سه رویکرد عمده به فلسفه پزشکی
احمدرضا همتی مقدم
احمدرضا همتی مقدم
دیدگاه اول دیدگاهی است که اعتقاد به وجود حوزهای مشخص و نظاممند بنام فلسفه پزشکی ندارد و آن را در واقع زیرشاخهای از فلسفه علم میداند. آرتورکاپلان از سردمداران این رویکرد است. او چهار معیار را برای تعریف حوزهای قانونی و مجاز برای تحقیق و پژوهش تعریف میکند. این معیارها شامل کتابهای اصلی، مقالات، ژورنالهای تخصصی و مجموعه مشخصی از مسائل است. او میپذیرد که در نگاه اول احتمال دارد به نظر آید این معیارها حوزه فلسفه پزشکی را در برمیگیرند؛ اما با تعریفی که از فلسفه پزشکی ارائه میکند، نشان میدهد که چنین معیارهایی ناکافی هستند. او بر این باور است که هیچ اجماعی بر تعریف فلسفه پزشکی وجود ندارد؛ سپس با ارائه تعریف خودش از فلسفه پزشکی نشان میدهد که هیچکدام از معیارها آن را دربرنمیگیرند (Caplan,1990). کاپلان معتقد است فلسفه پزشکی معادل با اخلاق پزشکی نیست؛ چون که اخلاق پزشکی، هنجاری (normative) است؛ در حالیکه فلسفه پزشکی باید متافیزیکی و معرفتشناختی باشد. او همچنین یکی دانستن فلسفه پزشکی با انسانشناسی پزشکی یا زیباییشناسی پزشکی را رد میکند. تعریف او از فلسفه پزشکی چنین است: مطالعه ابعاد معرفتشناختی، متافیزیکی و روششناختی پزشکی که شامل درمان و آزمایش، بهبودی، تشخیص و تسکین است (ibid). کاپلان استدلال میکند اگر این تعریف را بپذیریم، فلسفه پزشکی به مسائل اساسی در فلسفه علم خواهد پرداخت؛ بنابراین، زیرشاخهای از فلسفه علم خواهد بود و نه حوزهای مشخص و نظاممند. موضع کاپلان مشابه با موضع جرومی شافر (Jerome Shaffer) است. وی بیست و پنج سال پیش در نخستین سری از ژورنال فلسفه و پزشکی که این مباحث در امریکا آغاز شده بود، موضع خود را دقیق بیان کرد (Engelhardt and Spicher, 1975). کاپلان البته میپذیرد که مقالههای بسیاری در این حوزه منتشر شده و سازمانهایی با بررسی و مطالعه فلسفه پزشکی مشخص شدهاند و حتی میپذیرد که ممکن است حوزهای از پژوهش وجود داشته باشد؛ اما بر این باور است که چنین چیزی در حال حاضر تعریفی برایش نیست؛ زیرا کتابها و مجموعه مشخصی از مسائل وجود ندارد.
دیدگاه دوم، حوزه گستردهای از موضوعات و مباحث را دربرمیگیرد. انگلهارت و ارد و شافنر از موافقان این دیدگاه هستند؛ البته تعریفی که آنها ارائه میدهند، چندان تفاوتی با تعریف کاپلان نمیکند؛ اما حوزه گستردهای از پژوهش را بهصورت شاخصی برای فلسفه پزشکی مشخص میکنند. تعریف انگلهارت و شافنر چنین است: فلسفه پزشکی دربرگیرنده آن مباحثی در معرفتشناسی، ارزششناسی، منطق، روششناسی و متافیزیک است که یا بهوسیله دانش پزشکی ایجاد میشوند یا به آن مربوطاندEngelhardt and Schaffner) 1996).
