نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

چگونه بیماری مکان‌مند شد؟ (۲) فلسفه مشاهده و پزشکی مدرن

غلامحسین مقدم حیدری

0

 

قرن هیجدهم در فرانسه آغاز عصر روشنگری در آن کشور بود که نقد آموزه های کلیسا و مسیحیت در آن بطور برجسته ای نمایان بود. این نقادی ها مبتنی بر دو ایده مهم بودند: ایده علمی[۱] و ایده اجتماعی[۲]. «اخلاق، قانون پوزیتیو[۳]، امر اجتماعی، اقتصاد، طبیعت و محدودیت های بشری، ساختار جهان فیزیکی، یک به یک خودشان را از تبیین های الاهیاتی جدا کردند»(Morley,1914,p 4). نماد بزرگ این جنبش را می توان در تدوین دایره المعارف[۴] دید که فیلسوفانی همچون دنی دیدرو[۵](۱۷۱۳-۱۷۸۳) و دالامبر[۶](۱۷۱۷-۱۷۸۳) سرپرستی گردآوری و انتشار آن را به عهده داشتند.

اصحاب دایره المعارف از مابعدالطبیعه رویگردان بودند و می کوشیدند به جای ارایه نظام های بزرگ از اصول به اصطلاح اولیه و بدیهی، به مشاهده پدیده ها متوسل شوند و بر اساس آن ها اصول و قوانین کلی ارایه دهند

همکاران این افراد کسانی همچون ولتر ،دُلباک[۷]، هلوسیوس[۸]، مونتسکیو و تورگو[۹] گروهی را تشکیل دادند که بعدها به اصحاب دایره المعارف[۱۰] مشهور شدند. این فیلسوفان متاثر از آرای متفکران انگلیسی بویژه تجربه گرایی جان لاک[۱۱] بودند. از این رو از مابعدالطبیعه رویگردان بودند و می کوشیدند به جای ارایه نظام های بزرگ از اصول به اصطلاح اولیه و بدیهی، به مشاهده پدیده ها متوسل شوند و بر اساس آن ها اصول و قوانین کلی ارایه دهند. مثلا دیدرو معتقد بود که ظهور علوم جدیدی مثل شیمی، تاریخ طبیعی و زیست شناسی در قرن هیجدهم مرهون تغییر در مبانی فلسفی دانش است. از نظر او پیش از آن مبنای دانش «فلسفه عقلانی[۱۲]» بود که قضایای و احکام آن بر اساس فرضیه ها ، حدس ها و گمان ها قرار داشت و پدیده ها بر اساس مفاهیم پیشینی و علل غایی تبیین می شدند. حال آنکه فلسفه روشنگری بر اساس «فلسفه تجربی[۱۳]» بنا شده که آموزه محوری آن مشاهده مستقیم هست. این فلسفه جدید از تلقی متفاوتی از علم ناشی می شود که در آن « علم به منزله یک پرکتیس[۱۴]، رویه گفتمانی طراحی شده برای قابل دانستن چیزها» پنداشته می شود. (Brewer ,1993,p84) .

اینان معتقد بودند که همه پدیده های نفسانی قابل تاویل به مبانی وظایف الاعضایی اند

دالامبر هم نه به اصول مابعدالطبیعی و نه به ماهیت اشیا آنگونه که در متافیزیک بدان می پرداختند کاری داشت بلکه معتقد بود « نظریات و تفکرات مابعدالطبیعی ما را به تعارض احکام می کشانند و به شکاکیت می انجامند، این گونه نظریات و تفکرات سرچشمه شناخت نیست»(کاپلستون،۱۳۷۳،ص۵۹) کار فلسفه طبیعی آنست که « پدیده ها را توصیف کند و آن ها را به نحوی منتظم به یکدیگر مرتبط سازد و نه آنکه به مفهوم مابعدالطبیعی کلمه تبیین کند»(همانجا،ص۶۰)  فیلسوف طبیعی « بر مبنای ادراک حسی تعاریف روشنی بدست می دهد و می تواند نتایج قابل اثباتی استنتاج کند»(همانجا،ص۶۰) اینان معتقد بودند که «همه پدیده های نفسانی قابل تاویل به مبانی وظایف الاعضایی[۱۵] اند»(همانجا،ص۵۶)

