نقد فایرابند بر مشاهدات و تفاسیر طبیعی
غلامحسین مقدم حیدری
تلقی رایج از علم معرفتی است، که بر آنچه می توان دید و شنید و لمس کرد و امثال این ها بنا شده است. عقاید و سلایق شخصی و تخیلات ظنی هیچ جایی در علم ندارند. علم با مشاهده آغاز می شود و مشاهدات دقیق و بدون پیشداوری، اساس وثیقی به دست خواهند داد که می توان از آن معرفت علمی احتمالا صادق، اگر نکوییم صادق، اخذ کرد. پس مشاهده رکن اساسی معرفت علمی است که دارای دو فرض مهم می باشد: «اول اینکه علم با مشاهده آغاز می شود، دیگر اینکه مشاهده اساس وثیقی فراهم می کند که می توان از آن معرفت بدست آورد.»( چالمرز، ۱۳۸۲، ص ۳۴) البته باید به این موضوع توجه کرد که منظور از مشاهدات، تجارب خصوصی تک تک مشاهده گران نیست بلکه مشاهداتی است که میان همه مشترک باشند. و این زمانی رخ می دهد که مشاهدات فرد بصورت گزاره های مشاهدتی قابل استفاده و نقادی مشاهده گران دیگر، صورتبندی و ارائه گردد. فیلسوفان متعددی نشان داده اند که گزاره های مشاهدتی از آنجا که متکی بر نظریه ها هستند همواره محل تردید و شک می توانند واقع شوند. اما برخی دیگر با پذیرفتن این انتقاد متذکر شده اند که با این وجود داده های حسی برای یک فرد یقینی می باشد و این داده ها می توانند مبنای معرفت ما باشند. در ادامه نقدهای فایرابند را هم در قلمرو مشاهدات و هم در قلمرو داده های حسی بررسی می کنیم.
فایرابند معتقد است که اظهارات مشاهدتی از مفاهیم و ادراکات نظری جدا ناپذیرند به طوری که میتوان گفت «همه مفاهیم، مفاهیم نظری هستند»
فایرابند معتقد است که ما در فرایند مشاهده دو چیز را از هم جدا میکنیم: نمودهای ظاهری و اظهارات درباره آن. اما آیا واقعاً مشاهده ترکیب این دو چیز است؟ فایرابند معتقد است که مشاهده دو عمل نیست بلکه تنها یک عمل است. مثلاً در سقوط یک سنگ تنها یک موقعیت مشاهدتی وجود دارد و آن این است که «سنگ در راستای مستقیم پایین میافتد». ما میتوانیم به طور مصنوعی این مشاهده را به دو بخش «پدیده» و «اظهار درباره آن» تقسیم کنیم[۱] و از نظر روانشناختی منتظر این باشیم که این دو بخش را به هم مرتبط کنیم اما در شرایط عادی چنین تقسیمی رخ نمیدهد. «توصیف یک موقعیت مشابه برای گوینده، رویدادی است که پدیده و اظهار درباره آن اساساً به هم آمیختهاند»(AM: p 57)و این دقیقاً چیزی است که در فرایند یادگیری بچه میبینیم. کودک در روزهای اولیه زندگیاش یاد میگیرد با واکنشهای زبانی و یا واکنشهای مناسب دیگر به موقعیتهایی که با آن مواجه میشود عکسالعمل نشان دهد. فرایند آموزش به گونهای است که هم نمود ظاهری یا پدیده را شکل میدهد و هم ارتباط مستحکمی از کلمات را بنا میکند به طوریکه نهایتاً به نظر میرسد که پدیده خودش سخن میگوید.
فایرابند معتقد است که ما میتوانیم احساسات و اعمال ذهنی که به طور نزدیکی پیرو آن احساسات رخ میدهند، از هم جدا کنیم. اما چنین کاری بسیار مشکل است زیرا آنها ارتباط وثیقی با هم دارند. او «مبدأ و اثر چنین اعمالی» را «تفاسیر طبیعی» مینامد (Ibid: p 58).کانت این تفاسیر را به عنوان فرضهای پیشینی علم در نظر میگرفت و بیکن به عنوان پیشداوریهایی که باید قبل از هر کاری کنار گذاشته شوند تا ما بتوانیم به هسته بدون پیرایه مشاهدات دست یابیم. اما باید توجه کرد ما نمیتوانیم از دست تفاسیر طبیعی راحت شویم زیرا:
- «تفاسیر طبیعی … بر میدان موجود پیشین احساسات ما اضافه نمیشوند. آنها ابزارهایی برای ساختن این میدان هستند… با حذف همه تفاسیر طبیعی شما توانایی تفکر و ادراکتان را حذف خواهید کرد».
- «فردی که بدون تفسیر طبیعی خاصی با یک میدان ادراکی مواجه میشود از آنجا که کاملاً بدون جهت هست، حتی نمیتواندکار علمی را آغاز کند».
- «از هم باز کردن خوشه تفاسیر طبیعی حتی به طور اندک امکان پذیر نیست» (Ibid: p 60).
فایرابند معتقد است که شاید در وهله اول جدا کردن اظهارات مشاهدتی از مفاهیم و ادراکات نظری آسان به نظر رسد و فرد اظهارات مشاهدتی متعددی را یکی پس از دیگری ارائه کند اما باید توجه کرد که مفاهیمی که در اظهارات مشاهدتی پنهان هستند به راحتی خود را نشان نمیدهند زیرا آنها در اکثر بخشهای مجرد زبان پنهان هستند به طوری که میتوان گفت «همه مفاهیم، مفاهیم نظری هستند» (Feyerabend,1999 a: p 22).مفاهیم نیز شبیه ادراکات مبهم هستند و به پس زمینهشان وابستهاند به طوری که محتوی یک مفهوم به شیوهای که آن مفهوم به ادراکات مرتبط است بستگی دارد و تشخیص ادراکات نیز توسط همان مفاهیمی که ما در جستجوی آنها هستیم انجام میگیرد. بنابراین ما بدون گرفتار شدن در یک دور قادر نیستیم که به رابطه میان مفاهیم و ادراکات پی ببریم.
[۱]– فایرابند معتقد است که این کار حتی بطور مصنوعی مشکل و شاید غیر ممکن باشد.
منبع
مقدم حیدری،غلامحسین، علم و عقلانیت نزد فایرابند، نشر نی