دانش روایی درباره پدیدههای پزشکی
نوشته ریتا شارون، آن هونساکر هاوکینز، آن هادسون جونز ترجمه: محسن خادمی
دانش روایی
هنگامی که پزشک با بیمار خود در مطب یا در کنار بستر وی ملاقات میکند، بیمار داستان پیچیده و ذواَبعادی را برای وی تعریف میکند. بیمار با استفاده از کلمات و حرکات [زبان بدن]، رویدادها و احساسات مربوط به بیماری خود را بازگو میکند، در حالی که بدن او- از طریق یافتههای فیزیکی، تصویربرداریها، علتیابیها، اندازهگیریهای آزمایشگاهی یا بافتبرداریها- چیزهایی که بیمار هنوز نمیداند را «میگویند». اگر بیمار راویِ مردد یا آشفتهگویی باشد، پزشک باید شنوندهای هشیار باشد، به جلو خم شود تا نکته را دریابد، جاهای خالی را تکمیل کند، داستان را تا آخر بشنود، به طوری که پس از شنیدن آن بتواند دادهها را به فرضیههای آزمونپذیر دستهبندی کند. ارزیابی بیماران نیازمند مهارتهایی است که توسط خوانندۀ دقیق انجام میشود: احترام گذاشتن به زبان [بیمار]، اتخاذ دیدگاههای غریب و ناآشنا، تلفیق پدیدههای جدا از هم (خواه یافتههای فیزیکی یا استعارهها) بهگونهای که معنادار باشند، ساماندهی رویدادها در روایتی که به نتیجهگیریشان منتهی شود، و فهم یک داستان در متن سایر داستانها از همان راوی.
پزشکان برای درک اطلاعات بالینی، بر مهارتهایی تکیه میکنند که به سپهرِ رواییِ دانش تعلق دارد. دانش روایی برخلاف دانش علمی-منطقی، رویدادهای منحصربهفردی را که برای انسانها یا بدیلهای انسانی رخ میدهد، در قالب داستانهای معنادار مرتبسازی میکند. اگر داستانهای روزنامهها، اسطورهها، افسانههای قومی و رمانها نمونههایی از روایتها هستند، پس رویدادهای مربوط به بیماری بیماران نیز به نوعی روایتاند، همانطور که توصیفات شفاهی و مکتوبِ این رویدادها روایت هستند.
علوم انسانی و اجتماعی در طول دو دهۀ گذشته چرخشی روایتگرایانه (narrativist) داشته است که طی آن پژوهشگران و دستاندرکارانِ رشتههای مختلف (نقد ادبی، تاریخ، جامعهشناسی و مردمشناسی) و حرفهها (حقوق، معلمی و روانکاوی) در نظریۀ روایی، رویکردهای جدید برای فهم کار خود در دنیای پستمدرن یافتهاند. روشهای روایی با تکیه بر آثار منتقدان ادبی، مورخان و فیلسوفان، توجه را متمرکز کردهاند بر تلاشهای داستاننویسان برای یافتن پیوندهای علّی یا معنادار میان رویدادها، ترتیببندیهای زمانی و ترتیبدهی مجدد آن رویدادها، و شیوههایی که راوی یا نویسنده، داستان را برای شنونده یا خواننده عرضه میکند، و نیز مجموعۀ پیچیدهای از رویدادهایی که با تفسیرِ شنونده یا خوانندۀ داستان آشکار میشوند. گرچه شاید به نظر برسد که پزشکی در علاقۀ شدید خود به تفکر روایی قدری تأخیر داشته است، اما در حقیقت بسیاری از پژوهشگران از مدتها پیش از روشهای روایی در مطالعۀ پدیدههای پزشکی نظیر تعاملات پزشک و بیمار و تجارب پدیدارشناختی بیماران از بیماری استفاده کردهاند. اخیراً، در بررسی مسائل پزشکی نظیر ضریب ریسکها (risk factor) برای تعویض مفصلِ ران در بیماران مسن، توانایی بیماران در فهم و تفسیر بیماریهای مزمن، و بررسیهای میانفرهنگیِ حرفۀ انکولوژی (oncology) روشهای روایی اتخاذ شده است. از منظر پزشکی، مطالعۀ روایی به منتقد ادبی، مورخ، فیلسوف و انسانشناس این امکان را میدهد که در کنار پزشک برای بهبود بیمار تلاش کند.
