مناقشات احادیث سرایت بیماری و همه گیری
غلامحسین مقدم حیدری
نظریه سرایت بیماری و همه گیری در دوره اسلامی عمدتا بر آرای بقراط و جالینوس مبتنی بود. اما وجود روایت های گوناگونی که از پیامبر اسلام رسیده بود مناقشات فراوانی را درباره این موضوع بوجود آورد. از این رو برای بررسی سرایت و همه گیری لازم است تا ابتدا روایات آمده در این زمینه را بررسی کرده و سپس با توجه بدان ها رویکرد و عملکرد پزشکان دوره اسلامی در مواجهه با بیماری های واگیر و همه گیری ها بررسی کنیم.
جامعهی صدر اسلام بر مبنای روایات گوناگونی که از پیامبر اسلام رسیده بود تصورات گوناگونی از بیماری واگیر و همه گیری داشتند. آنچه که در اینجا مهم است صحت و کذب این احادیث نیستند بلکه تاثیری هست که این احادیث در طی تاریخ بر جامعه مسلمانان در مواجهه با بیماری های واگیر داشته است. یکی از مهمترین و مناقشه آمیزترین روایاتی که در این باره نقل شده عبارت است از:
- سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ( عـَنِ الْجـِمَالِ یکُونُ بِهَا الْجَرَبُ أَعْزِلُهَا مِنْ إِبـِلِی مَخَافَهَ أَنْ یعْدِیهَا جـَرَبُهَا وَ الدَّابـَّهُ رُبَّمَا صَفَرْتُ لَهَا حَتَّی تـَشْرَبَ الْمـَاءَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(: إِنَّ أَعْرَابِیاً أَتَی رَسُولَ اللَّهِ(، فَقَالَ: یا رَسُولَ اللَّهـِ! إِنـِّی أُصِیبُ الشَّاهَ وَ الْبَقَرَهَ وَ النَّاقَهَ بـِالثَّمَنِ الْیـسِیرِ وَ بـِهَا جَرَبٌ فَأَکْرَهُ شـِرَاءَهَا مـَخَافَهَ أَنْ یعْدِی ذَلِکَ الْجـَرَبُ إِبـِلِی وَ غَنَمِی. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(: یا «أَعْرَابِی! فَمَنْ أَعْدَی الْأَوَّلَ»، ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(: «لا عـَدْوَی وَ لا طـِیرَهَ وَ لا هَامَهَ وَ لا شُؤْمَ وَ لا صَفَرَ وَ لا رَضَاعَ بَعْدَ فـِصَالٍ وَ لا تـَعَرُّبَ بَعْدَ هـِجْرَهٍ وَ لا صـَمْتَ یـوْماً إِلَی اللَّیلِ وَ لا طَلَاقَ قَبْلَ النـِّکَاحِ وَ لا عِتْقَ قَبْلَ مِلْکٍ وَ لا یتْمَ بَعْدَ إِدْرَاک (کلینی، ۱۴۰۷،ص ۱۹۶)
نضربن قراوش جمال(شتردار) گوید:
از امام صادق علیه السلام پرسیدم: «شترانی هستند که مبتلا به مرض جرب[۱](گری) هستند و من آن ها را از ترس اینکه به حیوانات دیگر سرایت نکند از میان شتران دیگری که دارم جدا می کنم. گاهی هم برای چهارپایان سوت می زنم که آب بخورند». حضرت فرمود«مرد عربی نزد رسول خدا آمده گفت: من به گوسفند و گاو و شتر ارزان قیمت بر می خورم که به جرب مبتلا هستند خوشم نمی آید که آن را بخرم مبدا جربش به شتر و گوسفندم سرایت کند. رسول خدا فرمودند: «ای مرد عرب اولین بار این مرض از کجا به این حیوان سرایت کرده؟» سپس رسول خدا فرمود« نه سرایت، نه فال بد، نه فال پرنده شب، نه سوت زدن، نه شیرخوارگی بعد از فصال و از شیر گرفتن، نه تعرب بعد از هجرت و ایمان، نه روزه سکوت از روز تا شب، نه طلاق قبل از ازدواج، نه آزادی پیبش از بردگی و نه یتیمی بعد از بلوغ(در اسلام تشریع نشده است)»
در این حدیث واژه «عدوی» به معنای سرایت بیماری از فرد بیمار به فرد سالم است. مولفان کتب حدیثی و شارحان نیز همین معنا را از حدیث مزبور و واژه عدوی فهمیده اند. گرچه پرسش اعرابی درباره جرب است اما پاسخ منتسب به پیامبر نوع خاصی از بیماری را در برنمی گیرد. بنابراین چه بیماری واگیردار سبب همه گیری شود و یا به همه گیری نینجامد؛ از نظر حدیث مزبور انتقال بیماری از انسانی به انسان دیگر یا حیوانی به حیوانی دیگر را امکان پذیر نیست. اما در عین حال احادیث دیگری منتسب به پیامبر اسلام وجود دارد که با حدیث مزبور در تعارض است. یکی از این احادیث عبارت است از:
- یُورَدَنْ مُمْرَضٌ عَلَى مُصَحٍّ (صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق)
نباید شخص مریض را بر شخص سالم وارد کرد
این حدیث بر چه چیزی دلالت دارد؟ اگر حدیث دوم را در پرتو سرایت بیماری معنا کنیم[۲] آنگاه می توان نتیجه گرفت که دلیل وارد نشدن فرد سالم به نزد فرد بیمار به دلیل جلوگیری از سرایت بیماری از بیمار به فرد سالم است. در این صورت میان این حدیث و حدیث اول که سرایت بیماری از فرد بیمار به سالم را نفی می کند تعارض بوجود می آید.
احادیث دیگر مرتبط با دو نوع بیماری واگیردار است: جذام[۳] و طاعون[۴]. احادیث مرتبط با جذام عبارتند از:
- فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَد(ابن بابویه،۱۴۱۳، ص ۵۵۷)
از جذامی فرار کن همانگونه که از شیر فرار میکنی.
– کانَ فی وفدِ ثقیفٍ رجلٌ مجذومٌ ، فأرسلَ إلیهِ النَّبیُّ صلَّى اللَّهُ علَیهِ وسلَّمَ «ارجِع فقد بایعناکَ»( صحیح مسلم)
شخصی مبتلا به جذام خواست با پیامبر بیعت کند وقتی پیامبر دانست که این شخص مبتلا به جذام است فرمودند لازم نیست که مصافحه صورت گیردو بیعت تورا پذیرفتم و برگرد.
این احادیث کاملا جنبه فردی دارند. حدیث اول با تاکید به فرد سالم توصیه می کنند که وقتی با بیماری جذامی برخورد کردید از او فاصله بگیرد. در نزدیک شدن فرد بیمار به فرد سالم دو امر ممکن است رخ دهد: اولا فرد سالم تحت تاثیر بازدم آلوده فرد جذامی قرار گیرد و ثانیا از طریق دست دادن و مصافحه رابطه تماسی بین جذامی و فرد سالم رخ دهد. حدیث دوم بر مورد آخر تاکید دارد. بنابراین بنظر می رسد که هر دو حدیث بر این تاکید دارند که بیماری می تواند از طریق هوای آلوده بازدم بیمار و تماس با او به فرد سالم منتقل شود.
احادیث مرتبط با طاعون( ودر برخی موارد «وبا») با احادیث جذام متفاوتند. این احادیث از منظر «جمعیت» به مسئله طاعون می نگرند و در عین حال اینکه توصیه هایی برای فرد دارند اما از منظر «جمعیت» توصیه هایی برای شهر طاعون زده ارائه می دهند:
- إذَا سَمِعْتُمْ بِالطَّاعُونِ بِأرْضٍ فَلَا تَدْخُلُوهَا، وَ إذَا وَقَعَ بِأرْضٍ وَ أنْتُمْ بِهَا فَلَا تَخْرُجُوا مِنْهَا. (صحیح البخاری،۱۴۰۱)
هنگامى که شنیدید در زمینى طاعون آمده است وارد آن زمین نشوید، و هنگامى که دیدید در زمینى وارد شده است و شما در آن زمین هستید، از آن بیرون نروید
- إذَا سَمِعْتُمْ بِالْوَبَاءِ فِى أرْضٍ فَلَا تَقْدَمُوا عَلَیْهِ، وَ إذَا وَقَعَ فِى أرْضٍ وَ أنْتُمْ بِهَا فَلَا تَخْرُجُوا فِرَاراً مِنْهُ.( غزالى، احیاء العلوم، ج ۴ ص ۲۵۰)
هنگامى که شنیدید در زمینى وبا آمده است ، به آن نزدیک نشوید و هنگامى که دیدید در زمینى وارد شده است و شما در آن زمین هستید، با فرار از آن بیرون نروید
- لَیسَ مِن أحَدٍ یَقَعُ الطّاعونُ فَیَمکُثُ فی بَلَدِهِ صابِراً مُحتَسِباً یَعلَمُ أنَّهُ لا یُصیبُهُ إلاّ ما کَتَبَ أللّهُ لَهُ إلاّ کانَ لَهُ مِثلُ أجرِ شَهیدٍ
اگر بیماری طاعون بیاید و انسان در شهر خود بماند و به خاطر خدا صبر کند و بداند که جز آنچه خداوند برایش مقدّر کرده به او نمیرسد، خداوند متعال به چنین فردی اجر شهید عنایت میفرماید. (کنزالعمال، ج ۱۰، ص۷۷)
تفاوت میان احادیث جذام و طاعون از کجا ناشی می شود؟ جذام بیماری است که دارای دوره کمون طولانی است(۲ تا ۱۰ سال) اما دوره کمون طاعون بین چند ساعت تا ۱۲ روز است. از این رو بیماری طاعون اگر در مراحل اولیه درمان نشود به همه گیری می انجامد و جمعیت شهر یا سرزمینی را تهدید می کند در حالیکه جذام منجر به همه گیری نمی شود. به عبارت دیگر آنچه در طاعون اهمیت دارد شیوع شدید آن و تبدیل شدن به یک همه گیری است از این رو در احادیث مربوط به طاعون جمعیت محور قرار گرفته است. این احادیث بر دو نکته تاکید می کنند: اولا فرد سالم نباید به شهر طاعون زده وارد شود و ثانیا هیچ کسی نباید از شهر طاعون زده خارج شود. می توان این احادیث را ارائه دهنده تکنیک جداسازی برای کنترل همه گیری طاعون دانست. در بررسی تاریخ همه گیری ها در دوره اسلامی این احادیث نقش مهم و گاهی مناقشه امیز داشته اند.
[۱][۱] – «جرب» نوعی بیماری عفونی پوستی است کـه در آن جـوشها و دانـههای ریزی روی پوست ظاهر شده و مـوجب خـارش مـیشود.خارش شایعترین علامت این بیماری است و میتواند آنقدر شدید باشد که فرد را در تمام شب بیدار نگاه دارد. عامل این بیماری نوعی انگل میکروسکوپی از گروه مایتها یا هیرهها با نام علمی Sarcoptes scabiei اسـت. این بیماری در انسان گال نامیده میشود که از زبان فرانسوی گرفته شده است۴ و از راه تـماس بـدنی با شخص بیمار و یا استفاده مشترک از حوله یا لباسهای زیر به فرد سـالم منتقل می شود.
[۲] – لازم به ذکر است که می توان حدیث مزبور را از جنبه های دیگری هم معنا کرد. مثلا عدم ورود فرد سالم به نزد بیمار به دلیل این است که دیدن بیمار، فرد سالم را متاثر می کند و سبب افسردگی او می شود یا مواجهه فرد دیگری با بیمار سبب اختلال در روند طبیعی درمان بیماری می شود.
[۳] – راههای انتقال بیماری جذام عبارتانداز: دستگاه تنفس، دستگاه گوارش، پوست، از طریق رحم مادر به نوزاد، تماس با حیوانها، حشرات و خاک محیط اطراف. چون دوره کمون این بیماری طولانی است، راه اصلی ورود عامل بیماری جذام به بدن مشخص نیست ولی محتملترین راه، دستگاه تنفسی است. بیماری جذام به آسانی منتقل نمیشود و انتقال آن مستلزم تماس طولانی و چندین ساله با بیماران مبتلا به جذام است به همین دلیل بیماری جذام به دلیل دوره نهفتگی طولانی اش(۲ تا ۱۰ سال) منجر به همه گیری نمی شود.
[۴] – راههای ابتلا به طاعون، گازگرفتگی از طریق جوندگان یا خوردن جاندار مبتلا به طاعون است. انتقال طاعون از انسان به انسان هم از طریق تماس و تنفس (در صورتی که فرد بیمار به طاعون ریوی مبتلا باشد) انجام میگیرد. از آنجا که دوره کمون طاعون بین چند ساعت تا ۱۲ روز است اگر درمان نشود ممکن است که سبب همه گیری شود.