با توجه به این تعریف، آنها بحثهای مربوط به مدل در پزشکی، مفاهیم سلامت و بیماری، منطق تشخیص و تحقیقات بالینی، هوش مصنوعی، علیت و نظایر آن را موضوعات این رشته میدانند؛ البته انگلهارت و موافقانش، منابع بسیاری را که در کشورهای گوناگون درباره فلسفه پزشکی بوده، آوردهاند تا طیف گستردهای از موضوعات فلسفه پزشکی را نشان دهند. پلگرینو معتقد است که تعریف انلگهارت، ارد (Erde) و شافنر فصل مشترکهایی را بین پزشکی و علوم فیزیکی و اجتماعی دربرمیگیرد، و بسیاری از مباحثی که آنها مطرح میکنند، در واقع جزئی از فلسفه علم یا فلسفه بیولوژی یا زیرشاخههای فلسفه یعنی متافیزیک، معرفتشناسی و ارزششناسی است (ibid). او اعتقاد دارد که این مباحث در واقع «فلسفه در پزشکی» (Philosophy in medicine) یا «فلسفه و پزشکی» (Philosophy and medicine) است. بر مبنای دیدگاه پلگرینو بررسی و مطالعه تبیین، استدلال، احتمال و آرای فلسفی گوناگون در پزشکی، فلسفه پزشکی (Philosophy of medicine) نیست؛ بلکه «فلسفه در پزشکی» است.
دیدگاه سوم که همان دیدگاه ادموند پلگرینو است، فلسفه پزشکی را رویکردی فلسفی و انتقادی به موضوعات پزشکی یعنی محتوا، روش، مفاهیم و مفروضات مربوط و مختص به دانش پزشکی میداند. با این تعریف، فلسفه پزشکی، باید متفاوت از روشهای مرسوم در دانش پزشکی یعنی مشاهده بالینی و داوری بالینی باشد (plegrino,1996). وی اعتقاد دارد که هدف و خواسته فلسفه پزشکی با مقصود و هدف خود پزشکی متفاوت است. موضوع دانش پزشکی، شناخت و درمان بیماریها است؛ اما فلسفه پزشکی، موضوعش خود علم پزشکی است. در واقع درصدد شناخت فلسفی پزشکی است. از دیدگاه پلگرینو فلسفه پزشکی میخواهد چیستی علم پزشکی را نشان دهد؛ یعنی همان کاری که پزشکان «بقراطی» در توضیح ماهیت پزشکی انجام داده بودند (ibid). متفکران بسیاری در جستوجوی یافتن چیستی پزشکی بودهاند؛ برای مثال، لاین- انترالگو (Lain- Entralgo) که یکی از مشهورترین شارحان پزشکی بقراطی است، میان پرمغزترین آثار طب بقراطی این هدف را نشان داده است (Lain- Entralgo,1975). اگر دیدگاه پلگرینو را مدنظر قرار دهیم میتوان گفت فلسفه پزشکی همان ارتباطی را با فلسفه دارد که فلسفه تاریخ، فلسفه هنر، فلسفه قانون، فلسفه ادبیات و … با آن علوم دارند. در هر کدام از این فلسفههای مرتبه دوم، تأملات فلسفی و انتقادی در جستوجوی چیزی ورای محتوای این رشتهها هستند. فلسفه هر رشتهای، جست وجویی برای یافتن واقعیت چیزهایی است که بهوسیله آن رشته مطالعه قرار میشود. پلگرینو مینویسد: «بدون تعریف دقیق علم پزشکی، تعریف روشن و دقیقی از فلسفه پزشکی غیرممکن است. در سالهای اخیر، بحث و جدلهای بسیاری درباره تعریف فلسفه پزشکی درگرفته است. برخی آنرا چیزی بیش از فلسفه علم نمیدانند که به دانش پزشکی میپردازد؛ یعنی همان فلسفه علم است که فقط در زمینه مسائل مربوط به پزشکی بحث میکند؛ البته اگر پزشکی را صرفاً علوم پایه پزشکی یعنی کالبدشناسی، بیوشیمی و فیزیولوژی بدانیم، فلسفه پزشکی در واقع فلسفه علم است؛ اما اگر پزشکی را دربرگیرنده فعالیتهایی بدانیم که ورای جست و جوی صرف در معرفت علمی است، فلسفه پزشکی هویتی مجزا و تفکیک شده از فلسفه علم مییابد» (plegrino,1996,320).
البته این پرسش که آیا پزشکی چیزی بیش از علم محض است، پاسخش به یک معنا پدیدارشناختی است؛ اما از طرف دیگر، فلسفه پزشکی نیز باید به چنین پرسشی پاسخ دهد. آشکار است که بخشی از پزشکی بر علوم فیزیولوژی، آسیبشناسی، میکروبیولوژی، روانشناسی، ژنتیک و داروسازی تکیه دارد. این علوم پدیدههای قابل مشاهده فیزیکی، شیمیایی و زیستشناسی را از طریق روش علمی، برای کارکرد درست یا درست کار نکردن اندامهای بدن انسان، بررسی میکنند.
پلگرینو بر این اعتقاد است که هدف و غایت این علوم پایه، جست و جوی حقیقت و یافتن واقعیاتی درباره کاراییها و عدم کاراییهای بدن انسان است؛ اما پزشکی، نه تنها فراتر از یافتن حقیقت علمی صرف است، بلکه جست و جویی برای یافتن حقیقت سلامت و درمان انسانها است که به واسطه عمل بالینی مشخص میشود (ibid).
دیدگاه سوم بر این اعتقاد است که علم پزشکی در مواجهه بالینی یا در ایجاد سلامت عمومی تشکل و وجود مییابد و این امر زمانی محقق میشود که دانش علوم پایه پزشکی را برای هدف خاص یعنی درمان، مهارکردن، بهبودی، یا پیشگیری از بیماری در افراد یا در جوامع انسانی به کار گیرد؛ بنابراین، پزشکی، فقط به واسطه اهداف و غایتهای علمی شکل نمییابد؛ بلکه از معرفت علمی برای هدف خاص خود استفاده میکند که همانا بهبودی، درمان و پیشگیری از بیماریها و ترغیب سلامت است؛ پس فلسفه پزشکی همان موضوعات پزشکی و سلامت عمومی را از منظر خاص خودش بررسی میکند و درصدد فهمیدن ماهیت برخورد بالینی بین شخص بیمار و پزشک است؛ برای مثال، در این دیدگاه اگر از «علیّت» (Causality) بحث میشود، تأکید روی علیّت در ناخوشی و بیماری است.
با این توصیفات اگر بپذیریم که حوزهای نظاممند و مشخص به نام فلسفه پزشکی وجود دارد که بهطور قطع وجود دارد دو دیدگاه عمده آن را تعریف کردهاند. دیدگاه اول موضوعات بسیاری را در این حوزه قرار میدهد (هم علوم پایه پزشکی و هم پزشکی درمانی) و بیشتر رویکرد تحلیلی و فلسفه علمی دارد و دیدگاه دوم فلسفه پزشکی را مختص موضوعات حوزه پزشکی میداند و تمام اشکال تأملات فلسفی را چه تحلیلی و چه قارهای در آن دخیل میکند. اگر بخواهیم دقیقتر بیان کنیم، دیدگاه اول تمام موضوعات دیدگاه دوم را شامل میشود؛ اما برعکس آن صادق نیست؛ بنابراین، مطالعه مفهوم سلامت و بیماری، علیّت در پزشکی، رابطه ذهن و جسم و تأثیر آن بر سلامت و بیماری، منطق تشخیص در پزشکی، تجربهگرایی و واقعگرایی در پزشکی، رابطه بین پزشک و بیمار از جمله موضوعات مشترک بین این دو دیدگاه است.
منابع
-
- Boorse C, Health as a theoretical concept, Philosophy of Science, 44: 542-73, 1977.
- ــــــــ, On the distinction between Disease and illness, In meaning and medicine, Linderman J and Linderman M (ed), New York, Rootledge, 16-27,1999.
- Caplan AL. Does the philosophy of medicine exist? Med.; ۱۳: ۶۷-۷۷, ۱۹۹۰.
- _________,Concept of Health, illness and disease in Medical ethics. RM veatch(ed), Tons Bartlett. Pvb, 25-75, 1991.
- Engel G. L, The clinical application of biopsychosocial model. J. Psychiatry, ۱۳۷: ۵, ۱۹۸۰
- Engelhardt HT and Spicher SF eds, Round table discussion, Evaluation and Explanation in the Biomedical Sciences, Philosophy and Medicine I Dordrecht Holland: D. Reidel Publishers, 215-219, 1996.
- Engelhardt HT and Erde E, Philosophy pf medicine, in A Guide to the Culture of Sciene, Technology, and Medicine, Durbin, PT. New York, Free Press, 364-461 and 675- 677, 1984.
- Engelhardt HT, Wildes KWm, Philosophy of medicine, Encyclopedia of Bioethics ۲d ed, Reich WT. New York, MacMillan Publishing Company, Vol. 3: 1680-1684, 1995.
- Engelhardt HT and Schaffner KF, Philosophy of medicine, in Encyclopedia of Philosophy London, Routledge and Kegan Paul, 1996.
- Fleck L.Genesis and Development of Scientific Fact. Chicago, University of Chicago Press, 1979.
- Fleck L. founder of the philosophy of modern medicine, The canc. J. ۵: ۶: ۴۰۳-۵۰۳, ۱۹۹۲.
- Gadamer HG, Geiger J, Walker N. The Enigma of health: The Art of healing in a scientific age, Stanford University. Press, 1996.
- Jaeger W. Paidea, The Ideals of Greek Culture III, trans Highet G. New York, Oxford University Press, 3-45Temkin O. 1956 “On the Inter- relationship of the history and philosophy of medicine, Bull. History of Med, ۳۰: ۲۴۱-۲۵۱, ۱۹۹۴.
- King L. The Philosophy of Medicine: The Early Eighteenth Century. Cambridge, Mass, Harvard University Press, 1978.
- Lain- Entralgo P. Quaestions Hippocraticae: Disputatae Tres in La Collection Hippocratique et Son Role Dans L’ Histoire de la Medicine. Colloque de Strasbourg, Leiden, E. J. Brill, 23-27, 1975.
- Ledley RS. and Lusted LB. Reasoning Foundations of Medical Diagnosis, Science, ۱۳۰: ۹-۲۱, ۱۹۵۹.
- Pellegrino ED. Medicine and philosophy: some notes on the flirtations of Minerva and Aesculapius, Annual Oration of the Society for Health and Human Values. Philadelphia: Society for Health and Human Values, 1974, 1973.
- Pellegrino, ED, What the philosophy of medicine is. Theor Med, ۱۹: ۳۱۵-۳۳۶, ۱۹۹۶.
- ____________, Philosophy of medicine towards a definition. The Journal of Medicine and philosophy. ۱۱: ۹-۱۶, ۱۹۸۶.
- Sadegh- Zadeh K. Toward metamedicine, (Editorial), Metamedicine, 1: 3-10, 1980.
- Thagard, P. & Zhu, Acupuncture, incommensurability, and conceptual change. In G. M. Sinatra & P.R. Pintrich (Eds), Intentional conceptual change. Mahwah, NJ, Erlbaum, 79-102, (2003).
- Shaffner KF. Modeling Medical Diagnosis: Logical and Computer Approaches, Synthese; 47: 163-99, 1982.
احمدرضا همتی مقدم- استادیار گروه فلسفه، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات دانشگاه ازاد اسلامی، تهران، ایران