نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

چالش با کالبد: کوران بینا و افول تشریح

رضا غلامی

0

 

افول علم تشریح در متون طب اخلاطی متأخّر، مشهود بنظر می‌رسد. مباحث متون اخلاطی، به دو دسته‌ی «نظری» و «عملی» تقسیم می‌شود (ابن‌سینا، ۱۹۹۹، ص۱۳) و مبحث تشریح، در مجموعه مباحث نظری این متون آمده است. اگر مبحث نظری طب اخلاطی، با توجه به پیروی این مبحث از نظریه‌ی اخلاطی، تشریح اخلاطی یا آناتومی اخلاطی نامیده شود، نبود گزارشات از انجام عمل تشریح در آنها خود را نشان می‌دهد. بنظر، آناتومی اخلاطی و در جنبه‌ی عملی خود، تشریح گریز است. مساله بر سر استثناهایی نیست که در برخی از این متون دیده می‌شود و تلاش برخی را برای انجام عمل تشریح یادآور می‌گردد. مساله در کمّیت برآمده از این متون است: عدم تمایل به انجام تشریح تازه و ایستایی در مباحث ارایه‌شده از شناختگانی چون جالینوس.

مساله، به تعریف علم التشریح طب اخلاطی از کالبد برمی‌گردد. جغرافیای قابل پیمایش علم تشریح، کالبد است و در انسان، کالبد انسانی او. مبحث تشریح طب اخلاطی، تشریح‌گریز است، چون نقطه‌ی پایان این جغرافیا برای آن، دست‌یافتنی است. این، همان نقطه‌ی جدایی تشریح اخلاطی از آناتومی مدرن است.

مشکل از جایی آغاز می‌شود که طب اخلاطی از آن آغاز می‌شود: نظریه‌ی اخلاطی. نظریه‌ی اخلاطی، نقطه‌ی ناشناخته‌ای در کالبد انسان برای خود باقی نمی‌گذارد. پس به کوری دچار می‌شود. طبیبان اخلاطی، از این منظر، کوران بینا بودند. آنها نیز کالبد را می‌دیدند. اما آنچه می‌دیدند، همان بود که نظریه‌ی اخلاطی در مبحث نظری تشریحی خود به آنها گفته بود: کالبد، عضو و در پایان، خلط. طب اخلاطی، «مقصود بالذّات» خود از تشریح را تشریح اعضای بدن معرفی می‌کند و اعضای پیکر انسان را هم «اجسامی جند لطیف که از امتزاج اخلاط حاصل میشود» می‌نامد (شیرازی، بی‌تا، ص۳). خلط، نقطه‌ی پایان این جغرافیا در طب اخلاطی است. امتزاج آنها عضو را می‌سازد و پیکربندی اعضا، کالبد انسان را تشکیل می‌دهد. نه از فهم دستگاه‌محورانه از بدن گزارش می‌کند و نه به پایین‌تر از عضو می‌پردازد.

از این منظر. نظریه‌ی اخلاطی، جایی برای رشد و بالندگی مفاهیم نظری تشریحی جدید یعنی بافت، سلول و جز آن باقی نمی‌گذارد. طب اخلاطی، اصول دیداری را انکار کرد و پزشکی مدرن، چاره‌ای جز افتراق ندید. آناتومی مدرن از همین نقطه آغاز شد. نقطه‌ی اشتراک تشریح اخلاطی و آناتومی مدرن، عضو بود و آغاز جدایی نیز از همین جا رقم خورد. از این منظر، نقطه‌ی اشتراک، نقطه ی افتراق هم شد. تشریح اخلاطی، غدد بدن را می‌دید. اما در نبود کارکرد منافع الاعضایی برای آنها، جایگاه آنها را به پاره‌ای گوشت تقلیل می‌داد. مبحث منافع الاعضا در متون طب اخلاطی، همان کارکرد فیزیولوژیک اعضای بدن را مطرح می‌کند؛ البته، با رویکرد اخلاطی آن. این، همان نقطه‌ای بود که آناتومی مدرن، در آن تردید کرد. غدد در دستگاه فیزیولوژی مدرن، صاحب ماموریت بودند. پس، تنها پاره‌گوشتی در این سو یا آن سوی این جغرافیا نبودند. برپایه‌ی این استنباط، اگر از منظر دستگاه غدد درون‌ریز به طب اخلاطی نگریسته شود، نتایج درخور توجهی بدست می‌آید.

مشکل در منع مسجد و کلیسا نبود. مانع بزرگ، خود درونی نظریه‌ی اخلاطی بود. بافت، ابطال‌پذیری این نظریه را از منظر آناتومیایی آن نشان داد و کارکرد مشهود غدد درون‌ریز، جایی برای تداوم چیرگی فیزیولوژی اخلاطی باقی نمی‌گذاشت. از این افق دید، پزشکی مدرن نیز با مباحث نظری خود آغاز می‌شود. این مباحث، البته، از جایی به بعد، بازنویسی شد: بنظر، دگردیسی در مباحث نظری در پزشکی مدرن، حاصل چیرگی آناتومی و فیزیولوژی مدرن است.

 

منابع:

 

ابن‌سینا، الشّیخ الرّئیس أبی علیّ الحسین بن‌علیّ. القانون فی الطب، ج. ۱. وضع حواشیه محمدأمین الضنّاوی. بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۹.

شیرازی، منصور بن‌محمد بن‌احمد شیرازی. کتاب تشریح‌البدن. استانبول: نسخه‌ی خطی شماره‌ی ۳۵۹۷ کتابخانه‌ی ایاصوفیا، بی‌تا.

 

رضا غلامی، دانش‌آموخته تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.