعی. ذهن, ۱۹(۷۳), ۴۷-۷۲.)