نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

سراسربین (بخش ششم): ماشین منقادساز

غلامحسین مقدم حیدری

0

 

فوکو معتقد است که تنها چند سال پس از بنتام، جامعه مورد نظر او متولد شد. در ظاهر سراسربین صرفا راه حلی برای رفع یک مشکل تکنیکی در رابطه با بی نظمی و ازدحام در زندان ها بود، اما آموزه هایی که در آن وجود داشت نوع کاملی از جامعه ای جدید را آشکار می کرد. جامعه ای که ما در حال حاضر در آن زندگی می کنیم و آن را تجربه می نماییم. او معتقد است که سراسربین تغییری اساسی در کارکرد زندان ایجاد کرد. از نظر او سلول زندان دارای سه کارکرد بود: «حبس کردن، محرومیت از نور و پنهان کردن»(فوکو، ۱۳۸۷،ص ۲۴۹). سراسربین بنتام تنها کارکرد اول را حفظ کرد و دو کارکرد دیگر را حذف نمود. زندانیان در سلول هایشان دیگر از نور محروم نبودند بلکه بالعکس سلول زندان طوری ساخته شده بود که دارای دو پنجره بود. پنجره بزرگی روی درب سلول رو به برج مراقبت قرار داشت و پنجره دیگری رو به بیرون زندان تعبیه شده بود بطوریکه نور خورشید به داخل سلول می افتاد و تمام آن را روشن می ساخت و بازرس و ناظر برج مراقبت می توانست هر حرکت فرد زندانی را رصد کند.

چنین طراحی از زندان عملکردهای چندگانه ای را به همراه داشت که فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه به آنها اشاره می کند. با بررسی و تامل در این آراء می توان این عملکردها بصورت زیر دسته بندی کرد:

  • فردیت سازی و رویت پذیری

در گذشته افراد زیادی در یک مکان حبس می شدند بطوریکه در زندان ها می توانستند جمعیت های پر ازدحام و نا آرامی را دید. در حالیکه در سلول های زندان سراسربین هر فرد در یک سلولی زندانی بود که دیوارهای آن مانع تماس فرد با هم بندی هایش می شد. بنابراین زندانیان نمی توانستند دسیسه کنند، اقدام به فرار دسته جمعی نمایند و یا طرح هایی برای جرم های آینده شان پی ریزی کنند. بدین گونه مجموعه ای از فردیت های مجزا بوجود آمد که اجازه در آمیختن شدن آنها با یکدیگر داده نمی شد.

اما کارکرد این سلول ها تنها مجزا کردن افراد نبود بلکه «سازوکار سراسربین واحدهایی مکانی را سامان می دهد که مشاهده بی وقفه و شناسایی بی درنگ را امکان پذیر می کنند»(فوکو،۱۳۸۷،ص ۲۴۹) سلول ها همچون قفس های نمایشی بودند که هر نمایش تنها یک بازیگر داشت « بازیگری کاملا فردیت یافته و پیوسته رویت پذیر»(همانجا) آیا زندانی باید همواره موضوع مشاهده بی وقفه مراقب باشد؟ واضح است که مراقبین برج به سبب محدود بودن نفراتشان نمی توانند همواره در همه لحظات به مراقبت از زندانیان تمام سلول ها بپردازند. البته نیازی هم به چنین کاری نیست زیرا هدف از مراقبت آن بود که زندانی همواره احساس کند که تحت نظارت است و بدین گونه مراقب اعمال و رفتار خود باشد. برج مراقبت چنین کارکردی داشت و آموزه بنتام در طراحی آن این بود که « قدرت می بایست رویت پذیر و وارسی ناپذیر باشد»(همانجا،ص ۲۵۰)

