مالیخولیا: بیماری نخبگان
رضا غلامی
رضا غلامی
آناتومی در طب اخلاطی از یک نقص رنج میبرد و آن، نبود مفهوم دستگاه برای تشریح پیکرهی اعضای بدن است. ضعفی که به ناتوانی در فهم مبتنی بر واقعیات چگونگی کارکرد اعضا در ارتباط با یکدیگر میانجامد. در متون طبی اخلاطی، در نبود ساختار دستگاهمحور در فهم آناتومی بدن، بیماریها بر اساس عضو مبتلا تقسیمبندی میشوند و از این منظر، نظام ردهبندی بیماریها، نظامی دستگاهمحور نیست، بلکه عضو – محور است. نبود دستگاه در متون تشریح طب اخلاطی، معضلات چندی را سبب میشود که یکی از آنها سردرگمی در تفکیک بیماریها و در نهایت، چینش آنها در نظام عضو – محور است. این مساله، در چینش بیماریهای عضو سر، خود را نشان میدهد. پزشکی مدرن، بیماریهای مرتبط با عضو سر را در نظام دستگاهمحور و در دستگاه عصبی چینش کرده است. اما همهی بیماریهای مرتبط با دستگاه عصبی، در یک گروه چینش نشدهاند و پزشکی مدرن، در کنار بیماریهای نورولوژیک، چینش جداگانهای را با عنوان بیماریهای اعصاب و روان نیز ایجاد کرده است که دستهای دیگر از بیماریها را نمایندگی میکند. مالیخولیا یکی از همین موارد است که در نبود فهم دستگاهمحور در طب اخلاطی، در زمرهی بیماریهای عضو سر طبقهبندی شده است. این یادداشت بر آن نیست که به چیستی این بیماری و مطابقت آن با یک یا چند بیماری اعصاب و روان از منظر پزشکی مدرن بپردازد. بلکه بر آن است تا نشان دهد که در نبود گروه بیماریهای اعصاب و روان، طب اخلاطی، بیماریهای مرتبط با تغییر رفتار نخبگان علمی و پژوهشگران اهل استنباط را در یک بیماری خلاصه میکرد و آن، مالیخولیا بود. بیماریهایی که اگرچه علایم متعددی میداشتند، اما پیوستگی آنها به مقولاتی چون کثرت مطالعه و استنباط، کافی بود تا همگی یک بیماری و آن هم مالیخولیا دانسته شوند. یک بیماری که علت عمومی آن، کثرت یکی از اخلاط چهارگانه در مغز که همان خلط سودا باشد، دانسته میشد.
نمونهای از این موارد را در مقالات شمس تبریزی میتوان یافت. ماجرا مربوط است به پیشنهاد ازدواج دختر سعید مسیّب، یکی از اساتید بغداد به یکی از فقیهان حاضر در درس او. آنگونه که شمس تبریزی بیان کرده، مادر آن فقیه متعلّم، بدلیل ضعف مالی و اختلاف طبقهی فرزند و استاد، از شنیدن این مطلب از زبان فرزند دچار وحشت شده و آن را حاصل «تکرارِ شب و تحصیلِ روز و فکرت و بینوایی» میداند. اما با جدیتر شدن ماجرا و پیشنهاد دوبارهی استاد به او برای تزویج با دخترش، او نیز دچار تردید میشود و گفتار مادر و برخی دیگر را به یاد میاورد که «تو از بسیاریِ اندیشه و سودا، عقل یاوه کردی، مالیخولیا بر تو غالب شد». اما چون به خود، مدرسه و استاد مینگرد، این مساله را انکار میکند و به روایت شمس با خود میگوید که «نه، وَالله! خیال نیست و هیچ مالیخولیا نیست و خواب و جنون نیست» (شمس تبریزی، ۱۳۹۵، ص۲۱-۲۰). این تنها نمونه از نادرستی این دیدگاه و ضعف طب اخلاطی در تشخیص گونههای متعدد بیماریهای اعصاب و روان نیست و موارد دیگری هم وجود دارد.
