شواهد از چیزی و شواهد برای کسی
کارلو مارتینی+ مترجم: محسن خادمی*
پزشکی مبتنی بر شواهد معمولاً به عنوان «استفادۀ آگاهانه، صریح و خردمندانه از بهترین شواهد موجود در تصمیم گیری در مراقبت از تک تک بیماران» تعریف می شود. مفهوم شواهد در معرفت شناسی مفهومی محوری است و معمولاً به «آنچه باورها را توجیه می کند» اشاره دارد. برتراند راسل تصور میکرد که شواهد همان «دادههای حسی» (sense data) است، یعنی امورِ ذهنیِ (mental) توجیهکنندۀ باور، و در پاره ای از نمونههای کلاسیک به سبک گتیه، شواهد چیزی است که به یک سوژه انسانی اجازه میدهد تا چیزی را به نحو عقلانی باور کند. به عنوان مثال، رد پای خون آلود در صحنه قتل چیزی است که شرلوک هولمز (Sherlock Holmes) را توجیه می کند که قاتل چکمه پوشیده بوده، نه کفش صندل؛ و آثار DNA نیز روی بدن قربانی می تواند به هیئت منصفه کمک کند تا در یک محاکمۀ قتل رای صادر کند.
به گفته بیزگرایان (Bayesians)، شواهد اضافی به ما کمک می کند تا باورهای خود را تقویت یا تضعیف کنیم، حتی زمانی که آنها را در شرایطی از شواهد محدود شکل دهیم. به این معنا، شواهد عبارتست از شواهد برای کسی و شواهد از چیزی. البته رسیدن از شواهد به باور، متأثر از عوامل مختلفی نظیر ظرفیت استدلال، زمینه، و باورهای قبلی ماست.
مفهوم شواهد به عنوان آنچه باورهای ما را توجیه می کند، تنها مفهومی نیست که در متون فلسفی آن را می یابیم. از نظر بسیاری از فیلسوفان و روش شناسان علم، شواهد دادگاه علم هستند: طبیعتاً این مطلب عمومیت دارد، و در مقابل چشم همگان است و به موجب همین شواهد است که می توانیم مسائل علمی خود را به طور شفاف حل و فصل کنیم. رودولف کارنپ از طرفداران تلقی اخیر است که هدف فلسفه را توسعۀ «نظریه ای راجع به شواهدی میدانست که در پرتو آن دانشمندان بتوانند در مورد اینکه آیا، و تا چه حد، شواهدِ عمدتاً پذیرفته شدۀ ما فرضیهای را تأیید میکنند، اختلافات خود را حل و فصل کنند.» بیشتر تبیینهای معاصر راجع به شواهد، (فی المثل تبیین های های آخینشتاین (۲۰۱۰) و وودوارد (۲۰۰۳) و مفهوم احتمالی شواهد (بوونز و هارتمن ۲۰۰۴)) شواهد را به منزلۀ مدرکی برای چیزی، بدون در نظر گرفتن عوامل انسانی، در نظر میگیرند.
آخینشتاین می نویسد: «… اجازه دهید بگویم که مفهوم شواهد مورد نظر من، یک مفهوم عینی (objective) است، نه ذهنی (subjective): اینکه e شواهدی برای h است و اینکه این شواهد چقدر قوی است، بستگی به این ندارد که کسی در مورد e، h یا رابطۀ آنها چه اعتقادی دارد. به همین ترتیب، وودوارد (Woodward) نیز به طور ضمنی بر تلقی ای از شواهد صحه مینهد که فاعلان شناسایی که فلان شواهد را پردازش میکنند و به فلان نتیجه میرسند را نادیده میگیرد: «وجود همبستگی بین X و Y که تحت مداخلات مشخصی در مقدّمِ این خلاف واقع (counterfactual) به قوت خود باقی می ماند، به نوبۀ خود شاهدی بر صدق خلاف واقع است.»
تقریر بیزی از تأیید، که در فلسفۀ علم کنونی رایج است، تأیید می کند که اگر E شاهدی برای فرضیۀ H باشد، با توجه به E، احتمال بیشتری می رود که H صادق باشد. بنابراین، شواهد با صدق (truth) مرتبط است، و به ویژه در علم، شواهد نشانگر روابط علّی هستند. به عنوان مثال، داروی A در درمان وضعیت C مؤثر خواهد بود، زیرا نوعی رابطۀ علّی بین مواد شیمیایی موجود در دارو و پاسخ ارگانیسم به آن مواد شیمیایی وجود دارد.[۱] البته شواهدِ- یعنی نشانگرِ (marker)- این رابطۀ علّی میتواند تحت شرایط مناسب خودِ آن پدیده باشد: وقتی دارو را مصرف می کنیم، علائم بیماری ناپدید می شوند. تحلیل عللی که از سلسله مشاهدات ما به استنباطات ما می رسد، تحلیل علّی نامیده می شود.
شواهد به این معنا، گواهِ چیزی است. بنا به قول معروف هکینگ، بر اساس درک علمی و احتمالاتی میتوان از «شواهد از چیزها» (evidence of things) سخن گفت و شواهد در اینجا نشانهای از چیزی (مثلاً یک رابطۀ علّی) است.
[۱]. واضح است که این تنها امکان نیست: این دارو ممکن است به دلیل اثر دارونما (placebo effect) مؤثر باشد، اما برای سادگی مثال میتوانیم این مورد و سایر احتمالات را در براکت قرار دهیم.
+Faculty of Philosophy, Vita-Salute San Raffaele University, Milan, Italy
*دانشجوی دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشکده تاریخ و فلسفه علم، پژوهشگاه علوم انسانی و مظالعات فرهنگی
منبع: Martini , C 2021 , ‘ What “Evidence” in Evidence-Based Medicine? ‘ , Topoi , vol. 40 , no. 2 , pp. 299-305 . https://doi.org/10.1007/s11245-020-09703-4