مفاهیم فلسفی دانش فیزیولوژی جالینوس: بخش اول
فرزانه عامری
جالینوس در توضیح فیزیولوژی توأمان هم نگاه حیاتگرایی و هم تاحدودی مکانیکی به بدن دارد، از اینرو برخی اصطلاحات دانش فیزیولوژی او مرتبط با حیاتگرایی و برخی مرتبط با نگرش مکانیکی او است. مفاهیم، توسط جالینوس اختراع نشده است بلکه او آنان را در تعریفی خاص در فیزیولوژی بهکار برده است:
- کارکرد یا عملکرد: از واژه لاتین Functio گرفته شده است. جالینوس در این مورد میگوید: «هیچ چیز در بدن بیفایده نیست» (Debru, 2008: 265). او نتیجه و روند فعالیت هر عضو را با اصطلاح عملکرد بهکار میبرد.
- انرژی یا فعالیت (Activity به یونانی–Energeia): در دوره اسکندریه مفهوم فعالیت یا انرژی که از فلسفه گرفته شده است، به معنای «ظرفیت عمل» در برابر «ظرفیت منفعل» بود.
- حرکت: از نظر جالینوس انرژی زیر مجموعهای از مفهوم «حرکت» (KinˆEsis) است. او به پیروی از ارسطو، برای حرکت دو مفهوم حرکت مکانی و تغییر کیفی را مدنظر قرار داد. همچنین بین حرکت فعال و غیرفعال تمایز قائل شد، به عنوان مثال استخوانها غیرفعال هستند یعنی از خود حرکتی تولید نمیکنند بلکه توسط عضلات دیگر حرکت داده میشوند که فعال هستند (Debru, 2008: 265).
- علت: جالینوس معتقد است: «هیچ چیز بدون دلیل رخ نمیدهد» (Morison, 2008:60). او تحتتاثیر نظریه علل اربعه ارسطو، لیست پنج علتی ارائه میدهد: علت مادی، علت صوری، علت فاعلی، علت غایی و علت ابزاری (Instrumental Causes (Aitia Organika))Hankinson, 2008:225-226)). تفاوتی که جالینوس در علل اربعه ارسطو ایجاد میکند این است که «علت ابزاری» را به چهار علت دیگر اضافه میکند. علت ابزاری مانند اینکه پنوما ابزار روح است یعنی به مغز در ایجاد حس و حرکت در اندامهای دیگر کمک میکند. جالینوس اهمیت ویژهای برای «علت غایی» قائل است. منشا این تفکر از دیدگاه غایتشناسی او نسبت به جهان است که سبب میشود که به کوچکترین قسمت بدن توجه کند و از صانع یا «دمیورژ» (Demiurge) یاد کند (Singer, 2021). از نظر او هر عضو دارای «سودمندی» است که تحت نظارت طبیعت میخواهد به بهترین وجه ممکن فعالیت کند.
- قوه یا دونامیس (Dunameis): این مفهوم هم در فلسفه و هم در پزشکی کاربرد دارد. جالینوس دو نوع قوه را نام میبرد:
- روانی یا روحی: سبب احساس و حرکت توسط سیستم عصبی مغز میشود.
- طبیعی یا غریزی: این دسته از قوا ذاتیاند و مسئول تغذیه، رشد و تولیدمثل در موجودات زنده هستند (Debru, 2008: 267).
قوهها وظیفه انجام فعالیتهای خاصی را جهت حفظ وحدت در بدن را بر عهده دارند، به عنوان مثال در تولید خون، قوه خونساز خون را تولید میکند.
ابنسینا در رساله «نفس»، قوه ذاتی را «نفس نباتی» مینامند و آن را به سه قوه غاذیه، نامیه و مولده میخواند: «قوه غاذیه غذا به جسم خود دهد؛ قوه نامیه یا منمیه که جسم خود را با غذا زیادت کند و قوه مولده، از آن نظر که از آن مثل او پدید میآید» (ابنسینا (ب)، ۱۳۸۳: ۱۴-۱۳).
- حرارت ذاتی (Innate Heat): حرارت غریزی، بخاری است لطیف که از حفره قلب عبور میکند و در عروق و اعصاب جریان مییابد و با شروع زندگی در بدن ظاهر میشود و پس از مرگ از بدن خارج میشود. در لغتنامه دهخدا آمده است: «حرارت غریزی یا حرارت ذاتی، گرمی طبیعی و گرمی خلقی که از حرارت اصلی روح در بدن باشد و آن بخاری است لطیف که عبور میکند از جوف قلب و ساری میگردد در عروق و اعصاب. گرمی که سوزندگی و تعفین و فساد ندارد و از آنگاه که زندگی در حیوان پیدا آید آن حرارت در بدن باشد» (دهخدا، ۱۳۹۹). ابنسینا نیز در رابطه با حرارت غریزی میگوید: «حرارت غریزی عامل طبیعی است که بدن را در مقابل گرما و سرمای خارجی محافظت میکند» (ابنسینا، ۱۳۸۶: ۲۸۱). جالینوس معتقد است حرارت ذاتی مسئول شکلگیری اعضای جنین و کلیه فعالیتهای بعدی بدن انسان تا زمان مرگ است. حرارت غریزی برای این که وظایف خود را به درستی انجام دهد باید اخلاط در تعادل باشند یعنی عدم تعادل اخلاط سبب اختلال در آن میشود.
در ادامه به بررسی آناتومی و فیزیولوژی اندامهای اصلی از نظر جالینوس و تاثیر آموزههای فلسفی گفته شده بر شناخت و تشریح آنها میپردازیم.
فیزیولوژی اندامهای اصلی از دیدگاه جالینوس:
مغز و اعصاب:
جالینوس در تشریحهایی که روی مغز و اعصاب انجام داد هفت جفت اعصاب جمجمهای را تشخیص داد، بطنهای مغز را توصیف کرد و تفاوتهای بین اعصاب حسی و حرکتی را بیان کرد. یکی از مهمترین تاکیدهای او در آناتومی این است که اعصاب توخالی هستند و پنوما را به سراسر بدن منتقل میکنند. جالینوس به تبیعت از هروفیلوس و اراسیستراتوس معتقد بود رشتههای عصبی، کانالهای توخالی هستند و پنوما روانی که در مغز تولید شده است را به سراسر بدن میرسانند. جالینوس در کتاب «قوههای طبیعی» بیان میکند: «طبق گفته اراسیستراتوس، این ماده حاوی نوعی حفره است، این حفره با خون اشغال نمیشود بلکه با پنومای روانی اشغال شده است» (Galen, 1916, 153). درمورد رشتههای عصبی و ساختمان آنها، جالینوس ابتدا نظر اراسیستراتوس را بیان میکند: «عصب، درون خود رگها و شریانهایی دارد شبیه طنابی که طبیعت از سه رشته مختلف بافته باشد» (Galen, 1916: 151) اما نظر او را رد میکند زیرا معتقد است اراسیستراتوس به علت «خلاءگریزی» این موضوع را مطرح کرده است یعنی برای این که اعصاب توخالی نباشند گفته داخل اعصاب، رگهای خونی وجود دارد. نظر جالینوس این است که رشتههای عصبی حاوی رگ نیستند و طبق نظریه همجواری، اعصاب از طریق رگهای همجوار خود خون و مواد مغذی را دریافت میکنند. زکریای رازی در این مورد میگوید: «پیها از مغز و یا از نخاع میرویند»، رازی اشاره میکند که پیها توخالی هستند اما نمیگوید داخل آن چه چیزی وجود دارد (رازی، ۱۳۸۶: ۹۲).
از نظر جالینوس پنوما در بطنهای طرفی مغز ساخته میشود و از طریق گذرگاه وارد بطن سوم و سپس بطن چهارم میشود و به کمک رشتههای عصبی به سراسر بدن منتقل میشود. او ذکر میکند اعصاب بزرگ مانند طناب نخاعی برای انجام کارهای مغز مناسب هستند تا پنومای روانی که در مغز ایجاد شده است را به قسمتهای مختلف بدن منتقل کنند (Boylan, 2007: 209). در پزشکی مدرن به جای پنوما، نخاع در بطنها توسط شبکه کورئید تولید میشود و مایع نخاعی از بطنهای طرفی از طریق مجرای مونرو (Monro Foramen) وارد بطن سوم شده سپس از مجرای سیلویوس به بطن چهارم انتقال مییابد. در نهایت این مایع از طریق سه سوراخ بطن چهارم (دو سوراخ لوشکا(Luschka) و یک سوراخ ماژندی (Magendie )) به فضای تحتعنکبوتیه و بعد به دستگاه عصبی مرکزی میرود (جامعی، ۱۳۸۹، ۷۰۶).
در توضیح فیزیولوژی مغز، آنچه برای جالینوس مهم است این است که بتواند عملکرد پنوما را از نظر سیستم بطنی نشان دهد. مسئله دیگری که جالینوس در پی حل آن است، دوگانگی ذهن و روح است. او سعی کرد ارتباط بین روح غیرجسمانی با بدن جسمانی را با کمک مفهوم پنوما توضیح دهد و پنوما را واسطهای برای ارتباط روح و بدن بداند.
منبع: مجله فلسفه علم، دوره ۱۲، شماره ۱ ، شهریور ۱۴۰۱، صفحه ۹۵-۱۲۸
فرزانه عامری، دانش آموخته دکتری تاریخ علم دوره اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی