نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

روانشناسی مثبت، علم است یا زهر مار؟ بررسی مناقشات و انتقادات به روانشناسی مثبت گرا

واحد ترجمه حلقۀ فلسفۀ پزشکی

0

روانشناسی مثبت گرا رشته ای از درون روانشناسی است که هدف آن کشف رازهای شکوفایی و بهزیستی انسان است. بر ارتقای شادی ، انعطاف پذیری و عملکرد بهینه تمرکز دارد و در عمل محبوبیت گسترده ای به دست آورده است. با این حال، مانند هر رشته‌ای، منتقدانی دارد که جنبه‌های مختلف روان‌شناسی مثبت‌گرا را از تازگی آن گرفته تا اعتبار نظریه‌ها، ابزارها و مداخلاتی که بر اساس آن ساخته شده است، زیر سوال برده‌اند.

مروری بر ادبیات نظام‌مند اخیر در مورد انتقادات روان‌شناسی مثبت‌گرا، که توسط خودم و گافانی، ون در وارت، دیک و دونالدسون (۲۰۲۳) تالیف شد، نشان داد که منتقدان به روان‌شناسی مثبت فکر می‌کردند:

فاقد نظریه پردازی و تفکر مفهومی مناسب است
تا آنجا که به اندازه گیری و روش شناسی مربوط می شد مشکل ساز بود
به عنوان یک شبه علم دیده می شد که فاقد شواهد بود و تکرار ضعیفی داشت
فاقد تازگی و از روانشناسی جریان اصلی جدا شده بود
یک ایدئولوژی نئولیبرال متن‌زدایی بود که باعث آسیب شد
یک سرمایه داری بود
در این مقاله، من به این نگرانی‌ها می‌پردازم و مسیر پیش‌رو به سوی رشته‌ای جامع‌تر، اخلاقی‌تر و علمی‌تر را مورد بحث قرار می‌دهم.

 

 

*منتقدان نگرانی‌هایی را در مورد نظریه‌ها، چارچوب‌ها، روش‌ها و مداخلاتی که روان‌شناسی مثبت را هدایت می‌کنند، مطرح می‌کنند.
*روانشناسی مثبت گرا از برخی ابزارهای اندازه گیری ضعیف و طرح های پژوهشی ناقص استفاده می کند.
*شک و تردید در مورد شواهد تجربی و قابلیت تکرار آن (بحران تکرارپذیری)، نیاز به افزایش دقت علمی را برجسته می کند.
*روانشناسی مثبت یک ایدئولوژی غرب محور و نئولیبرال است که گاهی اوقات می تواند باعث آسیب شود.

 

خلاصه ای از نقدها و نقدهای اصلی روانشناسی مثبت گرامنبع: Llewellyn E. van Zyl
۱. فاقد نظریه پردازی و تفکر مفهومی مناسب.

منتقدان استدلال می‌کنند که روان‌شناسی مثبت‌گرا فاقد یک نظریه وحدت‌بخش است که زیربنای فلسفه علم آن باشد. آنها ادعا می کنند که نمی تواند مجموعه ای روشن از ایده ها و اصول در مورد چگونگی درک و رویکرد به پدیده های روانشناختی مثبت ارائه کند. در واقع، روانشناسان مثبت گرا به طور فعال در مورد باورهای فلسفی که این رشته را هدایت می کنند، بحث کرده اند تا در مورد مناسب ترین روش ها، اصطلاحات، و انواع نظریه های مورد نیاز برای پیشبرد این رشته، اجماع ایجاد کنند.

مشارکت‌های اخیر محققانی مانند Ciarrochi ، Wissing ، Lomas ، Seligmanو دیگران با هدف تبیین جایگاه فلسفی روانشناسی مثبت گرا و ارائه معیارهای صریح برای توسعه نظریه، روش ها و رویکردها بوده اند. آنها بر نیاز به نظریه‌های مرتبط با زمینه، رویکردهای فرهنگی و زبانی، روش‌شناسی کیفی و ترکیبی و تحلیل محاسباتی پیشرفته تأکید می‌کنند. روانشناسی مثبت گرا همچنین باید دیدگاه های جایگزین را برای افزایش درک خود از پدیده های روانشناختی مثبت بپذیرد. علاوه بر این، آنها اهمیت تعبیه نظریه‌ها و روش‌ها در فرافرض‌های روان‌شناسی مثبت را به منظور روشن کردن دیدگاه آن نسبت به ماهیت انسان و پدیده‌های روان‌شناختی مثبت برجسته می‌کنند.

علیرغم پیشرفت، در واقع هنوز زمینه هایی وجود دارد که نیاز به توضیح بیشتر دارد، از جمله مفروضات فرانظری آن، و توسعه یک نظریه جامع توسعه انسانی. روانشناسی مثبت گرا همچنین باید دیدگاه های جایگزین، مانند پسا اثبات گرایی و تفسیر گرایی سازنده را در بر گیرد تا درک خود را از پدیده های روانشناختی مثبت افزایش دهد. علاوه بر این، این حوزه باید بر روی مدل‌های تصمیم‌گیری اخلاقی تمرکز کند و از هیجان‌گرایی خودداری کند.

با یادگیری از سایر زمینه‌های روان‌شناسی، روان‌شناسی مثبت‌نگر می‌تواند یک رویکرد بین‌رشته‌ای چند سطحی را اتخاذ کند که از دیدگاه‌های متنوع قدردانی می‌کند و همکاری با زمینه‌های مجاور را تشویق می‌کند. این رویکرد به درک جامع تری از شکوفایی انسان اجازه می دهد و اذعان می کند که توضیح یک پدیده در یک سطح، سطوح دیگر را مستثنی نمی کند. در حالی که ممکن است اجماع کامل در مورد همه مسائل فلسفی غیرواقعی باشد، منتقدان باید بدانند که زمینه‌هایی مانند روان‌شناسی شخصیت با دیدگاه‌های نظری متفاوتی عمل می‌کنند و همچنان بینش‌های ارزشمندی را از طریق پلورالیسم ایدئولوژیک و ایجاد بر یافته‌ها و محدودیت‌های یکدیگر ارائه می‌کنند.

۲. اندازه گیری ها و روش های تحقیق ضعیف.

منتقدان استدلال می‌کنند که روان‌شناسی مثبت، عملیاتی‌سازی و اندازه‌گیری ضعیف ساختارهای خود را نشان می‌دهد، از روش‌های ناقص استفاده می‌کند و بیش از حد به تحقیقات تجربی متکی است. آنها اتکای شدید آن را به تحقیقات کمی و استفاده از معیارهای گزارش خود، ترجیح آن برای طرح های مقطعی، و استنتاج علّی بر اساس شواهد حکایتی مورد انتقاد قرار دادند.

با این حال، این مسائل منحصر به روانشناسی مثبت نیست، بلکه در کل روانشناسی رایج است. روان‌شناسی مثبت‌نگر به‌عنوان یک رشته نسبتاً جدید، شیوه‌های پژوهشی رایج را در مراحل اولیه‌اش دنبال کرده و از روش‌شناسی و اقدامات ساده برای کشف پدیده‌های جدید استفاده می‌کند.

برای رسیدگی به این نگرانی‌ها، روان‌شناسی مثبت باید برای توسعه دقیق‌تر و اعتبارسنجی ابزارهای اندازه‌گیری که به دستورالعمل‌های تعیین‌شده پایبند هستند، تلاش کند. محققان باید ساختارهای جدید و معیارهای ارزیابی را در حالی که انصاف بین فرهنگی را در نظر می گیرند، ارزیابی انتقادی کنند.

علاوه بر این، روانشناسی مثبت گرا باید از روش های ارزیابی بدیع و عینی تری استفاده کند و از رویکردهای طولی، تجربی، کیفی و ترکیبی استفاده کند. با دور شدن از تفکر تقلیل گرایانه و درگیر شدن در کارهای پدیدارشناختی بیشتر، روانشناسی مثبت می تواند درک خود را از تجربیات روانشناختی عمیق تر کند.

۳. به عنوان یک شبه علم بدون شواهد و قابل تکرار تلقی می شود.

منتقدان استدلال می‌کنند که روان‌شناسی مثبت ادعاهای نادرستی می‌کند (مثلاً ایجاد حالت‌های مثبت طول عمر بیماران سرطانی را افزایش می‌دهد، یافته‌ها را اغراق‌آمیز می‌کند (مثلاً یک کارگر شاد همیشه یک کارگر مولد خواهد بود) و فاقد تکرار مطالعات مهم است (مثلاً اثربخشی سه چیز خوب). مداخله را نمی توان تکرار کرد.) در حالی که این نقدها به نگرانی های معتبر اشاره می کنند، برچسب زدن روانشناسی مثبت به عنوان یک شبه علم اغراق آمیز است. در حالی که در اصطلاحات و نظریه ها ناسازگاری وجود دارد، ساختارهای روانشناختی مثبت به طور کلی به خوبی تعریف شده و قابل آزمایش هستند.

با این حال، درست است که این رشته با چالش هایی در مورد اصلاح خود، سوگیری تایید ، ادعاهای اغراق آمیز و تکرار ضعیف مواجه است. روانشناسی مثبت گرا باید فرهنگ اصلاح خود، بحث آزاد و شفافیت را برای تقویت جایگاه علمی خود پرورش دهد. پذیرش شیوه‌های علمی باز، پیش‌ثبت‌نام مطالعات، و فرآیندهای بازبینی همتایان، اعتبار آن را افزایش داده و سوگیری‌ها را کاهش می‌دهد و یکپارچگی علمی را تقویت می‌کند.

مجلات روان‌شناسی مثبت نیز باید از داوران رشته‌های مختلف دعوت کنند تا بتوانند بیشتر مورد بررسی قرار گیرند. این امکان بحث آزاد در مورد مسائل را فراهم می کند اما همچنین فرصتی برای یادگیری و رشد از طریق دیدگاه های مختلف فراهم می کند.

۴. فاقد تازگی و انزوا از روانشناسی جریان اصلی است.

منتقدان استدلال می‌کنند که روان‌شناسی مثبت خود را از روان‌شناسی جریان اصلی جدا می‌کند و شکافی را بین مطالعه جنبه‌های مثبت و منفی تجربیات انسانی ایجاد می‌کند. با این حال، این رشته مبتنی بر مشارکت های تاریخی از رویکردهای دیگر (مثلاً اگزیستانسیالیسم و ​​رویکرد شخص محور) است و بر نیاز به توسعه بیشتر تأکید می کند. تحولات اخیر، مانند کار پل وونگ در مورد اهمیت رنج به عنوان پیش نیاز برای رفاه/معنا، شناخت بیشتری از ارزش “منفی” را نشان می دهد و بنابراین همسویی بهتری را با روانشناسی جریان اصلی نشان می دهد.

چالش‌هایی مانند عدم شفافیت در رابطه بین روان‌شناسی انسان‌گرا و مثبت‌گرا و نیاز به ترکیب بینش‌ها از سایر رویکردها و حوزه‌های روان‌شناختی همچنان وجود دارد. روانشناسی مثبت گرا می تواند از ادغام مفاهیم حوزه های دیگر مانند علوم سیستمی، روانشناسی عمق، و پیشرفت در علوم اعصاب ، علوم تصمیم گیری، مطالعات محیطی و غیره بهره مند شود. شرایط انسانی.

۵. به عنوان یک ایدئولوژی نئولیبرالی متن‌زدایی شده که باعث آسیب می‌شود دیده می‌شود.

روانشناسی مثبت به عنوان یک ایدئولوژی نئولیبرال غرب محور طبقه بندی می شود که در آن عملکرد بهینه و شکوفایی انسان به عنوان یک کار فردی و نتیجه انتخاب های زندگی خود فرد دیده می شود. منتقدان استدلال می کنند که نقش زمینه/محیط در درک خود از پدیده های مثبت را نادیده می گیرد که به نوبه خود باعث آسیب می شود.

روان‌شناسی مثبت‌گرا با جهانی بودن ارزش‌های غربی، دانش بومی، دیدگاه‌های فرهنگی و زمینه‌های اجتماعی را در تبیین پدیده‌های مثبت نادیده می‌گیرد و در نهایت رفتار عادی انسان را آسیب‌شناسی می‌کند، کلیشه‌ها را تداوم می‌بخشد و گروه‌های خاصی را به حاشیه می‌برد. فقدان حساسیت فرهنگی و کاربردپذیری برای فرهنگ‌های غیرغربی، ننگ را تقویت می‌کند و انتظارات غیرواقع بینانه‌ای در مورد سلامت و رفاه روانی ایجاد می‌کند.

روانشناسی مثبت گرا باید رویکرد فرهنگی مرتبط و بین فرهنگی را برای رسیدگی به این نگرانی ها اتخاذ کند. این شامل ترکیب دیدگاه‌های بومی، انجام مطالعات بین فرهنگی، و توسعه نظریه‌ها، روش‌ها و مداخلات روان‌شناختی مثبت بومی است. در نظر گرفتن تجربیات منحصر به فرد گروه های به حاشیه رانده شده و مشارکت دادن آنها به عنوان توسعه دهندگان تئوری ها و رویکردها از طریق اقدام پژوهی مشارکتی بسیار مهم است.

علاوه بر این، روان‌شناسی مثبت باید دستورالعمل‌های پژوهشی اخلاقی و مداخله‌ای را برای کاهش آسیب‌های احتمالی ایجاد کند. با پذیرش این توصیه‌ها، روان‌شناسی مثبت می‌تواند به حوزه‌ای فراگیرتر و از نظر فرهنگی حساس‌تر تبدیل شود که بهتر به جمعیت‌های مختلف خدمت می‌کند.

۶. به عنوان یک سرمایه داری تلقی می شود.

منتقدان معتقدند که تجاری‌سازی روان‌شناسی مثبت، انتظارات غیرواقعی را تقویت می‌کند و از «ناراحتی مزمن» افراد سود می‌برد. در حالی که تجاری سازی وجود دارد، مهم است که هدف اصلی را در نظر بگیریم. به جای برچسب زدن به چیزی به عنوان خیر یا شر، این هدف و پیامدهای اجتماعی است که تأثیر آنها را تعیین می کند.

محبوبیت و محرک‌های تجاری پشت ابزارها و تکنیک‌های روان‌شناختی مثبت، ارزش عملی و مفید بودن آن‌ها را نشان می‌دهد. علاوه بر این، دسترسی به منابع روانشناختی مثبت به سرمایه گذاری های تجاری محدود نمی شود، زیرا سازمان های غیرانتفاعی و موسسات دانشگاهی نیز دسترسی رایگان را ارائه می دهند. با این حال، روان‌شناسی مثبت می‌تواند شکاف عرضه و تقاضا را با تقویت همکاری نزدیک‌تر بین علم و متخصصان و در دسترس قرار دادن ابزارها و تکنیک‌های بیشتر در دسترس عموم کاهش دهد.

نتیجه
اگرچه همه این انتقادات و نقدها منحصر به روانشناسی مثبت نیستند، اما بستری برای خود اندیشی و بهبودی فراهم می کنند و به ما امکان می دهند روانشناسی مثبت را به رشته ای تبدیل کنیم که بالاترین استانداردهای یکپارچگی علمی و ارتباط اجتماعی را برآورده کند. با توجه و درگیر شدن فعالانه با این انتقادات، روانشناسی مثبت می تواند واقعاً اسرار شکوفایی انسان را باز کند و به جهانی پر رونق و فراگیر کمک کند.

منابع

Van Zyl, Gaffaney, Van der Vaart, Dik and Donaldson. (2023). The critiques and criticisms of positive psychology: A systematic review. The Journal of Positive Psychology. 1-30.
نویسنده: Llewellyn E. van Zyl به نقل از سایت psychology today

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.