درمان از منظر کاظم صادق زاده
الهه سروش*
تمرکز اصلی در پزشکی رسیدن به تصمیم درباره مناسبترین اقدام برای کاستن از رنج بیمار است که شامل چهار قسمت میباشد: تشخیص، پیشآگهی، درمان و پیشگیری. البتّه باید توجّه داشت همانطور که دانش بالینی را نمیتوان از تصمیمگیریهای بالینی جدا کرد، مواجهه بالینی را نیز نمیتوان از سایر مراحل رسیدن به تصمیم بالینی متمایز کرد، زیرا در مواجهه بالینی هر پاسخی به پرسشهای پزشک بر روی تصمیم و استدلال او تأثیر مهمّی دارد و پزشک در طی مواجهه بالینی قدم به قدم به تشخیص و تصمیم نزدیکتر میشود.
معمولاً تصور میشود که تشخیص مقدمه درمان است، اما همیشه اینگونه نیست. بعنوان مثال در شرایط اورژانس با اینکه پزشک هنوز به تشخیص مشخّصی نرسیده است ولی بههرحال لازم است مداخله و اقدام درمانی انجام شود. همچنین به نقش مهم پیشآگهی در انتخاب درمان پیش از این اشاره شد. ارزیابی احتمالاتی اینکه حذف یک عمل درمانی چقدر باعث رنج بیمار شده یا به او آسیب وارد کرده یا زندگیاش را تهدید میکند به اندازه تشخیص مهم است. مداخله درمانی بیش از اینکه مبتنی بر تشخیص باشد، متکی به پیشآگهی و ارزیابی ریسک است. استدلال بالینی در پزشکی در واقع در این جهت است که «برای این بیمار چه باید کرد؟» به عوض اینکه بپرسیم «مشکل این بیمار چیست؟».
معمولاً تصور میشود که تشخیص مقدمه درمان است، اما همیشه اینگونه نیست.
امّا در تصمیمگیریهای درمانی همیشه دو نکته مهم وجود دارد: اوّل اینکه تقریباً برای تمامی بیماریها درمانهای بدیل وجود دارد و دوم اینکه اطمینانی وجود ندارد که درمان توصیه شده تأثیر درمانی مطلوبِ مورد نظر را داشته باشد. معقولترین راه این است که بیمار و پزشک تأثیرات مثبت و منفی و منافع و مضار محتمل برای هر درمان را بررسی کنند تا بتوانند بهترین انتخاب را داشته باشد. در واقع پیشآگهی در این موارد میتواند ارزش مورد انتظار برای هر درمان و پیامدهای آن را مشخّص کند. بنابراین در اینجا هم میتوان دید که مداخلات و تدابیر درمانی معطوف به هدف پزشکی هستند و نه مبتنی بر تشخیص. از آنجا که تصمیمگیری درمانی بر اساس پیشآگهی است بنابراین وخامت پیشبینی شده برای وضعیّت بیماری روی درجه اطمینان تشخیصی لازم برای پزشک تصمیمگیرنده تأثیر دارد. هر چقدر ریسک آسیب به بیمار بیشتر باشد، عدم یقین در تشخیص، در مدیریّت درمان اورژانس یا اندازهگیریهای اورژانس بیشتر مجاز خواهد بود. این آستانه اطمینان درمانی با احتمال وضعیّت بیماری سنجیده میشود و احتمال آستانه درمانی[۱] نامیده میشود و در واقع احتمالِ وضعیّتی در بیماری است که بالای آن احتمال، دخالت درمانی اجباری است(Pauker and Kassirer, 1980).
استدلال بالینی در پزشکی در واقع در این جهت است که «برای این بیمار چه باید کرد؟» به عوض اینکه بپرسیم «مشکل این بیمار چیست؟»
تصمیمات درمانی هم دقیقاً مانند تصمیمات تشخیصی و پیشآگهیها حالت احکام یا فتاوی[۲] را دارند که یک ماشین اجتماعی بزرگ را به حرکت درمیآورند و واقعیّات و تحرکات اجتماعی را ایجاد میکنند. بنابراین تصمیمات درمانی نوعی کنشهای اجتماعی هستند.
برای مشخّص کردن درمانهای مختلف بیماریها و انتخاب بین درمانهای بدیل باید درجه تأثیر هر درمان را مورد توجّه قرار داد. تأثیر درمان از طریق آزمونهای بالینی به دست می آیند. مهمترین این روشهای بالینی برای بررسی یک درمان روش «آزمایشات بالینی کنترل شده و تصادفی[۳]» یا به اختصار RCCT است. این آزمونها و صحت و اعتبار خروجیهای آن نیز بسیار مناقشه برانگیز هستند ولی در اینجا وارد بحث پیرامون آن نمیشویم.
[۱] Treatment threshold probability
[۲]Verdict
[۳] Randomized and controlled clinical trials : هدف اصلی در این آزمون از بین بردن یا کاهش سوگیریها در انتخاب یک درمان است. افرادی که آزمون بر روی آنها انجام میشود، بصورت تصادفی به دوگروه که درمان کنترلی(درمان استاندارد یا درمان پلاسیبو) و درمان مورد تحقیق را دریافت میکنند تقسیم میشوند. خود افراد مورد آزمایش و گاهی آزمونگرها هم از اینکه کدام گروه چه درمانی دریافت میکنند بیاطلاع هستند.
* دانش آموخته دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی