دانش پزشکی؛ برساخت اجتماعی از منظر کاظم صادق زاده
الهه سروش*
پوزیتیویستها تلاش کردند تا مدلهای معرفتی قابل اتکا که شک و تردید در آن راه نداشته باشد بسازند تا به معرفتی برسند که صادق، عینی و یقینی باشد. امّا متفکّرانی مانند پوپر و کوهن جستجو برای چنین معرفتی را به چالش کشیدند و مدلی را مطرح کردند که در آن علم، معرفتی است که مسائلی را تعریف کرده و به واسطه قراردادهایی در جامعه که معیار روایی[۱] را مشخّص میکنند، برای آن مسائل به دنبال راهحل میگردند.
علم باید بصورت بینالاذهانی تأیید شود تا معتبر بودن آن پذیرفته شود . بنابراین همواره یک امر اجتماعی در توسعه هر دانش علمی وجود دارد که در هنگام تحلیل معرفتشناسانه آن دانش نمیتوان آن را نادیده گرفت.
پس از آن متفکّرانی ازجمله لاتور و ولگار در پژوهشهایشان درباره نحوه شکلگیری مفاهیم علمی، خودِ فرایند تحقیقات و استدلال علمی را مورد بررسی قرار دادند که آن را “مطالعات قومنگاری[۲] از زندگی آزمایشگاهی” نامیدند (Latour and Woolgar:1986). دادههای زیادی از علمورزی در آزمایشگاهها جمعآوری شد و مورد تحلیل قرار گرفت. این مطالعات در کنار بررسیهای فلسفی در ارتباط میان پژوهش علمی و محیط اجتماعی آن نشان داد که اولاً آنها موجودیّتهای طبیعی از پیش بستهبندی شده در جهان نیستند. ثانیاً آنها ساخت انسان و برساخته هستند و نهایتاً آنها توسط دانشمندان منفرد ساخته نمیشوند بلکه محصول گروهها، نهادها و اعمال اجتماعی و حاصل تعاملات و مذاکرات میان گروههای اجتماعی مثل تیمهای پژوهش و جوامع علمی وسیعتر هستند. این دیدگاه درباره علم ساختارگرایی اجتماعی[۳] یا برساختگرایی اجتماعی[۴] نامیده شد.
در حوزه پزشکی، در مدل “معرفت معتبر”، دادههای عینی با سایر واقعیّتهای شناختی مانند زمینههای اجتماعی و تاریخیای که افراد خبره در آن زندگی و کار میکنند، تعامل دارند. این امر را لوربر[۵] و مور[۶] با عنوان تقویم اجتماعی مفهوم “ناخوشی[۷]” توضیح دادهاند. آنها نشان دادهاند اموری که نرمال تلقی میشوند و اموری که آسیبشناسانه تلقی میشوند، بصورت اجتماعی تقویم میشوند. در هر لحظه تاریخی و اجتماعی انتظارات شناختیای وجود دارد که مشخّص میکند بیماری و نتایج تشخیصی و درمانی آن چگونه فهم شود(Lorber and Moore,2002).
در جامعه پزشکی سازمانهایی وجود دارند که نقشی هنجاری در حوزه معرفت دارند. مهمترین آنها WHO یا World Health Organization است که عموماً به عنوان منبع معتبر دانش پزشکی درنظر گرفته میشود.WHO از آنجا که آزمونهای بینالاذهانی بر روی نظریّهها و روششناسیهای تحقیق علمی را انجام میدهد، نقشی مانند نقش جامعه علمی را بر عهده دارد. از جمله نقشهای هنجاری که به عهده دارد، تعریف نمونههای اصلی[۸] برای توصیف و تعریف بیماری، تعریف قواعد متناظر یعنی پروتکلهایی که یک روششناسی را استاندارد میکنند و به این نمونههای اصلی اجازه میدهند تا با موارد جزئی مقایسه شوند و همچنین تعمیمهای سمبلیک یعنی تعریف سببشناسی، همهجاگیری[۹]، اپیدمی و مواردی از این دست، میباشد.
علاوه بر بدنه بزرگ اجتماع، خود متخصّصان هم در برساخت اجتماعی مفهوم بیماری از طریق ترکیب اطلاعات شریک هستند. این مطلب در واکنش به انتشار مطالعات دکتر ویکفیلد[۱۰] قابل مشاهده است. او در مطالعاتش ارتباطی میان واکسن MMR و اتیسم برقرار کرده است. هشدار اجتماعیای که بعد از این مطالعه ایجاد شد باعث انجام مطالعات بیشتر بر روی این مسئله گردید. در مطالعات بعدی شواهدی تولید شدند که یافتههای ویکفیلد را رد کردند و مطالعات او را بخاطر بیقاعدگیهای روششناختی و اخلاقیای که در کار او وجود داشت از نظر علمی بیمعنا تلقی کردند. با وجود رد شدن کار این پزشک توسط جامعه علمی و علارغم عقبنشینی پژوهشگرانی که در ابتدا از نتیجه این پژوهش حمایت کرده بودند، هنوز هم بخشی از جامعه هستند که فرضیّه او را قبول دارند. در نتیجه بخشی از متخصّصان به اعتبار این مطالعه قائل هستند(Eggertson, ۲۰۱۰) .
درک ما از اینکه چه چیزی بیماری هست یا نیست بصورت اجتماعی تقویم میشود.
دو نسخه از برساختگرایی اجتماعی را میتوان از هم جدا کرد. نسخه ضعیف آن که مدّعی است معرفت و زبان علمی تحت تاثیر فاکتورهای اجتماعی است. این نسخه ضعیف را تقریباً تمامی فلاسفه پذیرفتهاند و نیاز به بحث بیشتری ندارد. امّا در نسخه قوی از برساختگرایی اجتماعی، فاکتورها، تعاملات و محیط اجتماعی منبع و نیروی اصلی در تکوین و توسعه زبان و دانش علمی هستند. در واقع هیچ حقیقت خنثیای وجود ندارد بلکه علوم فقط حقایق ساخت انسان[۱۱] را توضیح میدهند. مثلاً درباره AIDS، موضوعات زیر همه بصورت اجتماعی تقویم شده است: ۱)مفهوم AIDS، ۲)مفهوم HIV، ۳)این ادعا که رابطه علّی بین HIV و AIDS وجود دارد. ۴)این ادعا که ارگانیزم انسانی نمیتواند در مقابل HIV از خود دفاع کند. البتّه این به معنای آن نیست که AIDS و HIV بصورت عینی وجود ندارند و فانتزیهای اجتماعی هستند. بلکه تقویم شدن اجتماعی آن به معنای آن است که کل اعمال قبلی و فعلی در رابطه با پژوهش درباره AIDS با همکاری ملّی و بینالمللی تعداد زیادی تیمهای تحقیقاتی، بیمارستانها، بیماران، کنفرانسها، سازمانهای سرمایهگذاری، مراجع دولتی، انتشارات و سایر گروههایی که در سراسر دنیا توزیع شدهاند انجام شده است. همچنین نتایج این تحقیقات در میان جوامع مختلف بحث شده، منتشر شده، مورد نقد قرار گرفته، پذیرفته شده، رد شده، تصحیح شده یا نظایر آن. این در واقع همان برساخت اجتماعی دانش است. چون در آن شهادت دادن[۱۲] نقش اصلی را بازی میکند. در اینجا نظریّه AIDS نه توسط دانشمندان منفرد جدای از دیگران ایجاد شده و نه محصول خالص تحلیل اینکه “چیزها چگونه هستند” بدون شهادت دیگران و بدون تصمیمگیریهای جمعی است. نمونه مشابه از این بررسیها که در فیزیک انجام شده، مطالعات پیکرینگ[۱۳] درباره کوارک است. او مدّعی است که کوارکها و همچنین بوزون هگز[۱۴]، برساختهای اجتماعی هستند، بدون آنکه وجود آنها را منکر شود. (Pickering, 1984, 1992)
[۱] Validity
[۲] Ethnographic studies
[۳] Social Constructivism
[۴] Social Constructionism
[۵] Judith Lorbe استاد جامعهشناسی و مطالعات زنان
[۶] Lisa Jean Moore استاد جامعهشناسی و مطالعه جنسیت
[۷] Illness
[۸] Examplers
[۹] Pandemic
[۱۰] Wakefield
[۱۱] man-made facts
[۱۲] Testimony
[۱۳] Andrew Pickering: جامعهشناس، فیلسوف و تاریخنگار علم
[۱۴] Higgs boson
* دانش آموخته دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی