فلسفه پزشکی و سیر تاریخی آن (۳)
احمدرضا همتی مقدم
احمدرضا همتی مقدم
پلگرینو در سال ۱۹۷۶ با نوشتن مقاله فلسفه پزشکی: قوتها و چالشها که در مجله فلسفه و پزشکی چاپ شد، نخستین گام را در این عرصه برداشت. او در سی سال اخیر، مقالههای متعددی نوشته که در اکثر آنها به دنبال معرفی و ساختارسازی برای فلسفه پزشکی بوده است. وی در مقالهای که در سال ۱۹۹۸ با عنوان چیستی فلسفه پزشکی در مجله پزشکی نظری و اخلاق پزشکی منتشر شد، فلسفه پزشکی را حوزهای مجزا در فلسفه و مستقل از فلسفه علم معرفی کرد (plegrino,1996). تریسترام انگلهارت که شاید جنجالیترین فیلسوف پزشکی باشد، بیشتر همّ خود را صرف اخلاق پزشکی کرده است. یکی از مهمترین مقالههای او برای معرفی فلسفه پزشکی، در سال ۱۹۸۴ در کتاب راهنمایی برای فرهنگ علم، تکنولوژی و پزشکی که مجموعه مقالاتی در این حوزهها است، منتشر شد. وی ویراستار مجله فلسفه و پزشکی نیز هست و کتاب او با نام اصول اخلاق پزشکی که در سال ۱۹۹۶ چاپ شد، یکی از مهمترین کتابها در این عرصه است. واپسین کتاب او فلسفه پزشکی: ساختن چارچوبی برای این حوزه، در سال ۲۰۰۱ منتشر شده است. آرتورکاپلان و کنت شافنر، از دیگر فیلسوفانی هستند که در گسترش فلسفه پزشکی بیشترین نقش را داشتهاند. اگر چه کاپلان «فلسفه پزشکی» را حوزهای مستقل و مجزا تعریف نمیکند و آن را زیرشاخهای از فلسفه علم بهویژه فلسفه زیستشناسی میداند (Caplan1990)، با این حال دو مقاله مهم او در این حوزه، همیشه محل ارجاع بوده است. این دو مقاله مفاهیم سلامت، کسالت و بیماری و آیا فلسفه پزشکی وجود دارد؟ است. در سال ۱۹۸۱ جورج انگل (GL. Engel) با پیشنهاد مدل «زیستی – روانی- اجتماعی» (Biopsychosocial model)، به گمان خود، انقلابی در معرفت پزشکی پدید آورد که تصور تغییر در پارادایم پزشکی را بر اساس تبیین کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی، مد نظر قرار میداد (Engel.1981). وی به جای مدل رایج «زیست – پزشکی» (biomedical) که فقط عوامل بیولوژیکی را در ایجاد بیماری دخیل میداند، مدل خود را که در آن، عوامل روانشناختی، بیولوژیکی و جامعه شناختی عوامل مهم تأثیرگذار در ایجاد بیماریها هستند، پیشنهاد کرد. دو سال بعد از انتشار این مقاله، کنتشافنر در کتابی با نام تحویلگرایی و کلگرایی در پزشکی، ابعاد این مدل را بررسی و از آن دفاع کرد. اگر چه مدل انگل مورد نقد جدی قرار گرفته است، برخی فیلسوفان پزشکی هنوز هم از آن دفاع میکنند.
شافنر یکی از پرکارترین فیلسوفان پزشکی است. مهمترین مقالات او، تشخیص پزشکی بر مبنای مدل: رویکردی منطقی که در سال ۱۹۸۱ در مجله سنتز منتشر شد، کارآزماییهای بالینی و علیت: از منظر بیزگرایی و مدخل فلسفه پزشکی دانشنامه فلسفی راتلج است. این مدخل را وی با همکاری انگلهارت نوشته است.
از دیگر فیلسوفانی که به حوزه فلسفه پزشکی علاقه نشان داده و مقالاتی در این زمینه نگاشتهاند میتوان پلتاگارد (P. Thagard) و ویلیام استمپسی (W. Stempsey) را نام برد. توگارد که حوزه فعالیتش در فلسفه علم بهویژه رویکرد شناختی به علم است، به شدت از مدل «زیست- پزشکی» که مدل رایج در پزشکی است دفاع میکند. مهمترین مقالههای او عبارتند از مسیرهایی برای کشف زیست – پزشکی که در سال ۲۰۰۳ در مجله فلسفه علم چاپ شد و مفهوم بیماری: ساختار و تغییر که در سال ۱۹۹۶ در مجله شناخت و ارتباط منتشر شده است.
تاگارد که با ارائه رویکرد روانشناختی به علم از مخالفان قیاسناپذیری (incommensurability) (مفهومی که «کوهن»و «فایرابند» بیان کرد) در فلسفه علم است، در مقالهای قیاسناپذیری بین طب سوزنی و پزشکی امروز را بررسی کرده است و به خوبی بر برتری پزشکی رایج استدلال میکند (Thagard,2003). هانسگئورگ گادامر هم با کتاب معمای سلامت (enigma of health) که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد، در عرصه فلسفه پزشکی، رویکرد جدیدی را مطرح کرد. وی در این کتاب بر اهمیت رویکرد هرمنوتیکی در پزشکی تأکید میکند. در فرآیند هرمنوتیکی در پزشکی، بیمار یک ظاهر جسمانی دارد که در واقع صورت خارجی یک حقیقت نهفته و پوشیده است که برای فهم آن باید بیمار را به منزله «متن» (text) در نظر بگیریم؛ سپس به تفسیر او بپردازیم. از منظر هرمنوتیکی بیماری بخشی از یک کل مجموعه درنظر گرفته میشود و ابتدا خود شخص مطالعه و فهمیده میشود و سپس به درمان او اقدام میشود. هرمنوتیک در پزشکی، یعنی نگاه کردن به بیمار از منظری بالاتر و نباید تنها در پی اصلاح کارکرد مختل ارگانهای بدن بود بلکه باید کلیت بیمار را بهبود بخشید (Gadamer,1996). از فیلسوفان دیگری که از پدیدارشناسی، هرمنوتیک، اگزیستانسیالیسم (خصوصاً فلسفه هایدگر و کییرکگارد) در فلسفه پزشکی استفاده میکنند «هنریک ولف» است. وی اولین کتاب درسی را (به معنای واقعی) در حوزه پزشکی با همکاری یک روانپزشک و پزشک متخصص گوارش نوشته است. این کتاب در سال ۱۹۸۶ منتشر شد و اکثر موضوعات فلسفه پزشکی را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. این کتاب هم ملهم از اندیشههای فیلسوفان تحلیلی است و هم از آرای فیلسوفان قارهای بصیرتهایی اخذ کرده است و البته رویکرد عمده آن سمت و سوی فیلسوفان قارهای چون هایدگر و کییرکگارد و گادامر را در فلسفه پزشکی دربردارد (خوشبختانه این کتاب با عنوان درآمدی بر فلسفه طب به فارسی ترجمه شده است). در سیر تاریخی فلسفه پزشکی تنها در این سی سال اخیر است که چنین حوزهای بصورت نظاممند و بسامان تشکل یافته است و مهمترین نقش را در تثبیت آن فیلسوفانی چون پلگرینو، انگلهارت، شافنر و کاپلان داشتهاند که آرای آنها منجر به سه دیدگاه در فلسفه پزشکی شده است و اکنون به بررسی آنها میپردازیم.
ادامه دارد
منابع
- Caplan AL. Does the philosophy of medicine exist? Med.; ۱۳: ۶۷-۷۷, ۱۹۹۰.
- _________,Concept of Health, illness and disease in Medical ethics. RM veatch(ed), Tons Bartlett. Pvb, 25-75, 1991.
- Engel G. L, The clinical application of biopsychosocial model. J. Psychiatry, ۱۳۷: ۵, ۱۹۸۰
- Gadamer HG, Geiger J, Walker N. The Enigma of health: The Art of healing in a scientific age, Stanford University. Press, 1996.
- Pellegrino, ED, What the philosophy of medicine is. Theor Med, ۱۹: ۳۱۵-۳۳۶, ۱۹۹۶.
- Thagard, P. & Zhu, Acupuncture, incommensurability, and conceptual change. In G. M. Sinatra & P.R. Pintrich (Eds), Intentional conceptual change. Mahwah, NJ, Erlbaum, 79-102, (2003).
احمدرضا همتی مقدم- استادیار گروه فلسفه، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات دانشگاه ازاد اسلامی، تهران، ایران