نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

فلسفه علم، اپیدمیولوژی و کرونا

الکس برادبنت - ترجمه حمیدرضا نمازی و علیرضا منجمی

0

معرفی نویسنده: الکس برادبنت[۱] استاد فلسفه در دانشگاه ژوهانسبورگ است. حوزۀ پژوهشی او فلسفۀ علم (علّیت، تبیین و پیش‌بینی) است و در فلسفه اپیدمیولوژی مرجعیت دارد. اپیدمیولوژی، علم مطالعه سلامت جمعیت با بهره‌گیری از پژوهش‌های آماری- مقایسه‌ای در گروه‌های مختلف است که در سیاست‌گذاری سلامت و پزشکی نقشی جدی ایفا می‌کند، اما به‌ندرت در گستره پژوهش ژرف فلسفی قرار گرفته است. برادبنت اولین کتاب در زمینۀ فلسفۀ اپیدمیولوژی را نوشته است. در همه‌گیری کرونا که اپیدمیولوژی به صدر اخبار راه یافته است و همه از میزان ابتلا، شیوع و مرگ‌ومیر پرس‌وجو می‌کنند، تأملات یک فیلسوفِ اپیدمیولوژی خواندنی است.

فلسفه در میانۀ بحران کرونا چه حرفی برای گفتن دارد؟ این سؤالی است که ذهن بسیاری از فیلسوفان را این روزها مشغول کرده است. پاسخ به این سؤال دشوار است و البته این امر، دغدغه‌ای ست که در مورد بسیاری از رشته‌های دانشگاهی دیگر، حتی علوم سخت و رشته‌های کاربردی همچون اقتصاد نیز وجود دارد. با آنکه از فیزیکدانان و اقتصاددانان چنین انتظاری نیست، از فیلسوفان انتظار می‌رود بتوانند به این پرسش پاسخ دهند اما بااین‌حال، بسیاری از ما پاسخی که برای خودمان قانع‌کننده باشد، نداریم.

من در این دوره پاره‌ای از نظراتم را منتشر کرده‌ و چند مصاحبه‌ هم انجام داده‌ام. در جریانم که معدودی از فیلسوفان دیگر نیز چنین کرده‌اند. بااین‌حال، فیلسوفانی را می‌شناسم که در مواقعی بحرانی مثل همه‌گیری اخیر، از «بی‌فایده بودن» فلسفه دم می‌زنند. این روزها، نظر تخصصی یک دانشمند رایانه را دیدم [که در تلاش برای اظهارنظر در مورد بحران کرونا] صرفاً به توضیح ماهیت رشد نمایی[۲] بسنده کرده بود؛ مفهومی که همه ما در آموزش ریاضیات پایه با آن آشنا شده‌ایم و هر کس علاقه‌مند به محاسبۀ نرخ سود مرکب باشد (به‌عنوان‌مثال در فرآیند وام) با آن مواجه خواهد شد.

در همه‌گیری اخیر، علوم رایانه‌ای، هنوز نتوانسته‌اند شکوه و اقتدار خود را به رخ بکشند و خبری از یادگیری ماشین[۳] که در مقالات ادعا می‌شد ظرف چند هفته می‌تواند به مدل‌های پیش‌بینی دست پیدا کند، نیست. این‌ها درمجموع ‌نظر مرا تائید می‌کند: هنوز یادگیری ماشین و اپیدمیولوژی تعامل معنی‌داری ندارند. پرسش اینجاست که چرا در مقایسه با فیلسوفان، دانشمندان علوم رایانه (منظورم همه آن‌ها نیست، خیلی از آن‌ها پا را از حوزه تخصصی‌شان فراتر نمی‌گذارند)، در مقام اظهارنظر فراتر از تخصص خود، چنین اعتمادبه‌نفس بالایی دارند.

هیچ‌کس متخصص همه‌گیری کووید ۱۹ نیست.

همه‌گیری کووید ۱۹ به‌تمامی در انحصار هیچ تخصصی نیست. این شرایطی نوظهور است. وقتی با مسائلی نو مواجه می‌شویم، تخصص‌ها دیگر چندان به کار نمی‌آیند: این امری بود که پژوهش‌های اقتصادی در بحران سال ۲۰۰۸ و نیز نظرسنجی‌ها در انتخابات سال ۲۰۱۶ آشکار کردند.

البته وجوهی از همه‌گیری کرونا با تخصص‌های مختلف مرتبط است. اپیدمیولوژیست‌هایِ بیماری‌های واگیر می‌توانند الگوهای سرایت را پیش‌بینی کنند؛ اما ماجرا محتاج چیزی به‌مراتب بیشتر از این‌هاست. به بیان دقیق‌تر، پیش‌بینی پیامدهای مداخلات با پیش‌بینی الگوهای سرایت بیماری فرق می‌کند. پیش‌بینی پیامدهای مداخلات مستلزم درک و مهارت استنباط علّی است [که امری فراتر از تخصص اپیدمیولوژی است] همان‌طور که طرفداران «رویکرد پیامدهای ممکن[۴]» به‌درستی به آن توجه کرده‌اند. در همین راستا، انتساب یک نتیجه، پس از وقوع آن، به یک مداخله خاص، تنها زمانی معنا خواهد داشت که بدانیم آن مداخله را با چه مداخلۀ دیگری باید مقایسه کرد. اگر ازاین‌دست مقایسه‌ها غفلت ‌شود- که معمولاً می‌شود- اثبات اینکه [اگر فلان مداخله انجام نمی‌شد] «مبتلایان می‌مردند» کار بسیار دشواری است.

اپیدمیولوژیست‌های بیماری‌های غیر واگیر ممکن است درکی از چارچوب مفهومی، روش‌شناسی، اصطلاحات و مشکلات موجود در پژوهش‌های همه‌گیری داشته باشند، اما آن‌ها لزوماً خبرگی افزون‌تری دربارۀ موضوع [کرونا] نسبت به سایر متخصصان حوزۀ سلامت ندارند چون تفطنی به مبانی [فلسفی] اپیدمیولوژی پیدا نکرده‌اند. دانشمندان سایر رشته‌ها حتی ممکن است وضعیتی بدتر از مردم عادی داشته باشند؛ زیرا مانند آن دانشمند علوم رایانه که در بالا به آن اشاره شد به ‌اشتباه تصور می‌کنند که تخصص آن‌ها به موضوع مرتبط است و با انجام این کار [ربط دادن تخصص خود به کرونا] مسئله را تا حد کودکانه‌ای ساده می‌کنند یا افاضات نابجا می‌فرمایند. (به نظر من اپیدمیولوژی نزد دانشمندان سایر رشته‌ها عموماً جایگاه شایسته‌ای نیافته است.)

حال به اقتصاد و سیاست نظر کنیم. اقتصاددانان تنها در صورتی می‌توانند پیامدهای همه‌گیری و عواقب مداخلات کنترل آن را پیش‌بینی کنند که پیش‌بینی‌های اپیدمیولوژیست‌ها را در اختیار داشته باشند؛ آن‌ها [در اصل] در پی ارزیابی تأثیرات پیش‌بینی‌های اپیدمیولوژیک هستند. البته از این نباید گذشت که اپیدمیولوژیست‌ها و تا حدودی اقتصاددانان (گرچه اقتصاددانان معمولاً از اپیدمیولوژی بیماری‌های واگیر چندان اطلاعی ندارند) تأثیرات سلامت بر سیاست‌های اقتصادی را مورد مطالعه قرار داده‌اند.

عرصه کار فلسفی

در این اوضاع، به باور من فیلسوفان می‌توانند نقشی بسزا داشته باشند. من بیشتر به تحلیل هزینه/ فایده در مداخلات سلامت عمومی علاقه‌مندم، به‌ویژه غفلت از تأثیراتی که مداخلات مقابله با ویروس کرونا بر سلامت [مردم] در جای‌جای این جهان متنوع می‌گذارد. بدیهی است که خلأ مهمی وجود دارد که مرا [به تأمل فلسفی] ترغیب می‌کند. در ژوهانسبورگ – جایی که عموم مردم کمتر مطالعه می‌کنند- من در آسایش به پژوهش مشغولم. آفریقا همیشه با قحطی نرد عشق باخته است (افرادی این را توهین می‌دانند؛ اما واقعیت همین است). [در آن‌سوی جهان نیز] گلدمن ساکس پیش‌بینی کرده است که تولید ناخالص ایالات‌متحده ظرف سه ماه آینده ۲۴٪کاهش پیدا کند.

اگر همه‌گیری کرونا، جان کسی را در آفریقا نگیرد، عجیب و استثنایی خواهد بود. در منطقه‌ای که فقط ۳% جمعیت، بیش از ۶۵ سال سن دارند در صورت وقوع همه‌گیری، ممکن است مرگ‌ومیر حتی بیشتر از انتظار باشد. (البته هیچ شواهدی نداریم که وضعیت همه‌گیری کرونا با اچ‌آی‌وی متفاوت باشد) از شروع همه‌گیری در آفریقای جنوبی هفته‌ها می‌گذرد و به‌تازگی دو مورد از مرگ‌ومیر گزارش‌شده است. [در زمان ترجمۀ مقاله مرگ‌ومیر به بیش از پنجاه نفر رسیده است.]

بااین‌حال، جامعه اپیدمیولوژی (حداقل به شهادت آنچه در توییترم می‌بینم) توجهی به عواقب مداخلاتش بر سلامت مردم ندارد [و استدلال می‌کند که] همه‌گیری، بدون مداخلات سلامت عمومی هم بالاخره تأثیر اقتصادی خود را خواهد گذاشت. زمینۀ [اجتماعی-فرهنگی] هم عموماً نادیده گرفته می‌شود. به نظر می‌رسد این رشته [اپیدمیولوژی] به‌واسطۀ تأکید مدام بر گزارۀ «هرچه تدابیر مقابله با همه‌گیری شدیدتر باشند، تحسین‌برانگیزترند» در‌جا زده است. به طرز تناقض‌آمیزی، دیدگاهی که بر جنبه‌های اجتماعی [سلامت و بیماری] پافشاری می‌کرد دیگر خریداری ندارد، درصورتی‌که هنوز زمان زیادی صرف دفاع از این ادعا می‌شود که فقر علت بیماری است و به‌اشتباه از آن غفلت ‌شده است. آیا چنین می‌نماید که من از دانشی که به آن علاقه‌مند بوده‌ ناامید شده‌ام و [قصد دارم مشکلم را] با فلسفه به‌مثابه رویکردی انتقادی در میان بگذارم؟ [ما به تأملاتی ازاین‌دست نیازمندیم.] جهان با ویروسی مواجه است که می‌تواند در کشورهای ثروتمند با جمعیت مسن‌ تلفات بیشتری بگیرد، اما تمهیداتی که این کشورها طراحی کرده‌اند، [داعیۀ جهانی دارد] و توجهی به زمینه‌های محلی در آن دیده نمی‌شود. آیا این قابل‌توجه نیست؟

حرف‌های دیگری برای گفتن و ایرادات بسیاری برای گرفتن وجود دارد؛ من می‌کوشم آن‌ها را به‌زودی در متون آکادمیک بیاورم؛ اما در حال حاضر هر جا که فکر کنم مؤثر باشد به اظهارنظرهای خود در همین قالب ادامه خواهم داد. در این شرایط، حرف من این است که پیش روی فیلسوفان مسائل متعددی برای تحلیل و مداقه در مفهوم همه‌گیری وجود دارد. دغدغه‌ام فقط این مورد خاص [کرونا] نیست، بلکه به تأمل در مفهوم همه‌گیری نظر دارم. نکات مورد اشاره لزوماً به پیچیدگی شکافتن اتم نیست، بلکه می‌تواند به‌سادگی پیشنهاد برداشتن ممنوعیت فروش سیگار باشد.

بااین‌حال، آنچه برای ما مفید است، کاربست مهارت‌های تفکر انتقادی در مسائلی است که با آن‌ها مواجهیم. گرفتار شدن در دام دسته‌بندی‌های جناحی نه‌تنها چیز خاصی به ما نمی‌افزاید، بلکه آنچه را که در دانشکده‌های فلسفه به آن می‌بالیدیم، نیز می‌ستاند. ما در وضعیتی قرار داریم که آمار و اطلاعاتی که بر مبنای آن‌ها تصمیم‌گیری می‌شود در دسترس عموم است و در انحصار یک‌رشته واحد نیست. در این گیرودار، تفکر عقلانی نیز در سایه ترس از کرونا، پریشان گشته است. از طرفی تحلیل فنی کارشناسان نیز به‌راحتی در‌ دسترس است. این شرایط برای کسی که در پی آن است که توان تحلیلگری‌اش را خارج از قیدوبند رشته‌ها به کار بندد، ایده‌ال است. ازاین‌رو این چند عنوان به نظرم قابل‌تأمل است:

یکم. چگونه وقتی تدابیری [برای مقابله با همه‌گیری کرونا] طرح‌ریزی می‌کنیم، می‌توان پیامدها و عواقب آن را محدود و مدیریت کرد، [به‌ویژه] مواردی که در آن‌ها منافعی داریم. (این موضوعی اخلاقی ست که من به آن علاقه‌مندم.) دوم. ماهیت پیش‌بینی‌های بجا و حساب‌شده (من در زمینۀ سلامت عمومی روی این موضوع کار می‌کنم اما حرف‌های بیشتری برای گفتن هست) سوم. معرفت‌شناسی شواهد [یا وثاقت اعتماد به شواهد علمی و نظر متخصصان] در زمانی که اطلاعات حداقلی [دربارۀ موضوع] در دسترس است. چهارم. وزن‌دهی [و اولویت‌بندی] حقوق گروه‌های مختلف [در دریافت خدمات پزشکی] با لحاظ این‌که [همواره] ترجیح دادن چیزی به بهای از دست رفتن چیز دیگری است [مثلاً انتخاب میان] مرگ جوانان و سالمندان [وقتی منابع درمانی محدود است]. (البته کووید ۱۹ کودکان را نمی‌کشد، آن‌ها در کشورهای فقیر دسته‌دسته از قحطی می‌میرند.)

سایر متخصصان می‌توانند عناوین دیگری پیشنهاد دهند اما باید مراقب بود که این نظرورزی‌ها مبتنی بر تفکر انتقادی باشد، نه جلب موافقت مردم [به هر قیمتی]. من بسیار امید دارم که شاهد کاربردی‌سازی سطحی و سردستی چنین عناوینی نباشیم: خطر استقراء[۵] و ویروس کرونا، تعریف سلامت و ویروس کرونا؛ حقوق انسانی و ویروس کرونا و نظایر آن. روشن بگویم، حرف من این نیست که چون کرونا درمانی ندارد باید به این مسائل پرداخت، بلکه این موضوعات را حتی زمانی که درمان کرونا کشف شود نیز شایستۀ بررسی می‌دانم. شعار من در مطالعاتم در فلسفۀ اپیدمیولوژی این است: رویکردی فلسفی به موضوعات اپیدمیولوژیک؛ یا فلسفه‌ورزی دربارۀ اپیدمیولوژی. [این امر] مباحث فلسفی جدیدی را پیش می‌آورد، اما این هدفِ اصلی نیست. هدف و طرح [اصلی] شناسایی مسائل جدید است، نه ایضاح و فهم مسائل قدیمی در قالبی نو که اصلاً موضوعیتی ندارد. دیگر بار تأکید می‌کنم، بازفهم مسائل قدیمی در قالبی نو صرفاً از رهگذر شناسایی مسائل جدید ممکن خواهد بود.

 

فراخوانی لشگر فیلسوفان

مهارت فیلسوفان و ارزش فلسفه، در مباحث کلاسیک آن خلاصه نمی‌شود. توانایی و قابلیت فلسفه در تفکر اثربخش درباره [مسائل] غریب، نوپدید، آزاردهنده، چالش‌برانگیز و حتی شرم‌آور عیان خواهد شد. همه‌گیری کرونا واجد تمامی این ویژگی‌هاست. بیایید دست‌به‌کار شویم.

[۱]. Alex Broadbent

[۲]. Exponential Growth

[۳]. Machine Learning

[۴]. Potential Outcomes Approach

[۵]. Inductive Risk

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.