این جنبش فکری در نهایت به ماتریالیست هایی مثل لامتری، دلباک و کابانیس ختم شد. لامتری(۱۷۰۹-۱۷۵۱) پزشکی بود که از مشاهده تب، بر آن شد که به تحقیق در روابط بین عوامل فیزیولوژیکی و اعمال انسانی بپردازد.  او سه کتاب مهم داشت: تاریخ طبیعی روح(درباره روح)، انسان-ماشین و انسان-گیاه.  در رساله درباره روح لامتری می کوشد تا نشان دهد که تمام آن استعدادهایی که به اعمال روح نسبت داده می شوند تنها با ماده قابل توضیح هستند و بنابراین نیازی به طرح روح غیر مادی نیست. او می گوید:«اگر بتوان همه چیز را با آنچه آناتومی و فیزیولوژی در بصل النخاع برای من آشکار می کند تبیین کرد، من چه نیازی به ساختن موجود ایده آلی(به نام روح) دارم؟»(la Metlrie,1996,p66) از نظر او «تجربه و مشاهده به تنهایی باید ما را در اینجا راهنمایی کند».(Ibid,p4)  از آنجا که لامتری پزشک بود معتقد بود که «پزشکان هزارتوی انسان را کاوش کرده و نور افکنده اند. آنها به تنهایی چشمه های نهفته در زیر پوشش ها را آشکار کرده اند که شگفتی های بسیاری را از نگاه ما دور می کند.» (Ibid,p5) او در رساله درباره روح و انسان-ماشین، مثال های زیادی از پزشکی می آورد تا نشان دهد که فقط فیلسوفانی که پزشک هستند حق دارند تا در این باره نظر دهند و متکلمین و فیلسوفانی که پزشک نیستند ناتوان از نظر دادن در این زمینه هستند. اظهار نظر آنان فقط سبب گمراهی و تعصب افراد دیگر می شود. بطور کلی لامتری معتقد بود که از طریق مشاهده دقیق فرایندهای فیزیولوژیک می توان تمام ویژگی ها انسان را مطالعه کرد و بیماری های او را تشخیص داد و درمان کرد.

کابانیس معتقد بود که روش مناسب در پزشکی عبارت است از « مشاهده دقیق، توجه کافی به ویژگی های هر مورد، طبقه بندی بیماری و درمان بر اساس تجربه»

کابانیس(۱۷۵۷-۱۸۰۸)[۱۶] فیزیولوژیست و فیلسوفی مادی گرا بود. او « در پی آن بود که پزشکی را به عنوان یک علم مشاهده ای به همان اعتبار سایر علوم طبیعی تثبیت کند » (Staum,1980,p 103) او «هم بر مولفه های عقلانی و هم بر مولفه های تجربی سرچشمه های پزشکی تاکید می کرد»(Ibid, p 105) کابانیس معتقد بود که «پیشرفت پزشکی نمونه‌ای از «کمال‌پذیری بی کران[۱۷]» انسان است که با انتقال تجربه انجام می شود.» (Ibid, p 106)هر بیماری به میزان پیچیدگی آن قابل تشخیص و درمان است اگر ما بتوانیم از روش مناسب استفاده کنیم. این روش عبارت است از « مشاهده دقیق، توجه کافی به ویژگی های هر مورد[۱۸]، طبقه بندی بیماری و درمان بر اساس تجربه.» (Ibid, p 106) کابانیس معتقد بود که فیزیولوژی یعنی فیزیولوژی تحریکات حسی[۱۹]. او حس گرایی را اصلاح کرد و میان سه نوع ادراک حسی تمایز قایل شد: ادراکات حسی تولید شده توسط اندام های خارجی، ادراکات حسی که از تحریکات داخلی تولید می شوند و آنهایی که در خود مغز ظاهر می شوند(Ackerknecht,1967,p5) او نظرش درباره انسان را در این جمله خلاصه می کرد: «اعصاب، این است تمامی انسان»(کاپلستون،۱۳۷۳،ص۶۴)

از نظر پزشکان قرن نوزدهم مشاهده یک بیماری یعنی برقراری ارتباط میان علایم یک بیماری و ضایعات آناتومیک ساختاری آن ، که به دو شیوه امکان پذیر بود: معاینه دقیق بالینی و تشریح آسیب شناختی.

از این رو «مغز مرکز همه کارکردهای حسی بود و کل سیستم عصبی برای حس گرایان از اهمیت بالایی برخوردار بود» (Ibid,p5) از این رو «برای حس گرایان مشاهده بطور کاملا منطقی در مرکز پزشکی قرار داشت» Ibid,p4)) افرادی همچون پینل[۲۰]، بایلی[۲۱] و آلیبرت[۲۲] بر «تصویر کردن[۲۳]» بیماری ها تاکید می کردند و معتقد بودند که این شیوه حتی باید در روان درمانی[۲۴] و روش های تشخیصی آن نیز بکار گرفته شود. (Ibid,p4) این جو فکری که پیش از انقلاب فرانسه( ۱۷۸۹) حاکم شده بود سبب شکل گیری جنبش فلسفی ای شد که آکرکنشت[۲۵]، مورخ پزشکی معاصر، آن را «فلسفه مشاهده[۲۶]» می نامد و معتقد است که سبب شکل گیری «پزشکی مشاهده[۲۷]» در فرانسه بویژه در پاریس شد و مکتب پاریس را بوجود آورد. (Ibid, p3)

حال این پرسش مهم مطرح می شود که مشاهده و تصویر کردن بیماری چه معنایی داشت؟ از نظر پزشکان آن دوره مشاهده یک بیماری یعنی برقراری ارتباط میان علایم[۲۸] یک بیماری و ضایعات[۲۹] آناتومیک ساختاری آن بود که به دو شیوه امکان پذیر بود: معاینه دقیق بالینی و تشریح آسیب شناختی. این شیوه مشاهده و تصویر کردن که به روش بالینی-تشریحی معروف شد تنها می توانست در بیمارستان دوشادوش هم بکار گرفته شود. بدین گونه بیمارستان – که تا پیش از این کارکرد یک نوانخانه را داشت- به مکانی تبدیل شد که «سه ستون اصلی پزشکی جدید –معاینه فیزیکی[۳۰]، تشریح [۳۱]و آمار[۳۲]– می توانست در آن توسعه یابد»(Ibid,p15) بطوریکه همه پیشرفت های پزشکی پس از این دوره را می توان به «پزشکانی نسبت داد که در بیمارستان به پرکتیس[۳۳] و مشاهده می پرداختند» (Ibid,p15) در واقع «بیمارستان پشتیبان تفکر پزشکی بود که در آنجا بکار گرفته می شد و می توانست فقط در بیمارستان یا در اتاق تشریح تایید شود»(Ibid,p15) گرچه پزشکی این دوره «پزشکی آزمایشگاهی[۳۴]» مدرن عصر ما نبود اما در عین حال «پزشکی کنار تخت خواب بیمار[۳۵] » در دوره پزشکی اخلاطی نیز نبود بلکه یک نوع پزشکی منحصر بفردی بود که می توان به آن «پزشکی بیمارستانی[۳۶]» گفت. (Ibid, p Xi)در ادامه به بررسی دو مقومه اصلی پزشکی بیمارستانی – معاینه بالینی  و تشریح- که شکل گیری روش بالینی تشریحی را سبب شد می پردازیم.

[۱]– scientific idea

[۲] – social idea

[۳] – positive law

[۴]Encyclopédie, ou dictionnaire raisonné des sciences, des arts et des métiers

[۵] – Denis Diderot

[۶] – Jean-Baptiste le Rond d’Alembert

[۷] – Paul-Henri Thiry, Baron d’Holbach(1723-1789)

[۸] – Claude Adrien Helvétius(1715-1771)

[۹] – Turgot

[۱۰] – Encyclopedists

[۱۱] – John Locke(1632-1704)

[۱۲] – rational philosophy

[۱۳] – experimental philosophy

[۱۴] – practice

[۱۵] – physiological

[۱۶] – Pierre Jean Georges Cabanis)

[۱۷] – indefinite perfectibility

[۱۸] – case

[۱۹] – sense impressions

[۲۰] – Pinel

[۲۱]– Byle

[۲۲] – Alibert

[۲۳] -picturing

[۲۴] – psychotherapy

[۲۵] – Erwin Heinz Ackerknecht(1906-1988)

[۲۶] – philosophy of observation

[۲۷] – medicine of observation

[۲۸] – sign

[۲۹] – lesion

[۳۰] – physical examination

[۳۱] – autopsy

[۳۲] – statistics

[۳۳] – practice

[۳۴] – laboratory medicine

[۳۵] – beside medicine

[۳۶] – hospital medicine

منبع

مقدم حیدری، غلامحسین(۱۴۰۳) چگونه بیماری مکانمند شد؟ مقومات روش بالینی – تشریحی در قرن نوزدهم، مجله فلسفه علم، دوره ۱۴،شماره۱

https://philosophy.ihcs.ac.ir/article_9887.html

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.