نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

دو رویکرد فلسفی به علم

غلامحسین مقدم حیدری

0

از اواخر قرن نوزدهم فیلسوفان علم – که اغلب خود دانشمندان علوم طبیعی بودند- سعی کردند تا برای فهم علم و موفقیت هایش نظریه هایی ارائه کنند. ما اکنون با انبوهی از نظریه های علمی مواجه ایم که نمی توانیم بگوییم که جریان نظریه سازی درباره علم رو به چه سویی می رود و آیا می تواند ما را به درک ماهیت علم نائل سازد یا نه. حال این پرسش مهم مطرح می شود که پژوهش در حوزه مطالعات علم باید به سوی چه هدفی پیش رود؟ برای ادامه مطالعات درباره علم می توان دو روش در پیش گرفت:
– برای فهم علم هیچ راهی جز تبیین های فلسفی وجود ندارد و ما باید کاوش های فلسفی و اجتماعی خود درباره علم را ادامه دهیم و انتظار ارائه نظریه های متنوع و گاه متعارض با یکدیگر در این باره را داشته باشیم.
– مورد پرسش قرار دادن این فرض که« تبیین تنها راه فهم علم است». چنین پرسشی گرچه بسیار غریب است و با جو حاکم بر مطالعات علم همخوانی ندارد اما می تواند افق های جدیدی برای ما بگشاید و ما را از چنگال بحث های بی انتهای فلسفی و اجتماعی برهاند.

این دو روش در رویکرد فلسفی به فهم علم، نتیجه دو مفهوم متفاوت و رقیب از فلسفه است:
– فلسفه چیزی است که قصد بیان نظریه ها و آموزه ها و ساختن صدق و کذب برای آزمون و هدایت آنها را دارد.(Robinson,2003,p17)
– موضوع فلسفه باید روشن سازی و نظم بخشیدن به تفکرات و شیوه های صحبت کردن ما درباره زندگی روزمره باشد(Ibid,p1)

اگر با رویکرد اول به سراغ علم رویم در این صورت به دنبال نظریه هایی خواهیم گشت که بتوانند بطرز درستی واقعیت علم را تبیین کنند. نتیجه چنین رویکردی انبوهی از نظریه های علمی – مثل پوزیتیویسم، ابطالگرایی، قراردادگرایی، برنامه های پژوهشی و … – هست که ما هم اکنون با آن مواجه ایم. اما اگر با رویکرد دوم به تامل فلسفی درباره علم بپردازیم در این صورت فلسفه علم تاملی خواهد بود بر روی علم در بستر زندگی روزمره دانشمندان در نهادها، آزمایشگاه ها و دانشگاه ها. یعنی فلسفه علم روشن سازی و نظم بخشیدن به تفکرات و شیوه های صحبت کردن درباره زندگی دانشمندان در حین عمل علمی در آزمایشگاه ها و دانشگاه ها است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.