ضرورت توجه به فلسفه پزشکی در ایران
احمدرضا همتی مقدم
مولوی در دفتر چهارم مثنوی داستان زیبایی را نقل میکند که میتوان آن را اساس فلسفه پزشکی دانست. داستان از این قرار است که مردی دباغ در بازار عطاران بیهوش افتاد و تنها با بوی سرگین بهوش آمد. این داستان به شرح زیر است:
آن یکی افتاد بیهوش و خمید
چونکه در بازار عطاران رسید
بوی عطرش زد زعطاران راد
تا بگردیدش سرو برجا فتاد
آن یکی دستش همی مالید و سر
و آن دگر کهگل همی آورد تر
آن بخور عود و شکر زد به هم
و آن دگر از پوششش می کرد کم
و آن دگر نبضش، که تا چون می جهد؟
و آن دگر بوی از دهانش می ستد
چون جعل گشتست از سرگین کشی
از گلاب آید جعل را بیهشی
سربه گوشش برد همچون رازگو
پس نهاد آن چیز بر بینی او
کو به کف سرگین سگ ساییده بود
داروی مغز پلید، آن دیده بود
ساعتی شد، مرد جنبیدن گرفت
خلق گفتند، این فسونی بدشگفت
به جرات میتوان گفت داستان مولوی نقض همان تئوری زیست شناختی از بیماری (biomedica- model) یا ماشین مکانیکی از انسان است. اگر این داستان درست باشد نشان میدهد که در تعریف بیماری، موارد دیگری از جمله نوع شخصیت و نوع کار و بطور کلی سایکوسوماتیک فرد باید در نظر گرفته شود. آن چیزی که بعدها سازمان جهانی بهداشت در تعریف بیماری در نظر گرفت. البته این نگاه به پزشکی محل نقد بسیاری نیز هست اما نقدها نیز چارچوبی فلسفی دارند. در واقع فلسفه پزشکی ما را با فهمی از پزشکی آشنا میکند که بتوان با دیدی انتقادی ساختار پزشکی رایج را بررسی کرد.
به طور کلی فلسفه پزشکی نگاهی از بیرون به کالبد دانش پزشکی است. فلسفه پزشکی به طور خلاصه یعنی تاملات فلسفی درباره موضوعاتی که به دانش پزشکی مربوطاند. مباحث فلسفه پزشکی هم معرفتشناختی است هم هستیشناسانه. مثلا بحث درباره شناخت بیماری و منطق تشخیص در پزشکی بحثی معرفتشناختی است و بحث درباره ماهیت سلامت و بیماری بحثی هستیشناسانه. به نظر میرسد فلسفه پزشکی باید رابطه تنگاتنگی با خود پزشکی داشته باشد. به عبارت دیگر فلسفه پزشکی باید تکمیلکننده کار پزشکان باشد. بنابراین فلسفه پزشکی صرفا تاملات انتزاعی نیست بلکه هدف آن ارتقای کار پزشکان در زمینه شناخت بهتر بیماریها و همچنین منطق تشخیص در پزشکی است. تاریخ فلسفه پزشکی نیز در این ۵۰ سال اخیر نقش گسترده فیلسوفان پزشکی را در تغییر برخی از مفاهیم پزشکی نشان داده است. قطعا پزشک بودن یک فیلسوف در نقد و بررسی فلسفی دانش پزشکی، متفاوت از فیلسوفی است که کار بالینی نکرده است و رابطه درمانی با بیمار نداشته است. فهم این دو از بیمار و بیماری کاملا متفاوت است. امروزه گاهی مباحث فلسفه پزشکی حالتی بسیار تخصصی و فنی پیدا کرده است که این مسئله هم معایبی دارد و هم محاسنی. در واقع اگر به برخی از نشریات معتبر فلسفه پزشکی مانند «مجله پزشکی و فلسفه» نگاهی بیاندازیم فهم برخی از مقالات نیازمند دانش تخصصی فلسفی است. این نکته باعث میشود که فیلسوفان نتوانند با پزشکان رابطه معنایی و فهمی برقرار کنند، هر یک کار خود را میکنند و به دیگری کاری ندارد. این یکی از عیوب تخصصی شدن بیش از حد مباحث فلسفه پزشکی است. پزشکان باید زبان فلاسفه (البته زبان پزشکان فیلسوف و نه فیلسوف تنها) را بفهمند و نقص کار خود را در این بستر درک کنند. از سوی دیگر تخصصی شدن مباحث فلسفه پزشکی باعث میشود که ساختار این رشته کاملا منسجم و مشخص گردد و دانشجویانی با کیفیت در این حوزه تربیت شوند. برای جمع میان معایب و محاسن کار تخصصی فلسفه پزشکی تنها راه، تعاملات بسیار میان پزشکان و فیلسوفان است. این تعاملات باید به صورت کارگاه، سخنرانی، بحث و تبادل نظر و تعریف واحد درسی فلسفه پزشکی در دانشکدههای پزشکی باشد.
در جامعه پزشکی ایران، فلسفه پزشکی بسیار مهجور است و دانشکدههای پزشکی کلا از این مباحث به دور هستند. اکثر پزشکان در تشخیص و مبانی منطق تشخیص سردرگم و گاه کاملا مغالطه آمیز برخورد میکنند. نحوه استدلالورزی و چگونگی فرایند علت و معلولی نیازمند آموزش و کسب دانش است که این مسئله مطلقا در دانشکدههای پزشکی ما وجود ندارد. یک فیلسوف پزشکی میتواند درک یک پزشک را از نوع استدلالورزی برای تشخیص بیمار تغییر دهد و نحوه صحیح فرایند منطقی روش علمی را به او بیاموزد. این همان چیزی است که باعث میشود فلسفه پزشکی و پزشکی جزیرههایی مجزا از هم در فهم انسان و بیماریهای او نباشند بلکه با هم به نوعی تنیده شوند که پزشکی نیازمند دانش فلسفی باشد. در واقع زمانی ایندو رشته از هم جدا نبودند بلکه پزشکان حکیم نیز بودند و امروزه نیز باید این اتفاق سامان یابد. به تعبیر مولانا:
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
در کشور ما مباحث فلسفه پزشکی بیشتر حاشیهای است و در متن پزشکی جریان ندارد. البته یکی از شاخههای فلسفه پزشکی یعنی اخلاق پزشکی در کشور ما جایگاه خود را یافته است اما مباحث معرفت شناختی و هستیشناسانه فلسفه پزشکی عملا مغفول مانده است و توجهی به آنها نمیشود (پیش از این همواره بر این نکته انتقاد داشتم که اخلاق پزشکی در کشور ما اخلاق پزشکی نیست و بیشتر اخلاق پزشکان است اما امروز به این نتیجه رسیدهام که آنچه در کشور ما به عنوان اخلاق پزشکی شناخته میشود در ارتباط با پزشکان موفق بوده است و اصل نیز همین است. امروزه اکثر پزشکان در هر تخصصی از اخلاق پزشکی حرف میزنند و بر اهمیت آن تاکید میکنند و این باعث میشود اخلاق پزشکی هر روز بیش از قبل بسط و گسترش یابد و آرام آرام اندکی تخصصیتر نیز شود. اگر واقعا اخلاق پزشکی قرار بود به صورتی کاملا فلسفی و فنی ارائه شود قطعا جامعه پزشکی با آن ارتباطی برقرار نمیکرد و از همان ابتدا در نطفه خفه میشد. همین الگو نیز باید برای آشنایی فلسفه پزشکی در کشور ما به کار رود.)
مباحث معرفتشناختی و هستیشناختی فلسفه پزشکی به نحوی است که گاه پزشکان به دلیل ناآشنایی، این مباحث را بدرد نخور مییابند بدین دلیل آشنا سازی پزشکان با اهمیت این مباحث رکن اول نهادینه کردن فلسفه پزشکی در ایران است. از سوی دیگر معلوم نیست متولی این مباحث باید وزارت علوم باشد یا وزارت بهداشت. به نظر میرسد با توجه به ارتباط تنگاتنگ پزشکی و فلسفه پزشکی، این مباحث باید در ساختار دانشکدههای پزشکی و با نظر وزارت بهداشت سامان یابد. اما وزارت بهداشت هنوز کاری در این زمینه نکرده است. یکی از اقداماتی که باعث میشود فلسفه پزشکی در میان اعضای جامعه پزشکی مورد توجه قرار گیرد برگزاری کارگاهها و سخنرانیهایی درباره اهمیت این مباحث و گاه به صورت آموزشی خصوصا در بیمارستانها و مراکز آکادمیک است. به جرات میتوان گفت که دستارودهای فلسفه پزشکی در منطق تشخیص پزشکی نگاه پزشکان را نسبت به تشخیص بیماری بهینه خواهد ساخت. از سوی دیگر دستاوردهای این حوزه در گسترش بحثهای مربوط به ماهیت سلامت و بیماری، تلقی پزشکان از فرد بیمار را دگرگون خواهد ساخت. همچنین فهم دقیقی از رابطه نفس با بدن باعث خواهد شد تعریف ما از بیماری و بیمار به شدت متحول گردد. تاثیر این مباحث در روانپزشکی بدون اغراق فهم بهتری برای روانپزشکان در اختیار خواهد داشت. در این میان باید توجه داشت که نباید مباحث را تخصصی و فنی بهکار برد به نحوی که جامعه پزشکی از آن رویگردان شود بلکه باید پزشکان را درگیر این مباحث کرد آنها خود در این زمینه صاحب نظر شوند و هرکدام چارچوب تخصصی رشته خودشان را بر پایه این مباحث ارتقا دهند. یکی از اقدامات بسیار مفیدی که باعث رشد و گسترش فلسفه پزشکی خواهد شد برگزاری المپیاد علمی دانشجویان در حیطۀ فلسفه پزشکی است این فرایند در شناخت فلسفه پزشکی در میان دانشکدههای پزشکی سودمند بود اما نباید کار در همین مرحله ختم شود. چون باعث میشود مباحث فلسفه پزشکی به صورت ویترین و برای حاشیه به کار آید. باید از این پتانسیل برای نهادینه کردن این مباحث استفاده کرد. باید فرایند استدلالورزی دانشجویان را از همان ابتدای کار ارتقا داد تا سالها بعد نتایج بسیار شگفتانگیز آن را در تشخیص پزشکی شاهد باشیم. از اقدامات مفید دیگر در گسترش این رشته میتوان به تربیت دانشجو در این حوزه اشاره کرد که قطعا در آشناسازی پزشکان با این مباحث مثمر ثمر خواهد بود و البته باید برای چگونگی کارکرد این دانشجوبان بعد از فارغ التحصیلی نیز راهکارهایی را سنجید و ارائه داد. در هرحال فلسفه پزشکی نیاز امروز جامعه پزشکی ما است و باید به هر نحوی که شده در گسترش آن تلاش کنیم، باید بدانیم که فلسفه پزشکی ما را در آموزش پزشکانی با سواد و فهیم یاری خواهد کرد و ما را به همان تصور دیرینهای که از معنی پزشک داریم خواهد رساند.
روزنامه سپید | اخبار ۹ | ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ | لینک خبر: sepidonline.ir/d23886