رویت پذیر بدین معنا که فرد محبوس توسط مراقب برج دیده می شد اما او نمی توانست مراقبین را ببیند. او در کانون رویت پذیری قرار داشت اما معماری حلقوی سلول ها با برج مراقبتی که در مرکزش قرار داشت و پوشیده بود این امکان را نمی داد که زندانی بفهمد که چه موقعی در معرض رویت پذیری است و چه موقع کسی او را نظاره نمی کند. بدین معنا قدرت اعمال شده توسط مراقبین وارسی ناپذیر بود. این نامرئی بودن مراقبین ضامن نظم بود زیرا در فرد این احساس همیشگی  و پایدار را بوجود می آورد که همواره در حال رصد شدن است حتی اگر در مواقعی مراقب به مشاهده کردن نپردازد. بنابراین ارتباط میان زندانی و مراقبانش ارتباطی یکسویه بود. در سراسربین«زندانی موضوع (ابژه) اطلاعات است اما هرگز فاعل(سوژه) ارتباط نیست»(همانجا،ص۲۴۹)

  • ماشین سوژه-منقادساز:

دو کارکرد رویت پذیری زندانی و وارسی ناپذیری مراقب امکان عملکرد خودکار قدرت را به سراسربین می دهد. فوکو معتقد است که معماری سراسربین « ماشینی است برای خلق و حفظ مناسبات قدرت، مستقل از آن کس که آن را اعمال می کند» (همانجا،ص ۲۵۰) بدین گونه قدرت خودکار و غیر فردی می شود. از این رو دیگر احتیاجی به آیین های شکنجه و مراسم اعدام نیست تا اعمال قدرت شخص پادشاه تضمین شود و یا تفاوت میان مقام و شان اعمال گر قدرت و آن کس که قدرت بر او اعمال می گردد، را نشان دهد؛ بلکه این نوع قدرت بر نوعی معماری بنا شده که بدن انسان ها بطور دقیقی در آن توزیع شده اند و «عدم تقارن و ناهمترازی و تفاوت را تضمین می کند»(همانجا،ص ۲۵۱). هر کسی با هر انگیزه ای این ماشین را بکار اندازد و در جایگاه مراقبین قرار گیرد می تواند این قدرت را اعمال کند. « سراسربین ماشین اعجاب انگیزی است که بر پایه ی خواسته ها و تمایل های بسیار متفاوت، اثرها و نتایج همگونی از قدرت را می سازد»(همانجا،ص۲۵۲). سراسربین سازوکاری را تشکیل داده است که «بدون به کارگیری هیچ ابزار فیزیکی یی جز معماری و هندسه، بطور مستقیم بر افراد اثر می گذارد»(همانجا،ص ۲۵۶و۲۵۷). از این رو می توان گفت «این نوع قدرت بر مجموعه ای از دستگاه ها که سازوکارهای درونی شان مناسباتی را تولید می کنند که افراد در آن گرفتارند»(همانجا،ص۲۵۱) استوار است. فوکو معتقد است که با اختراع سراسربین «می توان هندسه ساده و مقتصدانه «زندان های مطمئن» را جایگزین سنگینی «زندان های امن» قدیمی با آن معماری قلعه وارشان کرد» (همانجا،ص۲۵۲)

سراسربین همه را می تواند کنترل کند اما چه کسی بر مراقبین سراسربین نظارت خواهد کرد؟ این کار می تواند به سادگی و توسط بازرسی که سرزده به مرکز سراسربین می آید، انجام پذیرد. بدین گونه کل عملکرد موسسه همواره مورد قضاوت و ارزیابی و نظارت قرار خواهد داشت. حتی بنتام پیشنهاد کرد که درب زندان ها بر روی مردم باز باشد تا هر زمان که می خواهد بتوانند از آن بازدید کنند. «بنتام شگفت زده بود که نهادهای سراسربین می توانند این همه سبک باشند: دیگر نه میله هایی در کار بود نه زنجیری و نه قفل هایی سنگین؛ فقط کافی بود جداسازی هاروشن و واضح باشد و مدخل ها به درستی تعبیه شده باشد»(همانجا) بدین گونه بنتام با ابزار معماری ماشینی را طراحی کرده بود که همه افراد از جمله مدیر آن هم در این ماشین محبوس بودند. « انقیادی واقعی از رابطه ای مجازی زاده می شود»(همانجا) انقیادی که محصول یک ماشین بود، ماشینی که می توانست به جای زندانی در آن کارگر، دانش آموز و یا بیمار قرار گیرد. از این رو دیگر برای ملزم کردن زندانی به رفتار بهنجار، کارگر به کار و دانش آموز به پشتکار توسل به زور ضرورتی نداشت. در واقع سراسربین همچون ماشینی عمل می کرد که محصول آن سوژه-منقادسازی انسان ها بود.

  • معرفت سازی:

در زندان سراسربین وقتی مراقبان به مشاهده زندانیان می پردازند در واقع عملکرد هر زندانی را رصد می کنند. بدین گونه قادر خواهند بود استعدادها، قابلیت ها، منش اخلاقی و خصوصیات هر فرد را تعیین کنند و این امکان بوجود می آید که رفتار بهنجار از رفتار نابهنجار متمایز شود. بدین گونه سراسربین همچون یک طبیعی دان به تعیین ویژگی ها و طبقه بندی زندانیان می پردازد. مراقبین در زندان می توانند با انجام آزمایش ها، تاثیر شرایط متفاوت – داروها و تنبیه های گوناگون – در شیوه رفتار زندانیان بررسی کنند. در یک کارخانه بازرسان سراسربین می توانند چگونگی عملکرد کارگران را بررسی کنند و تکنیک های گوناگونی را برای بالا بردن بهره وری کار آنها به کارگیرند. در یک مدرسه نظارت سراسربین اجازه می دهد تا شیوه های گوناگون آموزش توسط معلمان و تاثیر آن روی دانش آموزان تجربه شود و مورد مطالعه قرار گیرد. در یک پرورشگاه می توان کودکان سرراهی و بی خانمان را با روش های گوناگون و در نظام های مختلف آموزش داد و رفتار آنان را وقتی به سن هیجده سالگی رسیدند با رفتار کودکان دارای خانواده مقایسه کرد. در واقع« سراسربین جنبه آزمایشگاهی نیز دارد، یعنی می تواند به منزله ماشینی برای انجام آزمایش ها و تجربه ها، اصلاح رفتارها و تربیت یا بازپروری افراد»(همانجا،ص۲۵۳-۲۵۴) بکار گرفته شود. امکان مشاهده و آزمایش شرایطی را فراهم می آورد که بازرسان یا کسانی که کار بازرسان را مورد ارزیابی قرار می دهند بتوانند درباره شیوه های تعلیم و تربیت افراد در زندان، کارخانه و یا مدرسه نظریه هایی را مطرح کنند. « سراسربین همچون نوعی آزمایشگاه قدرت عمل می کند. سراسربین به یمن سازوکارهای مشاهده اش، می تواند نفوذی موثر و توانمند در رفتار انسانها داشته باشد؛ رشد دانش بر تمامی پیشرفت های قدرت استوار است و در تمامی سطوحی که قدرت اعمال می شود موضوع هایی برای شناخت کشف می کند»(همانجا،ص۲۵۵) بنابراین در نقطه اعمال قدرتِ سراسربین معارف جدیدی متولد می شوند که موضوع آن انسان و چگونگی تاثیر گذاری بر آن است. به عبارت دیگر اینجا دقیقا نقطه تولد علوم انسانی است. زمانی که این ماشین برای دیوانگان بکار گرفته شد روانشناسی و روان کاوی بوجود آمد؛ وقتی برای دانش آموزان بکار گرفته شد علوم تربیتی متولد شد؛ زمانی که برای کارگران بکار گرفته شد روانشناسی کار و علوم مرتبط با بهره وری بوجود آمد وآن هنگام که برای زندانیان بکار گرفته شد جرم شناسی و علوم مرتبط با آن پا به عرصه ظهور گذاشت.

چنین معارفی به نوبه خود سبب اعمال هر بهتر قدرت سراسربین می گردد. یعنی متخصصان این معارف به سان «مهندسان کردار، ارتوپدهای فردیت» هستند که «بدن هایی مطیع و در عین حال توانا»(همانجا،ص۳۷۰) می سازند. آنها کنترل تکنیکی ای را تضمین می کنند که با آن « می توان افرادی(سوژه ها) مطیع ساخت و دانشی موثق در مورد آنان شکل داد. این تکنیک انضباطی که بر بدن ها اعمال می شود دو نتیجه دارد: روحی که باید شناخته شود و انقیادی که باید حفظ شود»(همانجا) و سعی می کند پیش از آنکه خطا و جرمی رخ دهد از ارتکاب آن جلوگیری نماید.

در واقع سراسربین رفتار افراد را نظارت و هدایت می کند و این شیوه ای جدید از اعمال قدرت بود که دیگر همراه با سرکوب و خشونت نبود. همین نکته توجه فوکو را به خود جلب کرد و سبب شد تا او تعریف جدیدی از قدرت و شیوه های اعمال آن ارائه کند. بنابر نظریه او که برگرفته از عملکردهای سراسربین است؛ قدرت صرفا بر ساختارهای سیاسی و اداره دولت ها دلالت ندارد بلکه به شیوه هدایت رفتار افراد یا گروه ها نیز اطلاق می شود. قدرت نسبتی از نیروهاست به عبارت دیگر هر نسبتی از نیروها یک نسبت قدرت است. « اِعمال قدرت مجموعه ای از کنش ها بر کنش های ممکن است؛ اِعمال قدرت برمی انگیزد، ترغیب می کند، اغوا می کند، تسهیل یا دشوارتر می کند، باز یا محدود می کند، کم تر یا بیش تر محتمل می کند، و در نهایت ملزم می کند یا مطلقا ممانعت می کند»(فوکو،۱۳۹۱،ص ۴۲۶) اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که « در هر حال اعمال قدرت همواره شیوه ای است از کنش بر یک سوژه کنشگر یا بر سوژه های کنشگر، و این از آن روست که این سوژه ها کنش می کنند و یا قادر به کنش اند»(همانجا) بنابراین می توان از حکومت بر کارگران، بر زندانیان، بر کودکان، بر بیماران، بر روان ها، بر جماعت ها و خانواده ها سخن گفت. در همه این موارد می توان افراد را تحت نظارت گرفت، پیوسته مورد قضاوت قرار داد، رفتارشان را اصلاح کرد و روش هایی را که بنظر بهتر می رسند به آنها تحمیل کرد. در این صورت « اِعمال قدرت عبارت است از «هدایت رفتارها» و مدیریت امکان ها»(همانجا،ص۴۲۷)

دلوز معتقد است که فوکو در کتاب تنبیه و مجازات: تولد زندان این هدایت رفتارها و مدیریت امکان ها را در قرن هیجدهم در سه نسبت اِعمال نیروها بیان کرده است:

– توزیع کردن در مکان: که با حبس، چهارچوب بندی و رده بندی مشخص می شود.

– ساماندهی در زمان: که با تقسیم بندی زمان، برنامه ریزی عمل و تجزیه رفتار متعین می گردد.

– ترکیب کردن در مکان-زمان: که مشتمل است بر همه شیوه های ساختن نیرویی مولد که اثر و نتیجه آن باید برتر از جمع نیروهای اولیه تشکیل دهنده آن باشد.(دلوز،۱۳۸۶،ص ۱۱۰)

با تامل در این نسبت نیروها در می یابیم که این نسبت ها دقیقا همان عملکردهای چندگانه سراسربین هستند. در سراسربین واحدهای مکانی ای سامان می یابد که انسان ها – زندانیان، کارگران، دانش آموزان و …- بگونه ای در آن توزیع می گردند که همواره تحت مراقبت قرار گیرند و یا به عبارت بهتر همواره احساس کنند که تحت مراقبت هستند و این به نوبه خود نظم و اقتصاد در زمان را در پی می آورد. بطوریکه می توان گفت «سراسربین بنتام تصویر معماری این ترکیب است»(فوکو،۱۳۸۷،ص۲۴۸) که سبب « افزایش مولد قدرت» می شود. بدین شیوه « قدرت امکان می یابد به شیوه ای پیوسته در بنیان های جامعه حتی خردترین ذره آن اعمال شود »(همانجا،ص۲۵۹) بدین گونه فوکو با بررسی ویژگی های  سراسربین و ارائه نظریه ای جدید از قدرت بسوی تبیین جامعه انضباطی می رود.

منبع: غلامحسین مقدم حیدری(۱۴۰۱) «نگاه سراسربین: ماشین معرفت ساز» در  انسان به منزله ابژه دانش، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.