مفاهیم روایی نظیر روایتپذیری (narratability)، زمانمندی (temporality)، و طرح/ پیرنگ (plot) که از مطالعات ادبی وام گرفته شده است، با بسیاری از پژوهشها و فعالیتهای پزشکان مناسبت دارد. تولید و انتقال دانش پزشکی تا حدی پروژههایی روایی هستند. با این وجود، پروژههای علمیمنطقیِ سنجیده، هم تحقیقات پایه و هم تحقیقات بالینی، امروزه دریافتهاند که تا حدی بر شیوههای رواییِ شناخت (knowing) تکیه کنند: طرح (plot) و مقصود (intention) جهتبخشِ تکوین و تأیید فرضیه های علمی است. بیشترِ وقت پزشک صرف گفتن یا شنیدن داستانها میشود- نه تنها در کنار بستر بیمار، بلکه با شرکت در گشت و سرکشیهای آموزشی، در سرکشیهای واقعی و مهم، در مشاورههای لب خیابان، در معرفینامهها. این ارائه و بازارائۀ بیماران (cases)، به پزشکان اجازه میدهد تا تمام ابعاد واقعیت موجود را بررسی کنند و سپس اقدامات بالینی را انتخاب، توجیه و ارزیابی نمایند. شمارۀ اخیرِ ژورنالِ Literature and Medicine که کاملاً به دانش روایی و پزشکی اختصاص دارد، پروژههای روایی در آموزش و مراقبت از بیماران را گزارش میکند که شامل فعالیتهایی از کار در آسایشگاه تا آموزش رزیدنتی در بیهوشی و رواندرمانی است.
فعالیتهای ادبی به پزشکان کمک میکند تا مهارتهای روایی خود را پرورش دهند و تقویت کنند. خواندن داستان یا شعر، از فعالیتهای الگویابی و معناسازی بهره میگیرد که منجر به ارزیابی بالینی مناسب میشود. خواندن، فعالیتهای ذهنی و خلاقانۀ تخیل و تفسیر را به میان میکشد و قابلیتهای ظریفِ همدلی و احترام را تقویت میکند. نوشتن در ژانرهای روایی دربارۀ بیماران، تمرینی برای تخیل بالینی است و از منابع عمیق و شخصیِ دانش در مورد بیماران و آنچه که آنها را آزار میدهد، بهره میبرد. از دانشجویان پزشکی در چندین دانشکده خواسته میشود که هنگام نوشتن تاریخچۀ بیماری کنونی، نظر بیماران خود را به عنوان وسیلهای برای [کسب] تجربه و خبرگی، هر چند به صورت نیابتی و غیرمستقیم، درنظر بگیرند. پزشکان باتجربه، حتی آنان که نویسندگان حرفهای نیستند، ارزشگذاری نوشتههای خود در مورد عملکرد خویش را آغاز کردهاند. مجلاتی نظیر Annals of Internal Medicine، Journal of the American Medical Association، Journal of General Internal Medicine، و American Journal of Medicine و بسیاری از مجلات انجمنهای دولتی پزشکی، تأملات شخصی پزشکان را در مورد عملکرد خود منتشر میکنند. در تمام این شیوهها، پزشکان و دانشجویان دریافتهاند که تصدیق معرفت حضوریِ (inner knowledge) خود برای نیل به نقش و جایگاه زبان، چیزی واجد ارزش بالینی در مورد بیماران یا عملکردشان به آنها میآموزد- چیزی که در غیر این صورت، چه بسا نادیده گرفته شود.
دانش روایی به پزشکان خودشناسی میدهد و همچنین زمینۀ شناخت [بهتر] بیمارانشان را فراهم میکند. بسیاری از چالشهای کنونی در پزشکی ناشی از ناتوانی پزشکان در تحقق اهداف و آرمانهای حرفهای آنهاست. عدهای از پزشکان که دلسرد و سرخورده شده، و مورد استثمار قرار گرفته، و احساس میکنند فریب این حرفه را خوردهاند، به فرزندان خود توصیه میکنند که پزشک نشوند، از ابنرو و به دنبال راههایی برای ترک حرفۀ خود میباشند. افزایش خودشناسی از طریق روایت میتواند به این پزشکان کمک کند تا رضایت خود را از عملکردشان بازیابی کنند. خواندن و نوشتن با کمک به پزشکان برای شناختِ خودِ عاطفیشان، میتواند پزشکان را به سمت اهداف سخاوتمندانۀ خدمت و فداکاریای که به خاطر آن وارد حرفۀ پزشکی شدهاند، هدایت کند.
اخلاق روایی
تشخیص اهمیت ادبیات برای پزشکی، موجب رویکرد جدیدی به عملکرد اخلاقی شده است. پزشکان باید اصول اخلاق پزشکی را بدانند؛ همچنین باید بیاموزند که بافت و بسترِ زندگی یک بیمار را با تمام پیچیدگی اخلاقی آن حدس بزنند. رویکردِ صرفِ تحلیلی به اخلاق، تعارضات انسانی را به مسائل عقلانی فرو میکاهد، اما رویکرد روایی به اخلاق، رویدادهای فردیِ بیماری را، با همۀ تناقضات و معناداریشان، برای فهم و تفسیر مطرح میکند.
ادبیات با برانگیختنِ تخیل اخلاقی و بالینی، پزشکان را به سمت زمینهمندساختن (contextualize) و منحصربهفردکردنِ (particularize) مسائل اخلاقی در مراقبتهای بهداشتی سوق میدهد. روشهایی که اغلب «اخلاق روایی» نامیده میشود، بررسی جدیِ معضلات اخلاقی در زندگی بیمار را در کانون توجه خود قرار میدهد. اخلاق روایی نوعی شناخت مطرح میکند که نئوکانتیهای آلمانی آن را «تفهّم» (یا فهم همدلانه: Verstehen) مینامیدند: معنایی قوی، ملموس و غنی از احساسات، ارزشها، باورها و تفسیرهایی که تجربۀ واقعی فرد بیمار را میسازند. اخلاق روایی نیز مانند رویکردهای پدیدارشناسانه و اصولشناسانه (casuistic) به اخلاق پزشکی، معضلات اخلاقی را در چارچوب فرهنگ و زندگینامۀ بیمار قرار میدهد و به پزشکان این امکان را میدهد تا سؤالاتی [اخلاقی] مطرح کنند: نظیر این سؤال که «در مواجهه با این زندگی، مرگ خوب چیست؟»
هدف از بهکارگیریِ اخلاق روایی جلوگیری از ایجاد معضلات اخلاقی با گنجاندنِ شناخت کاملاً روشن و مصرّحِ ابعاد اخلاقیِ زندگی واقعی بیمار در مراقبتهای پزشکی است. لحظات اخلاقی نه تنها در بخش مراقبتهای ویژۀ نوزادی یا در سوئیتهای پیوند قلب، بلکه در موقعیتهای عادی و روزمرۀ طبابت عمومی نیز رخ میدهد. یکی از مشخصههای بارزِ بهکارگیریِ اخلاق روایی، پرورشِ فهمی همراستا با ارزشها و باورهای بیماران است که در صورت لزوم بر ویزیت خانگی، تاریخچۀ مبسوط زندگی، و بحثهای مفصل با اعضای خانواده و مراقبان متکی و مبتنی است. مهارتهای روایی میتواند به متخصصان بالینی کمک کند تا به هنگام بروز سؤالات اخلاقی حساس باشد، سؤالات مربوط به ارزشها و باورها را در امور مربوط به مراقبتهای پزشکی لحاظ کنند، و با تعارضات درونی، تراژدیها، طنزها، کنایهها و ابهاماتی که به هر زندگی انسانی کمک میکند، تعامل برقرار کند.
مطالعات ادبی در بهکارگیریِ اخلاق روایی هم در متون و هم در روشها تأثیرگذار است. معلمان اخلاق دریافتهاند که روایات ادبی نسبت به سایر مواردِ به اصطلاح اخلاقی در کلاسِ درس بیرقیباند. برای مثال، متونی از درام کلاسیک، داستانهای رئالیستی قرن نوزدهم، و داستانهای کوتاه معاصر توانستهاند دانشجویان را غرق در منحصربهفردبودگیِ تعارض اخلاقی کنند، و در یک جهان تماماً بهصحنهآمده جذبۀ متقاعدکنندۀ حقیقتنماییِ داستانسرا را ارائه دهند. داستان کوتاهِ «بخشش» (Mercy) ریچارد سلزر میتواند نمونهای از این دست باشد. در این داستان، پزشکی از یک بیمار لاعلاج با درد شدید مراقبت میکند. بیمار خواهان مرگ است و حتی خانوادهاش نیز مستقیماً میخواهند که او از بدبختی خلاص شود. وقتی دوز کُشندۀ مورفین نمیتواند باعث مرگ این بیمار شود، پزشک دیگر کار بیشتری از دستش بر نمیآید تا بیمار بتواند بمیرد و خلاص شود. خواندن این داستان، تعارضات عاطفی و حرفهای را آشکار میکند که همۀ کسانی که از بیمارانِ در حال مرگ مراقبت میکنند را درگیر میکند. خواندنِ جدیِ چنین داستانهایی، علاوه بر آموزشِ دانشجویان و پزشکان در محدودههای قانونی و حرفهایِ خاتمۀ درمان، موجب تحکیم و تقویتِ درک همۀ مسائل فکری، قانونی، وجودی، معنوی که در چنین شرایطی در معرض خطر هستند، میشود.
شاید روشهای ادبیات، مبناییتر از متون ادبی فردی، برای اخلاق باشند. اگر شمّ اخلاقی (moral sense) در قوای ذهنیِ خلاق نباشد، در کجا وجود دارد؟ همسویی با امر حق و امر خیر، از طریق تجسمِ تخیلیِ موقعیتهای دیگران حاصل میشود. محققان ادبی که در سنت نقد اخلاقی قلم میزنند، پیامدهای اخلاقیِ خواندن جدی را بررسی میکنند و یافتههای آنها ناظر به متخصصان اخلاقِ پزشکی است. رابطۀ میان خواننده و کتاب- هر کتابی- پای ارزشها، باورها و ارادۀ خواننده را به میان میکشد. یک کتاب- یا، در زمینۀ پزشکی، یک فرد بیمار (case)- توانایی تغییر خواننده را در مواجهه با امور ناشناخته آشکار میکند و خواننده را به چالش میکشد تا به حد مطلوبِ درک جهان از زاویۀ دیدِ دیگری برسد. پزشکی و اخلاق زیستی میتوانند مستقیماً از بینشهای ادبی در خصوص تقابل میان افراد غریبه بر سر مسائل مربوط به خیر، عدالت و کارهای درست بهره ببرند.
اَشکال تحلیلی نمیتواند حاوی ابهامات و ظرایف معناییای باشد که در زندگی اخلاقی به وجود میآیند؛ ادبیات بهتر میتواند طنین پیچیدۀ انتخاب انسان و خواستۀ انسان را به تصویر بکشد. وظیفۀ عملی هر متخصص اخلاق، ارائۀ صورتبندی منقّحِ بیمار (case) و تفسیر آن است که این خود مستلزم به کارگیری مهارتهای روایی و حتی ظرفیتهای ادبی است. همانطورکه متخصصان بالینی به دنبال ابزارهای پایدار و معقولی جهت رسیدن به نتایج مناسب برای معضلات مربوط به مراقبت هستند؛ در این میان، متون و روشهای ادبی میتوانند ماهیت استدلال اخلاقی را روشن ساخته و به عنوان راهنمای ارزشمندی برای رفتار اخلاقیِ فردی و جمعی عمل کنند.
منبع
Literature and Medicine: Contributions to Clinical Practice, Rita Charon, MD; Joanne Trautmann Banks, PhD; Julia E. Connelly, MD; Anne Hunsaker Hawkins, PhD; Kathryn Montgomery Hunter, PhD; Anne Hudson Jones, PhD; Martha Montello, PhD; and Suzanne Poirer, PhD
محسن خادمی دانشجوی دکتری فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی