تأملات فوکو در باب پزشکی
غلامحسین مقدم حیدری
سلامت و بیماری چنان با زندگی انسان در هم آمیخته است که همواره موضوع جذاب و چالشبرانگیزی برای تأملات فلسفی نیز بوده است. با آنکه تا پیش از برآمدن فیلسوف-پزشکان و قوام یافتن حوزۀ پژوهشی فلسفۀ پزشکی در سدۀ اخیر، تأملات نظاممند و ساختاریافته در باب پزشکی و طبابت وجود نداشته است، اما فیلسوفان همواره عنایتی به پزشکی داشتهاند. این تأملات بیتردید میتواند فلسفۀ پزشکی را غنی کند و در یافتن راهها و پرسشها نو و گشودن افقهای تازه یاری رساند. به مناسبت روز جهانی فلسفه، حلقۀ فلسفۀ پزشکی نشستی برگزار کرد.
تاملات فوکو در باب پزشکی
غلامحسین مقدم حیدری
میشل فوکو جامعه شناس، فیلسوف و مورخی است که آرای وی درباره پزشکی نه از روی تفنن بلکه بصورت یکی از محورهای اصلی پژوهش وی بر روی علوم پزشکی و روان شناختی است. کتاب mental illness and psychology(1954) و کتاب معروف تاریخ جنون(۱۹۶۱) به چگونگی پیدایش بیماری های روانی می پردازد. در کتاب نخست دو پرسش مهم طرح می کند: «تحت چه شرایطی میتوان از بیماری در حوزۀ روانشناختی سخن گفت؟چه رابطهای میان آسیب(شناسی) روانی و آسیب(شناسی)جسمی میتوان مشخص کرد؟»فوکو در سراسر کتاب میکوشد با تحلیلهای مختلف به این دو پرسش مبنایی پاسخ دهد. این کتاب را می توان طرحنامه ای دانست که چهارچوب پروژه مهم و عظیم وی را در کتاب تاریخ جنون تعیین می کند. بررسی این دو اثر سه ویژگی مهم را در کار فوکو نشان می دهند: اولا پروژۀ فوکو- به تصریح خود او- این نیست که راهکاری برای درمان بیماریهای روانی عرضه کند، بلکه فوکو بر آن است که شکل بدیلی از تحلیل ارائه دهد که بر رابطۀ بیمار و محیط اجتماعی او تأکید دارد و بدین طریق نگاه ما را متوجه بُعد «فرهنگی و تاریخی» بیماری روانی سازد که بسترساز آسیبهای روانی هستند. ثانیاً فوکو در هیچ یک از دو اثر خود، تعریفی از بیماریهای روانی به دست نمیدهد و تمایزی هم میان آنها (مثلاً حاد-مزمن یا پرخطر-بیخطر) نمیگذارد. پیشفرض این است که همگی درک نسبتاً مشترکی از بیماریهای روانی در جامعۀ خود داریم. ثالثاً فوکو میان «ناخوشی» (Illness) و «بیماری» (Disease)نیز تمایزی نگذاشته است.
پس از این دو اثر فوکو کتاب تولد کلینیک(۱۹۶۳) را منتشر می کند. تولد کلینک -چه در ایران و چه در خارج ایران- به ندرت مورد توجه بوده است. بنظر می رسد که دلیل این امر در شیوه فنی نگارش این کتاب از نظر علوم پزشکی است. بطوریکه این کتاب را به یکی ازمغلق ترین آثار فوکو تبدیل کرده است. حتی در اندک آثار خارجی که به بررسی این کتاب پرداخته می شوند باز جنبه های مربوط به مقوله قدرت مورد توجه قرار می گیرد و نه جنبه های پزشکی کتاب. می توان گفت که این کتاب حول گذر از طب اخلاطی به پزشکی کلینیکی نگاشته شده است. فوکو در این باره می گوید: « پرسش«چه دردی دارید؟» که در قرن هیجدهم گشاینده باب گفتگو میان پزشک و بیمار بود … جای خود را به پرسش دیگری داد …«کجایتان درد می کند؟». به عبارت دیگر بررسی شرایط اجتماعی ، تاریخی و پزشکی که سبب شد در پزشکی کلینیکی درد مکانمند شود ، آموزه اصلی این کتاب است.
یکی دیگر از موضوعات مهمی که فوکو بدان می پردازد بیماری های همه گیر ، بهداشت عمومی و قدرت است . او در فصول ابتدایی تولد کلینیک و دو مقاله The politics of health in the eighteenth century و The birth of social medicine نشان می دهد که همه گیری ها سه موضوع مهم در رابطه با جمعیت را برجسته کردند: کاهش نرخ مرگ، افزایش طول عمر و افزایش امید به زندگی. برای تحقق این سه هدف دو راهکار ارائه شد: قرنطینه و بهداشت عمومی. قرنطینه تکنیکی بود که پس از رخ دادن همه گیری ها بکار گرفته می شد تا آن را کنترل کنند و زنجیره انتقال همه گیری را قطع نمایند. در حالیکه بهداشت عمومی می کوشید تا از رخ دادن همه گیری ها پیشگیری کند. در قرن نوزدهم قرنطینه طرح ایده آل پزشکی –سیاسی برای یک نهاد بهداشت خوب در شهرها ارائه کرد. استراتژی بکار گرفته در قرنطینه مبتنی بر «تحلیل دقیق شهر و ثبت پیوسته اطلاعات» بود. در واقع پزشکی شهری در قرن هیجدهم- که مبتنی بر بهداشت عمومی بود- ادامه و توسعه سازمان(طرح) پزشکی-سیاسی قرنطینه در اواخر قرون وسطی بود. آموزه اساسی این طرح « مطالعه تراکم و انباشت آدم های بیکاری بود که می توانستند سبب بیماری در فضای شهری شوند، و مطالعه مکان هایی که پدیده های اندمیک و اپیدمیک را تکثیر می کردند وگسترش می دادند.» به عبارت دیگر« برنامه بهداشت عمومی به عنوان رژیمی از سلامت برای جمعیت مطرح شد که مستلزم تعداد معینی از دخالت ها و کنترل های پزشکی اقتدارگرا شد»
همانطور که ملاحظه می شود پژوهش های فوکو در حوزه علوم پزشکی و روانشناختی چنان بینش عمیقی نسبت به این حوزه ها ارائه می کند که فهم جامعی از این علوم و نهادهای مرتبط با آن بدون درک آرای فوکو امکان پذیر نیست. البته این پژوهش ها را نمی توان صرفا در مقوله فلسفه پزشکی قرار داد بلکه باید آنها را تحت عنوان علوم انسانی سلامت طبقه بندی کرد.