پزشکی چیست؟
جیمز مارکوم، ترجمه رضا دانشور
پزشکی چیست؟ هنر است یا علم – یا ترکیبی از هردو؟ مجادله در بارۀ ماهیتِ پزشکی مجادله ای قدیمی و پرحرارت است که حتی در دوران مدرن تقلیل نیافته است، بلکه حتی از آغاز قرن نوزدهم که سرنوشت پزشکی با علوم طبیعی گره خورده است، شدت یافته است. مجادله جدید در بارۀ ماهیتِ پزشکی بر اساس اصطلاحاتی انجام می پذیرد که با هنر و علم چندان سروکاری ندارند، بلکه بیشتر بر اساس مفاهیمِ پزشکیِ شاهدمحور یا بیمارمحور مطرح می شود. به طور سنتی الگویِ زیست پزشکی، پزشکی را به مثابه یک علم و به منزله امری شاهدمحور در نظر می گیرد ، در حالی که الگوهایِ انسان گرایانه یا انسانی، پزشکی را به منزله یک هنر و بیمارمحور تلقی می کنند. بسیاری از بحرانهای مربوط به کیفیتِ مراقبت، همچنانکه قبلاً درباره آن بحث شد ، نتیجه تثبیتِ عملکردِ پزشکی بر اساسِ علوم طبیعی بوده یا آن را به یک علم تقلیل می دهند. اصلاحاتِ انسان گرایانه یا همدلانه بر اساسِ تأکید بر ابعادِ هنرمندانه عملکردِ پزشکی یا پی ریزیِ آن بر مبنایِ بیمار، به منظورِ ارتقاء کیفیتِ مراقبتِ پزشکی انجام می پذیرند.
در بخش پایانیِ این فصل، ماهیتِ پزشکی بر حسب الگویِ زیست پزشکی ای مورد بررسی قرار می گیرد که به لوگوس یا عقلانیتِ پزشکی که در نهایت سائقِ ethos یا مشخصه آن است ، متمرکز است و همچنین ماهیتِ پزشکی بر اساس الگوهایِ انسان گرایانه یا همدلانه ای مورد تدقیق قرار می گیرد که بر ethos پزشکی متمرکز بوده که در نهایت سائقِ لوگوس آن است . آموزه من اینست که پزشکیِ مدرن باید بر اساسِ تغییرِ لوگوس و ethos آن با ابتنای آنها بر pathos ، دچار تحول شود.
بخصوص pathos می تواند لوگوسِ معرفت عینی یا تکنیکیِ طبیبی را که در چارچوب زیست پزشکی فعالیت می کند و نیز اطلاعاتِ ذهنیِ {شخصیِ} طبیبِ انسان گرا یا همدل را به حکمت تغییر دهد ، حکمتی که برای بیمار و پزشک بهترین شیوۀ بودن و عمل کردن را درک می کند . همچنین pathos می تواند دغدغۀ مستقل از عواطفِ یک پزشک با رویکردِ زیست پزشکی و یا مراقبتِ همدلانۀ یک پزشکِ انسانگرا را به محبتِ مشفقانه ای تبدیل کند که هم حساس بوده و هم بی قید و شرط است. این محبت، احساساتی بودنِ مبتذل نیست بلکه عشق شدیدی است که در رفع بیماری تأثیر دارد. تنها یک وضع و حالتِ حکیمانه و از روی محبت است که با تبدیل هردویِ لوگوس و ethos الگوهای زیست پزشکی و انسان گرایانه ، بحرانِ کیفیتِ مراقبت پزشکی آمریکا را کاهش می دهد.
مجادله در بارۀ ماهیتِ پزشکی مجادله ای قدیمی و پرحرارت است که حتی در دوران مدرن تقلیل نیافته است، بلکه حتی از آغاز قرن نوزدهم که سرنوشت پزشکی با علوم طبیعی گره خورده است، شدت یافته است.
مجادله در این باره که آیا پزشکی هنر است یا علم تاریخی طولانی دارد ( ۱۹۷۹b ، Pellegrino ). با اینهمه در طی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم هنگامی که تقدیر و سرنوشتِ پزشکی با علوم طبیعی گره خورد، این مجادله دچار تلاطم بسیار زیادی شد.کار بسیاری از پزشکان که طرز تفکر علمی داشتند این بود که پزشکی را از نوعی رویکردِ اصالت حیات جدا سازند و شالودۀ آن را بر عقلانیتِ علمی مستحکم سازند ( ۱۹۰۸ (Welch, . پزشکی دیگر یک رشتۀ بی نتیجه {بی اثر} نبود، بلکه پیشرفت های شگفت انگیز –گرچه نه معجزه آمیز- در طی قرن بیستم ،در فرایندها و دستورالعمل های تشخیص و به خصوص درمان، موجب شد پزشکی علمی به ابزارِ مفید و مؤثرِ درمانِ بیماران تبدیل شود – یا اینکه چنین چیزی ادعا می شد . آنچه که زمانی تحتِ پوششِ هنر، در حقیقت جهل پزشکی بود ، با قطعیتِ علوم طبیعی جایگزین شد.
درطی قرن بیستم ، از دیدگاهِ بسیاری ، هنرِ پزشکی تحت الشعاعِ علم پزشکی قرار گرفت و یا اینکه بدان تقلیل یافت. اما آیا هنر پزشکی می توانست و یا اینکه می بایست به علم پزشکی تقلیل می یافت؟ برای مثال، فیزیولوژی با تأکیدش بر دقت و امرِ کمّی به عاملِ استحکامِ عملکردِ پزشکی تبدیل شد که این نقش در طول تاریخ به آناتومی اختصاص داشت( (Meltzer, 1904 . اما همچنانکه جی . آر. بوتکین اندیشناک بود ، زیباییِ فیزیولوژی گمراه کننده است و برای اطمینان یافتن از درمانِ مشفقانه بیمار می بایست احتیاط نمود. در این بخش ابتدا هنر پزشکی و سپس علمِ پزشکی مورد بررسی قرار می گیرد.دو پرسشِ ثانوی درباره تقلیل هنر به علم و ترکیب هنر و علم بعداً مورد بررسی قرار می گیرند. سرانجام اینکه نکته مورد مجادله ، اینکه آیا صرفاً یکی از اینها موجود است، مورد تحقیق قرار می گیرد .