انواع دانش پزشکی از منظر کاظم صادق زاده (۲)
الهه سروش*
دانش طبقهبندی
این نوع معرفت مقدار زیادی از دانش پزشکی را دربر میگیرد که مشخّص میکند که
۱. ابژههای منفرد متعلق به چه دستهها و روابطی هستند، مثلاً “فرد الف بیمار است”.
۲. طبقه بندی دستهها و روابط میان آنها چگونه است. مثلاً “ویتیلیگو یک بیماری پوستی است”.
دانش علّی
دانش علّتشناسی پزشکی درباره پیدایش بیماریها است. امّا بجز آن موارد بسیار دیگری حتی عبارات ساده در فیزیولوژی و بیوشیمی درباره کارکرد ارگانها، سلولها و یا مولکولها توصیف روابط علّی هستند. گزارههای علّی میتوانند غیرمداخلهای یا مداخلهای باشند. گزارههای علّی غیرمداخلهای روابط میدهند که مستقل از مداخله مشاهدهگر است به عبارت دیگر مشاهدهگر فقط فرایند را مشاهده و گزارش میکند. مثلاً اینکه “مصرف سیگار میتواند سبب سرطان ریه میشود”. امّا گزارههای علّی مداخلهای از پژوهشهایی بدست میآید که پژوهشگر علاقمند است بداند یک عمل خاص وقتی در موقعیّت خاصی انجام شود، چه تاثیری خواهد داشت و چه پیامدهایی در پی دارد. مثلاً “اگر در بیماری با درد قفسه سینه و تنگی در یکی از عروق قلب، عمل بای-پس عروق قلب انجام شود در این صورت درد او از بین خواهد رفت”. در واقع یک گزاره علّی مداخلهای، پیامدهای علّی عمل انسانی در شرایط مشخّص را گزارش میدهد.
دانش پزشکی غیر-علّی
بخش قابل توجهی از دانش پزشکی خصوصاً گزارههای مربوط به پیوند نشانهها و علایم با بیماریها رابطه علّی نیستند و صرفاً وابستگیهای تجربی هستند. به عنوان مثال”اگر بیمار سرفه میکند و تب دارد، در این صورت به برونشیت مبتلاست” در هیچ معنایی رابطه علّی را نشان نمیدهد. با این حال برای تصمیمگیری پزشکی و شناسایی بیماری این نوع گزارهها بسیار باارزش هستند. با وجود آنکه دانش علّی در بسیاری موارد تصمیمهای تشخیصی و درمانی موثرتری را بدست میدهد، ولی همیشه دانش علّی درمورد وضعیّت فعلی بیمار مورد نیاز نیست. دانش غیرعلّی در مقابل دانش علّی با اصطلاحات فناوری اطلاعات که در پزشکی هم رایج شده “دانش پزشکی کمعمق ” در مقابل “دانش پزشکی عمیق ” نامیده میشود.
نظریّهها در پزشکی
صادقزاده دیدگاهی ابزارانگارانه و ساختارگرایانه در باب نظریّه دارد. او در هنگام بررسی دانش پزشکی اشاره میکند که نباید “فرضیّه” را با “نظریّه” خلط کرد. از نظر او فرضیّه عبارت است از”گزارهای با معنا در زمانی خاص، که هنوز ارزش صدق آن مشخّص نیست” این تعریف باعث میشود که ادعاهای بیمعنا حذف شوند(Sadegh-Zade, 2015:417). بنابراین میتوان دید آنچه عموماً دانش پزشکی نامیده میشود، بطور اجتنابناپذیری انباشته از فرضیّهها است. امّا درباره چیستی نظریّه دیدگاه ساختارگرایانه پاتریک سوپس را میپذیرد. طبق دیدگاه سوپس یک نظریّه چیزی درمورد جهان خارج ادعا نمیکند. به عبارت دیگر نظریّه از گزارهها ساخته نشده است بلکه یک ساختار مفهومی است که بهترین راه برای مدل کردن آن، نظریّه مجموعهها است نه منطق صوری. این امر تبدیل این نوع نظریّهها به اطلاعات ماشین در پایگاه دانش هوشمصنوعی را بسیار سادهتر میکند.
امّا صادقزاده خود اذعان دارد که در پزشکی چه در حوزه بالینی و چه در حوزه زیستپزشکی نه تنها چیستی نظریّه پزشکی روشن نیست و بلکه مشخّص نیست که آیا اصلاً در پزشکی نظریّههایی وجود دارد یا خیر(Sadegh-Zade,2015:417). به عنوان مثال نظریّه رودولف ویرشو درباره پاتولوژی سلولی یا نظریّه بیماریهای عفونی علیرغم آنکه مدّت زمانی طولانی مورد بحث قرار گرفتند، هنوز مشخّص نیست که این نظریّهها، از آن رو که یک نظریّه هستند چگونه هستند، از چه اصول، بدیهیّات، آگزیومها یا پیشفرضهایی ساخته شدهاند و اینکه آیا عبارت خاصی متعلق به آن نظریّه هست یا خیر.
فرادانش پزشکی
فرادانش دانشی است درباره دانش، مثل این عبارت که “هنوز کاملاً مشخّص نیست که آیا فرضیّه درباره نقش علّی ذاتالریه کلامیدوفیلا بر روی ایجاد عفونت قلب قابل قبول است یا خیر”. این نوع دانش بصورت صریح تنها در سیستمهای پایگاه معرفت مصنوعی مثلاً در سیستمهای خبره پزشکی وجود دارند. فرادانش پزشکی اطلاعات بسیار باارزشی درباره نحو، معنا، عملی بودن دانش و روشها در آن حوزه مثلاً درباره ساختار، کیفیّت و کارآمدی آنها بدست میدهند و میتوانند برای هدایت کاربردها، تحقیقات و مطالعات روششناسانه مورد استفاده قرار گیرند. معرفتشناسی دانش پزشکی دقیقاً به دنبال همین دانش است.
* دانش آموخته دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی