نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

معرفی کتاب: فلاسفه و دیوانگان

احمد کاتب

0

احمد کاتب

کتاب فلاسفه و دیوانگان (Of Philosophers and Madmen: A disclosure of Martin Heidegger, Medard Boss, and Sigmund Freud) نوشته‌ی ریچارد اسکیRichard Askay و جنسن فارکوار  Jensen Farquharکتابی از مجموعه Contemporary Psychoanalytic Studies  است که توسط انتشارات Rodopi (Amsterdam- New York) در سال ۲۰۱۱ منتشر شده است که نویسندگان سعی می‌کنند  فلسفه و روان‌درمانگری را از طریق ارتباط فروید و هایدگر هم‌سخن کنند.

پس از جنگ جهانی دوم، متفقین هایدگر را به علت نزدیکی و انتساب به حزب نازی بازجویی کردند و او در این بازجویی دچار نوعی فروپاشی ذهنی و مشکل روانی شد که نیاز به روان‌درمانی پیدا کرد به همین دلیل به سرعت او را به کلینیک روان‌درمانی منتقل کردند تا تحت نظر یک روانکاو قرار بگیرد تا درمان شود. اما این اتفاق فراتر از یک جلسه درمان بود زیرا مراجع یک فرد عادی نبود بلکه او مارتین هایدگر یکی از بزرگترین فیلسوفان قرن بیستم بود و این مواجهه، بیش ازاینکه مواجهه‌ی دو نفر باشد تلاقی دو سنت فکری یعنی پدیدارشناسی و روان‌کاوی فرویدی بود. اما چرا این دیدار مهم بود؟ اهمیت این دیدار آن بود که هایدگر تاکنون آشنایی جدی با سنت روان‌کاوی نداشت و در سخنانش اشاره‌ی کمی کرده بود و این باعث شد که این ملاقات بیش از پیش مهم باشد.

این ملاقات در قالب نمایشنامه‌ای در بخش اول کتاب به تصویر کشیده شده است و در آن مدارد باس روان‌کاو سوئیسی نقش درمان‌گر هایدگر را بازی می‌کند و از طریق صحبت با هایدگر گفت‌وگو‌های روان‌کاوی با پدیدارشناسی را محقق می‌کند. این گفت‌وگو‌ها نشان می‌دهد که هر سنت چه برای گفتن و عرضه کردن دارد. باس پس از آشنایی با هایدگر تعارضی حس می‌کند زیرا اکنون او بین دو متفکر بزرگ غربی قرار گرفته است و باید بین این دو تفکر ناهمخوان دست به انتخاب بزند پدیدارشناسی یا روان‌کاوی؟ او راه میانه‌ای را برمی‌گزیند و آن راه گذر از روان‌کاوی سنتی به دازاین‌کاوی است، جمعی بین دو اندیشه و باز کردن افق‌هایی جدید برای روان‌کاوی با پدیدارشناسی. باس در این نمایشنامه، رابطه‌ی متغیر و متناقض فروید با فلسفه را نشان می‌دهد فروید اگر هم به فلسفه گرایشی داشت به هایدگر شبیه نبود. و این از رابطه‌ی او با بینزوانگر قابل دریافت است. بینزوانگر، روان‌شناس اگزیستانسیال سال‌ها با فروید رفاقت و دوستی داشت اما این دوستی به هیچ وجه باعث آن نشد فروید پدیدارشناسی را بفهمد و بشناسد و حرفی درباره‌ی آن داشته باشد.

بخش دوم کتاب انگاره‌های فلسفی و روان‌شناسی مطرح در مکالمات بین هایدگر و فروید را بررسی می‌کند. این انگاره‌ها از دریچه‌ی ارتباط جنون و فلسفه بررسی می‌شود. در ابتدا اصول روان‌کاوی را به زبانی ساده برای کسانی که با آن آشنایی ندارند معرفی می‌کند و علاوه بر آن نگاهی اجمالی به پدیدارشناسی هایدگر ارائه می‌گردد تا سرانجام نویسندگان مخاطب را در یک سناریوی پدیدارشناسانه‌ی واقعی قرار دهند تا به سوالاتی پاسخ دهد و از طریق این پاسخ با روش تفکر و جهان‌بینی هایدگر آشنا و درگیر شود. پس از این آشنایی از منظر هایدگر نقدهایی به روان‌کاوی مطرح می‌شود.

در پایان نیز مولفان درباره‌ی امکان تلفیق و ترکیب میان روان‌کاوی و پدیدارشناسی و چالش‌های بین این دو بحث می‌کنند. باس و بینزوانگر از پیشگامان ترکیب میان این دو دیدگاه بودند ولی آن‌ها در معرض انتقادهای شدید و ویران‌گری قرار گرفتند و کار آن‌ها نوعی تحریف روان‌کاوی و پدیدارشناسی تلقی گشت. سراسر کتاب به شرح و بسط این گفت‌گوها و چالش‌های آن اختصاص دارد. این درگیری میان هایدگر و روان‌کاوی هرچند خیالی و تاریخی است اما به ما امکان بازاندیشی در نوع نگاه ما به ارتباط میان جهان‌بینی فلسفی و تعریف اختلال‌های روانی می‌دهد، دو مسئله‌ای که در نگاه اولیه به‌ظاهر بی‌ارتباط به ‌هم جلوه می‌کنند.

این کتاب برای تمام کسانی که به فلسفه و روان‌شناسی مخصوصا دیدگاه هایدگر و فروید علاقه دارند مفید و جذاب خواهد بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.