در ستایش یادآوری دردهای گذشته
علیرضا منجمی

سریال Severance یک تریلر روانشناسی خوشساخت با فیلمنامهای دقیق است که اتمسفر یک محیط کار سرد و بیروح را به خوبی به تصویر میکشد. تراشهای در مغز کارمندان این شرکت کاشته شده است که میان حافظۀ محیط کار و بیرون از آن انفصال و گسستی ایجاد کرده است. کارمندان به واسطۀ تروماهای روانی که در گذشته تجربه کردهاند به انتخاب خویش به این مداخله تن دادهاند.
ما در این اثر با سایبورگهای ( هیبرید انسان-ماشین) مواجه هستیم که به مرور میکوشند میان این دو بخش از هم گسسته پیوندی برقرار کنند. نوعی انسانزدایی عمیق در این محیط کار در جریان است و رفتار و لبخندهای تصنعی گردانندگان شرکت به جای آنکه احساس احترام را برانگیزد، نفرتانگیز و رعبآور است. مشغول شدن به فعالیت تکراری و بیمعنا و گرفتن مشوقهایی که مضحک و خندهدار هستند این هراس عمیق را دوچندان میکند.
به نظر میرسد افراد حاضر در شرکت حافظه پیشین خود را از دست دادهاند و برخی خاطرات از ذهنشان پاک شده است. خاطرات محیط کار را به بیرون از آن نمیبرند اما در حین کار آن حافظه فعال است. به بیان دیگر دو نوع حافظۀ آنها از هم منقطع است. ما آگاهانه و فعالانه نمیتوانیم موضوعی را فراموش کنیم. موضوعی که ما را آزار میدهد و سبب رنج دائمی ماست با فعالیتهای آگاهانه فراموش نمیشود. نوعی اختلال روانی به نام PTSD وجود دارد که در اصل به معنای رویدادی در گذشته است که سبب آسیب (تروما) روانی جدی به فرد شده است و هر بار یادآوری آن رویداد مجموعهای از تظاهرات بالینی را ایجاد میکند که شبیه حملۀ پانیک است.
فراموشی پدیدهای پیچیده است. خاطرات ما به خواست ما قابل حذف نیستند. در مقابل ماشین هیچوقت چیزی را فراموش نمیکند. اما به نظر میرسد درد و رنجی که کارمندان از بابت این گسست تجربه میکنند قابل اعتناست.
گادامر در رازوارگی سلامت به ما گوشزد میکند که وضعیت سلامت نوعی فراموشی است، فراموشی از آنکه بدن داریم. سلامت این قابلیت را در اختیار ما قرار میدهد که با فراموشی خود به دیگران توجه کنیم. اما فراموشی کارکنان شرکت از این جنس نیست و بیشتر به نوعی ناخوشی میماند که با اضطراب دائمی همراه است. همان حس تعلیقی که ما به عنوان بیننده تجربه میکنیم. به نظر میرسد سریال SEVERANCE در ستایش یادآوری رنجها و دردهای گذشته و در نکوهش فراموشی تحمیلی آنهاست.