ساختار نهادهای پزشکی و همه گیری
علیرضا منجمی
چه نهادهایی متولی رسیدگی به همهگیری هستند؟ چه مداخلاتی در مهار همهگیری روا و مناسب دانسته میشود؟ ارتباط نهادها با ابژهها و دانشها چگونه برقرار میشود؟ در این محور به این پرسشها میپردازیم. کدام مسائل سیاسی، پزشکی، علمی، و اجتماعی توجه به خود جلب میکنند و الویت پژوهشی میشود؟ این همان است که چه مسائلی نادیده گرفته میشوند. بیماری برجسته میشود. مسائل شهری، فرهنگی، اجتماعی نادیده گرفته میشوند.
ساختار همهگیری کنشها و نهادهایی را رقم زد که میتوان آن را ذیل نهضت بهداشت عمومی گنجاند. صنعتی شدن و شهری شدن که از اواخر قرن هجدهم در اروپا آغاز شده بود در شکلگیری کنشها/نهادها نقش برجستهای ایفا کردند.
دانش بالینی وقتی با همهگیری پیوند خود پیامدهای مهمی در سطح نهادی/ کنشی به همراه داشت. بیماری، تجربۀ پزشکی و نظارت پزشک وقتی قرار است بر ساختارهای اجتماعی در سطح جامعه توزیع شوند، آسیبشناسی همهگیری و بیماریهای منفرد در برابر توقعات و خواستههای یکسان قرار میگیرند: اول، تعریف جایگاه سیاسی برای پزشکی و دوم شکلگیری نوعی آگاهی پزشکی در مقیاس کشور. نهاد متولی موظف به انجام مداوم اطلاعرسانی، نظارت و اعمال اجبار و الزام است که لازمۀ تعامل و همکاری علم پزشکی و نیروی انتظامی است. (فوکو، تولد کلینیک، ص ۶۳-۸۱)
از این رو میتوان گفت سه عنصر ارزیابی، نظارت و آمار از مقومات چنین نهاد/کنشهای هستند. (باینوم/ فصل ۴) ساختار همهگیری مبتنی بر نوعی فردیت تاریخی است. رویتپذیری همهگیری مبتنی بر مشاهدۀ آن با روشی پیچیده است. همهگیری پدیدهای جمعی است و نگاهی چندگانه میطلبد. این مستلزم آن است که رویداد را با همۀ جزئیاتش ثبت کرد که اطلاعات مکرر باید جمعآوری، راستیآزمایی و ثبت شوند. (فوکو، تولد کلینیک، ص ۶۳-۸۱) بررسی و ارزیابی وظیفۀ افسرانی بود که قصد داشتند موضوع جدیدی را کشف کنند و نظارت وظیفۀ همه پزشکانی بود که با یک بیماری، از گروهی که دربارۀ آنها هشدار داده شد بود، سروکار داشتند. متخصصان اپیدمیولوژی برای درک ارتباطها و علتها به آمار روی آوردند از این رو، میتوان گفت نهضت بهداشت عمومی همزمان با برآمدن علم آمار مدرن شکل گرفته است. (باینوم/ فصل ۴)
ارزیابی وضعیت سلامت عمومی که با همهگیری آغاز شده از پرداختن به صرف همهگیریها فراتر رفت. پرسشنامههایی برای ارزیابی وضعیت بهداشتی شهرها و محلهها تهیه شده بود که کمیسرهای بهداشتی ملزم به پر کردن آنها و ارائۀ گزارش بودند. مسائلی همچون فقر، کار کودکان، کارخانهها، آب، مواد غذایی تقلبی، فاحشهخانهها در این پرسشنامهها مورد توجه بودند. اگر ارزیابی سبب شد انواع مسائل اجتماعی و پزشکی نمایان شود؛ نظارت، راهبرد تکمیلیای بود با هدف ایجاد نظم و تداوم رویههای بهداشتی سامان یافت. این نظارتها پیش از آن هم در بندرها و مرزهای زمینی به کار گرفته میشد اما تا پیش از شکلگیری نهادهای مدرن بهداشت عمومی بیشتر به امنیت مرتبط میشد تا سلامت. (باینوم/ فصل ۴)
به این ترتیب پزشکی اجتماعی به مثابه دانش/ نهاد / کنش در ساختار همهگیری نقشی کلیدی ایفا میکند. تأمل فوکو در سیر تطور پزشکی اجتماعی در این میان حائز اهمیت بسیار است. او نشان میدهد که پزشکی اجتماعی در سه سنت آلمانی، فرانسوی و انگلیسی شکل گرفته است. پزشکی دولتی (state medicine) در آلمان نضج گرفت و از آن علمی برآمد که Staatwissenschaft خوانده میشد. این علم دربارۀ منابع طبیعی جامعه یا شرایط زیست جمعیت نبود، بلکه به کارکرد کلی ماشین سیاسی نظر داشت. در ضمن، روشهایی که دانش جمعآوری و تولید میکند تا عملکرد ماشین سیاسی را تضمین کند بخش دیگری از این دانش است. این دانش با سرعت بیشتری در آلمان به نسبت انگلستان و فرانسه قوام یافت. پلیس پزشکی از دل چنین ساختاری برآمد. این پلیس چند وظیفه داست: جمعآوری اطلاعات بیماریها از بیمارستانها و ثبت و ضبط اپیدمی و اندمیهای مختلف، استانداردسازی دانش پزشکی و طبابت، ساختار اداری برای نظارت بر فعالیتهای پزشکان، مشخص کردن افسران پزشکی برای هر منطقه. همه اینها سبب شکلگیری نهادی شد که پزشکی دولتی (state medicine) نامیده میشد. از اواخر قرن هفدهم طرح «پلیس پزشکی» در دولتهای آلمانیزبان ایجاد شد. یوهان پیتر فرانک (Johan Peter Frank) پزشک، کیهانشناس و کنشگر سلامت عمومی، سیستم کاملی از سیاست پزشکی (System der vollstandigen medicinischen Polizey) را پیشنهاد داد. اصطلاح آلمانی Polizey یا پلیس، نیروهای سازمانیافته دولتی بودند که تمام شئون زندگی ادمی از تولد، بارداری، نوزادی، تا دفن مردگان را پوشش میدهد. (باینوم/ فصل ۴) در فرانسه پزشکی اجتماعی شکل متفاوتی داشت. فوکو نشان میدهد که در فرانسه، کشور به بلوکهایی تقسیم شده بود که رییس آن فرماندار بود و تعدادی پزشک و جراح عضو آن بودند. وقتی چهار یا پنج نفر مبتلا به بیماری واحدی شده باشند باید به اطلاع هیات برسانند. در اینجا برخلاف پزشکی اجتماعی آلمانی که بیشتر به سیاست سوق داشت، نقش پزشکی برجسته بود. به این ترتیب، ساختار همهگیری سب شد پزشک و پلیس (نیروی انتظامی) باید در کنار هم قرار گیرند. (فوکو، تولد کلینیک، ص ۶۳-۸۱) پزشکی اجتماعی انگلیسی وامدار کارهای چادویک – منشی جرمی بنتهام – بود. او به سلامت عمومی از رهگذر دغدغۀ دربارۀ فقر و خصوصاً اجرای قانون کمک به بینوایان توجه داشت. بریتانیاییها اولین ملتی بودند که صنعتی شدند و طبعاً روشهای پیشین مواجهه با فقرا در موقعیت اقتصادی صنعتی و استخدامهای فصلی، فقر، مدنیت و آگاهی رو به افزایش، نامناسب بود. چادویک در این مواجهه میان فقر و بیماری پیوندی برقرار کرد: بیماری عامل مهم ایجاد فقر بود و جلوگیری از آنچه بیماریهای کثیف مینامیدند، در حل مشکلات فقرا مفید بود. راه حل آسان بود: بهداشت. آلودگی و پلشتی عامل ایجاد بیماری بود و نظافت مانع آن. از آن رو بود که چادویک در فرآیند اصلاح قانون کمک به بینوایان به پیشگیری از بیماریها علاقهمند شد. پس از آن بود که بریتانیا «هیأت سلامت» تأسیس شد که سه عضو آن از پارلمان بودند و عضو چهارم بود و این هیأت بر سلامت عمومی بسیار تأثیرگذار بودند. لایحۀ پارلمانی به گروهها اجازه میداد اگر ده درصد از مالیاتدهنگان درخواست کنند افسر سلامت پزشکی (MHN) داشته باشند. اگر میزان مرگ و میر در یک منطقه بیشتر از ۲۳هزار تن بود وجود افسر پزشکی الزامی بود. (باینوم/ فصل ۴) از همین رو، پزشکی اجتماعیای که باقی ماند در قالب نظامهای خدمات بهداشتی و رفاهی به حیات خود ادامه داد پزشکی اجتماعی انگلیسی بود. این پزشکی بر پایۀ شکاف بین فقیر و غنی، رسیدگی به نیازمندان و کاهش آسیب آنها برای اغنیا طراحی شده بود. واکیسناسیون و خدمات رفاهی از دستاوردهای این نوع از پزشکی اجتماعی است. در پزشکی اجتماعی آلمانی نیروی کار مد نظر نبود، بلکه بدن افراد به عنوان یکی از مقومات دولتی است. در مقابل، این پزشکی اجتماعی انگلیسی بود که به نیروی کار توجه نشان داد.