نمونهی دیگر، اسحاق نیوتن (۱۶۴۲-۱۷۲۷م.) است. آنگونه که ویل و آریل دورانت در عصر لویی چهاردهم اشاره کردهاند، نیوتن در سال ۱۶۹۲م. به بیماری روحی و جسمی دچار شد که برای دو سال، او را از فعاایت باز داشت. برپایهی منابع نگارشی آنها، نیوتن در نامههایی که برای برخی از نامآوران زمان خود نوشت، از برخی امور شکایت کرد که در شمار آنها، «مالیخولیا» را نیز ذکر کرده بود. این نشان از چیرگی مبانی ادراک و تشخیص بیماری عصر نیوتن دارد که همانا مبتنی بر اصول طب اخلاطی بودهاند؛ چرا که پزشکی مدرن، به وجود بیماری با نام مالیخولیا باور ندارد. اما نکتهای که در روایت آنها از زیست آن روزهای نیوتن به چشم میخورد، آن است که نویسندگان از عنوان «بیماری عصبی» برای او استفاده کردهاند (ویل و آریل دورانت، ۱۳۹۰، ص۶۲۹-۶۲۸). این در حالی است که در آن زمان و بدلیل تحکّم نظم اخلاطی بر پزشکی سدههای هفدهم و اوایل سدهی هجدهم انگلستان، هنوز معیار عضو – محورانهی تقسیمبندی بیماریها حاکم بوده و بکارگیری عنوان بیماری عصبی از سوی نویسندگان، حکایت از فقر ادراک دورانتها در فهم این مطلب میکند؛ در واقع، در اواسط سدهی هفدهم و اوایل سدهی هجدهم که ایام حیات نیوتن هم هست، نظام تقسیمبندی دستگاهمحوری وجود نداشته تا چنین موردی را در زمرهی بیماریهای مرتبط با دستگاه عصبی و در گروه بیماریهای اعصاب و روان چینش کند.
گزارشات به همین جا ختم نمیشود و تحکّم نظم اخلاطی تا اوایل سدهی نوزدهم نیز مبتلایان به عوارض ناشی از کثرت مطالعه را بیماران مالیخولیایی تلقی میکند. نمونهی دیگر، مرتبط با هند انگلیس است: علامه تفضل حسین خان کشمیری (۱۲۱۵- ق.). آنگونه که محمدعلی آزاد کشمیری در نجوم السّماء فی تراجم العلماء ذکر کرده، او از فیلسوفان و ریاضیدانان هندوستان عصر سلطهی انگلستان بوده که آثاری را در حوزههایی چون فلسفهی غرب و جبر و مقابله به نگارش درآورده بود. آثار او در حوزهی جبر و مقابله نیز شامل دو رساله، یکی مشتمل بر «حل جبری» و دیگری متضمن «حل جبری و هندسی» بوده است. اما علت مرگ او نیز ابتلا به فالج و مالیخولیا ذکر شده است. مطابق گفتهی آزاد کشمیری، او پس از کنارهگیری از مشاغل رسمی خود در دستگاه حکومتی هند انگلیس، «در بر روی مردم بیگانه و ارباب دنیا که هجوم میآوردند ببست و به مطالعۀ کتب و افاده میگذرانید تا در ابتدای سنۀ اربعه عشر بعد الالف و المأتین (۱۲۱۴[ق.]) بیماری فالج و مالیخولیا عارض او گردید». از آنجا که او در دستگاه حکومتی انگلستان در هند مسئولیت درخور اعتنایی داشته، همین هم اسباب دسترسی او به امکانات و پزشکان گوناگون و از جمله، پزشکان طب مدرن را فراهم ساخته بود و این را آزاد کشمیری نیز تایید کرده است. گفتار آزاد کشمیری مبنی بر تلاش «اطبای هر فرقه» برای درمان او، حکایت از همین امر دارد. اما همگی، علت بیماری او را در یک مورد، مشترک میدانستند: «کثرت مطالعه و دقت در مسائل حکمی». طبیبان پزشکی مدرن اوایل سدهی نوزدهم نیز در مواجهه با بیماران مبتلا به عوارض ناشی از کثرت مطالعه و پژوهش، آنها را بیمار میپنداشتند: بیماران مبتلا به مالیخولیا. تحکّم نظم اخلاطی، هنوز در اوایل سدهی نوزدهم نیز پابرجا مانده و چنین نتیجهگیری را سبب شده بود.
منابع:
آزاد کشمیری، محمدعلی. نجوم السّماء فی تراجم العلماء. به تصحیح میرهاشم محدّث. چ ۲. تهران: شرکت چاپ و نشر بینالملل، ۱۳۸۷.
تبریزی، شمسالدّین محمّد. مقالات شمس. ویرایش متن جعفر مدرّسصادقی. چ ۱۵. تهران: مرکز، ۱۳۹۵.
دورانت، ویل و آریل. عصر لویی چهاردهم. ترجمهی پرویز مرزبان، ابوطالب صارمی و عبدالحسین شریفیان. چ ۱۴. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۰.
رضا غلامی، دانشآموخته تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی