تنجیم پزشکی: بخش اول
غلامحسین مقدم حیدری
تنجیم در جهان دو فلکی
برای اکثر فیلسوفان و منجمان یونانی قرن چهارم پیش از میلاد و پس از آن زمین کره کوچکی بود که در مرکز هندسی کره خیلی بزرگتری که ستارگان را حمل می کرد معلق بود. خورشید در فضای پهناور بین زمین و کره ستارگان حرکت می کرد. بیرون کره بیرونی هیچ چیزی وجود نداشت، نه فضایی و نه ماده یی. این نظریه در باره جهان باستان به “جهان دو فلکی”[۱] مشهور است. جهانی شامل یک کره درونی برای بشر و یک کره بیرونی برای ستارگان. در اواسط قرن چهارم ارسطو با بکارگیری این انگاره مفهومی طرح کیهان شناختی را بنیان نهاد که برای مدت دوهزار سال پارادایم حاکم بر جامعه بشری شد و فیلسوفان و منجمان بر اساس آن کار می کردند. برای ارسطو کل جهان محصور به کره ستارگان بود یا بطور دقیق تر درون سطح بیرونی آن کره و در هرنقطه درون این کره برخی انواع ماده وجود داشت.
بزرگترین بخش درون جهان با عنصر واحدی یعنی اِتر پر شده که در مجموعه ای از پوسته های تو در توی متحدالمرکز انباشته شده است( پنجاه و پنج پوسته). پوسته هایی که کره های تو خالی عظیمی را تشکیل می دهند که بیرونی ترین سطح آن بخش بیرونی کره ستارگان است و داخلی ترین سطح آن ، پایین ترین سیاره یعنی ماه را حمل می کند. اتر عنصری آسمانی است ماده یی بلوری ، تغییر ناپذیر، شفاف و بی وزن. سیارات، ستارگان و پوسته های کروی هم مرکز که گردش آنها حرکات آسمانی را تبیین می کنند از اتر ساخته شده اند. فضای داخل کره ماه منطقه تحت القمر نام داشت که زمین در مرکز آن واقع بود.
منطقه تحت القمر نه با یک عنصر بلکه با چهار عنصر پرشده بود و توزیع این چهار عنصر زمینی گرچه به لحاظ نظری ساده بودند اما در واقعیت بی نهایت پیچیده بودند.مطابق قوانین حرکت ارسطو در غیبت هر نیروی خارجی این عناصر در رشته ای از چهار پوسته هم مرکز قرار می گرفتند شبیه کرات اتری که از عنصر پنجم تشکیل شده و آنها را احاطه کرده بودند. خاک ،عنصر سنگین، بطور طبیعی بسوی درون کره ای در مرکز جهان حرکت می کند.آب گرچه سنگین است اما به سنگینی خاک نیست پس در پوسته کروی ای حول و حوش منطقه مرکزی زمین جای می گیرد. سبکترین عنصر آتش ، بطور خود جوش بالا می رود تا پوسته ای از خودش را زیر کره ماه تشکیل دهد. همچنین هوا عنصری سبک است که این ساختار را با پر کردن پوسته باقی مانده بین آب و آتش کامل می کند.برای رسیدن به این مواضع عناصر در جاهایشان با خلوص عنصری کاملشان قرار می گیرند. اگر منطقه تحت القمر را به حال خود رها کنیم و بوسیله نیروهای خارجی آرامش آن را بهم نزنیم منطقه ای ساکن خواهد بود که انعکاس دهنده تاثیر کرات سماوی بر ساختارش خواهد بود.اما این منطقه زمینی هرگز آرام نیست و بوسیله کره متحرک ماه محدود شده و حرکت این لایه مرزی بر لایه آتش زیر آن فشار آورده و سبب آغاز جریانهایی در سراسر جهان تحت القمر می شود که سبب برخورد عناصر و ترکیب آنها با هم می شود. بر این اساس قائلین به جهان دو فلکی معتقد بودند که حرکات افلاک همه تغییرات و تقریبا همه مشاهدات متنوع در جهان تحت القمر را سبب می شود.
بررسی تاثیر حرکات افلاک – ماه، خورشید، ستارگان، صور فلکی- بر روی کرات سماوی برجهان تحت القمر سبب شکل گیری دانشی شد که به تنجیم معروف است. در واقع « تنجیم رویه[۲] ارتباط اجسام سماوی با زندگی ها و رویدادهای روی زمین و سنت حاصل از آن است.»(۱) وجهی از تنجیم که به بررسی حرکات افلاک می پردازد مبتنی بر دانش نجوم و محاسبات ریاضی است. اما وجه دیگر آن با استناد به صورفلکی و حرکات ستارگان و سیارات و چگونگی قرار گرفتن آن ها نسبت به یکدیگر، از آینده خبر می دهد و حوادثی همچون تغییرات آب و هوایی، زلزله، بیماری ، جنگ و صلح را پیش گویی می کند و بدین گونه اخباری از نحوست یا سعادت ایام برای افراد یا یک قوم می دهد.
از نظر دانشمندان و برخی مورخین مدرن بخشی از تنجیمکه به پیشگویی و طالع بینی می پردازد معمولا خرافه هایی پنداشته می شود که در طول زمان به علم نجوم افزوده شده است. از این رو تنجیم انحرافی در سیر تاریخ علم بویژه نجوم پنداشته می شود و بررسی تاریخی آن با چالش هایی مواجه است. پاتریک کوری[۳] معتقد است که تاریخ نگاری تنجیم با دو مشکل مواجه است: یکی غلبه نگاه ویگی[۴] است که سبب شده تا تنجیم به عنوان دانشی ابتدایی قلمداد شود و از این رو بدان پرداخته نشود. از سویی دیگرتنجیم در گذشته نقطه تلاقی رشته هایی مثل نجوم ، فلسفه طبیعی ، پزشکی ، جادوی طبیعی ، مذهب و فالگیری بوده است. حال آنکه الان هر یک از این دانش ها به شاخه ای جدا و مستقل تبدیل شده اند بدون آنکه نامی از تنجیم در میان باشد. این دو مشکل بررسی تاریخ تنجیم را با چالش مواجه کرده و تصور ما از تنجیم را فقط در طالع بینی و پیشگویی آینده محصور کرده است.(۲)
این نکته که تنجیم نه تنها دانشی مهم در روزگار خود بوده بلکه با انواع دانش های عصر خود نیز در ارتباط بوده است سبب شده تا فهم دانش های مرتبط با آب و هوا ، کشاورزی و پزشکی در عصر پیشامدرن بدون فهم تنجیم کامل نباشد.در این مقاله می کوشیم تا رابطه تنجیم با پزشکی در عصر پیشامدرن را نشان دهیم. بررسی جامع و کامل این موضوع نیازمند پژوهشی گسترده و مفصل در نظریه های پزشکی اخلاطی تا نیمهی قرن نوزدهم – زمانی که پزشکی بالینی استقرار یافت- است. از این رو در این مقاله فقط به دو مطالعه موردی در پزشکی یونان باستان اشاره می کنیم: پزشکی بقراط و جالینوس. بررسی چگونگی تاثیر تنجیم بر نظریه های پزشکی بقراط و جالینوس در یونان باستان دارای اهمیت ویژه ای است زیرا پزشکی اخلاطی بر اساس نظریه های بقراط و جالینوس بنا شده است. بنابراین بررسی این دو نظریه می تواند مقدمه ای بر کاوش های بعدی در این زمینه شود. از این رو در ادامه با بیان تمایز میان تنجیم طبیعی و احکامی به بررسی تنجیم پزشکی به عنوان بخشی از تنجیم طبیعی می پردازیم. سپس بخش هایی از پزشکی بقراط و جالینوس را بررسی می کنیم که می توان آن ها را نوعی تنجیم پزشکی دانست.
[۱]– two-sphere universe
[۲]– practice
[۳]-پاتریک کوریPatrick Curry لیسانس خود را در روانشناسی از University of California at Santa Cruz (1978) و فوق لیسانس خود را در منطق و روش علمی از دانشگاه (۱۹۸۰)L.S.E و دکتری خود را در تاریخ و فلسفه علم از University College London(1987) دریافت کرده است. او چندین کتاب در زمینه تنجیم دارد.
[۴] – ویژگی اصلی این نوع تاریخ نگاری این است که گذشته رابا ارجاع وتکیه به نظریه های علمی امروز مطالعه میکند. بنابراین با در نظر گرفتن نظریه های نجومی جدید به عنوان نظریه های معقول و علمی، بخشی از تنجیم که به پیشگویی و طالع بینی می پردازد خرافه پنداشته می شوند. اما این رویکرد در نیمه دوم قرن بیستم مورد نقد قرار گرفت و افرادی همچون هربرت باترفیلد و تامس کوهن نشان دادند که اولا تمییز میان یک موضوع علمی و آنچه خرافه و اشتباه می نامیم چندان کار ساده ای نیست ثانیا آنچه ما اکنون «غیر علمی» و «نامعقول» می نامیم در بستر فرهنگی،فلسفی و اجتماعی عصر خود امری «معقول» و«علمی» بوده است. از این رو باید کوشید کمال و تمامیت تاریخی آن علم را در زمان خود نشان داد.
منبع
مقدم حیدری، غلامحسین(۱۴۰۱)تنجیم پزشکی نزد بقراط و جالینوس،مجله اخلاق و تاریخ پزشکی، دوره ۱۵