انواع بدن مبتنی بر تحولات تکنولوژیک
علی هاشمی*

کلان ایده «بدن» در پزشکی از اهمیت انکارناپذیری برخوردار است؛ بدن در ضمن تحولات تکنولوژیک در سالهای اخیر دچار تطوّراتی شده است؛ این دگرگونیها در بدن جسمانی -که در ربط وثیقی با بدنمندی انسانی به معنای در-جهان-بودن است- موجب گردیده تا مفاهیم پایه پزشکی نیز تغییر کنند؛ در واقع کلان ایده «بدن» در تقویم و یا به عبارتی بازتقویم مفهوم سلامت/بیماری نقش بسزایی داشته و دارد؛ این بدین معناست که با تغییر بدن جسمانی مفاهیم پایه پزشکی مانند سلامت، بیماری، معاینه، درمان نیز دچار تغییر میشوند و اساسا این بدن است که به عنوان ابژه پزشکی زمین بازی پزشکی را تا حدود زیادی متعیّن می سازد؛ مبتنی بر امکانات تکنولوژیک معطوف به بدن و اعضای طبیعی و ارگانیک، بدن دیگر به مثابه زمین (تا حدود زیادی) ثابت و لایتغیّر بازی پزشکی نیست؛ بلکه خودش را به مثابه یکی از عناصر متغیّر در پزشکی که میتواند محل دستکاریهای شگرفی قرار گیرد منکشف مینماید؛ بدین ترتیب «بدن» امروز با انواع دستکاریها و تغییرات تکنولوژیک ظهوری «نامتعیّن» یافته است؛ به عبارتی میزان کنترل بشر بر بدنش مبتنی بر امکانات تکنولوژیک به شکل فزایندهای رشد کرده است؛ از طرفی غلیان علاقه به مسائل مربوط به بدن در سالهای اخیر در مراکز علمی، رشد انعطاف پذیری اجتماعی، حمله پسامدرن به نقشآفرینی عقلانیت بدون جسم دکارتی، و تکثیر تکنولوژیهای جدید که برای کنترل، (باز)شکل دهی و واسطه گری روابط جسمی با دیگران، همه اینها زمینهای را فراهم میکند تا احساس ما از آنچه دقیقاً بدن چیست و چه میتواند شود، نامتعین تر گردد. مخلص کلام اینکه بدن «پروژه»ای شده که در بحبوحه انواع بغرنجی از ضروریات، انتخابها و گزینه ها آماده «کنترل شدن» است. (Williams, 1997, p. 1041) این امر به نوبه خود، تناقضی ایجاد میکند: هر چه کنترل بیشتری بر بدنمان داشته باشیم، تعیّن بدن کمتر میشود. (Shilling, 1993)
مسئله مهم دیگری که در ضمن توجه به کلان ایده «بدن» قوام مییابد، ظهور «سایبورگ» است؛ همان طور که هاراوی بیان میدارد سایبورگ به موجودی ترکیبی از ماشین و اندام و یا به عبارت دقیقتر ترکیبی از سایبرنتیک و ارگان اشاره دارد که دو نوع مرز را به طور همزمان درهم میشکند: مرز بین حیوان (یا سایر جانداران) و انسان، و مرز بین ماشینهای خودکار (اتوماتیک) و اندامگان انسان؛ در واقع الحاق انواع تکنولوژیها به بدن موجب میگردد که بدن در وضعیتی قرار گیرد که بسیاری از دوگانه های عصر مدرن دچار فروپاشی گردند. (Haraway, 1991: 151)
علاوه بر این بدیهی است که توسعه های علوم زیست پزشکی –از جراحی زیبایی تا مهندسی ژنتیک – و توسعه در نانوتکنولوژی نقش محوری ایفا نمودند تا اینکه برخی به این فکر کنند که شاید نسل بعد آخرین نسل انسان «محض[۱]» باشد.(Deitch, 1992) مسلّماً حتی «سریعترین نگاه» به بدن انسان –از سر تا پا– انواع روشها را به ذهن متبادر میکند که پزشکی بتواند انسان را به «سایبورگ» تبدیل کند – از تکنولوژیهای إحیاکننده یا نرمال کننده اندام گرفته تا بازسازی یا ارتقادهنده.
(Williams, 1997: 1041)«بازسازی» بدن مبتنی بر تکنولوژیهای پیشرفته پزشکی موجب گردیده تا کنترل غیرمنتظرهای بر بدن اعمال شود و شاهد یک نوع عدمتعیّن در معنای بدن بوده و با انواع مختلفی از بدن و اندامگان قابلنصب در بدن انسانی در «فروشگاه بدن فراانسان[۲]» مواجه گردیم؛ در واقع هر کدام از این بدنها زمینهی بازتقویم مفاهیم پایه پزشکی را فراهم میآورند.
[۱] pure
[۲] transhuman bodyshop
- دانش آموخته دکترای فلسفۀ علم و تکنولوژی، پژوهشکده تاریخ و فلسفۀ علم، پژوهشگاه علوم انسانی